شرح دعای مکارم الاخلاق(130 )
بنابراین، کسى که به خداوند ایمان حقیقى دارد، در تمام پیشامدهاى مسرتبخش یا اندوهبار، راضى به قضاى اوست و با تمام وجود در مقابل امرش سر تسلیم فرود مىآورد، و این حالت روانى گرانقدر، نشانهى ایمان راستین است.
قلت لابیعبدالله علیهالسلام: باى شىء یعلم المومن بانه مومن؟ قال: بالتسلیم لله و الرضا فیما ورد علیه من سرور او سخط.
راوى حدیث مىگوید: از امام صادق (ع) سئوال کردم: به چه چیز شناخته مىشود که مومن داراى ایمان واقعى است؟ فرمود: به تسلیم در مقابل خداوند و راضى بودن به تمام آنچه بر وى وارد مىشود از خشنودیها و خشمها.
امام سجاد (ع) در جملهى دوم این قطعه از دعاى «مکارمالاخلاق» به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و انت منتجعى ان حرمت.
بار الها! اگر محروم شوم، امیدوارى و اتکایم به ذات اقدس
توست.
در آیین مقدس اسلام، مسئلهى مواسات و تعاون مسلمانان با یکدیگر از جملهى تعالیم بسیار مهم اجتماعى و اخلاقى است، هر مسلمانى در هر مرتبه و مقامى که باشد، موظف است به حاجات برادران دینى خود توجه نماید، آنان را مورد حمایت قرار دهد و نیازهایى را که دارند با قلم و قدم، با مال و جاه، با دست و زبان، و خلاصه از هر راه و به هر وسیله که ممکن است، برآورده سازد و بداند که این خود عبادتى است بزرگ و آن کس که در انجام این وظیفهى مقدس همت گمارد و به حل مشکلات مسلمانان بپردازد، در پیشگاه الهى از اجر بزرگ برخوردار خواهد بود. اگر با داشتن قدرت به درخواست برادر خویش ترتیب اثر ندهد و بىتفاوت از کنارش بگذرد، نه تنها وظیفهى دینى و اخلاقى خود را انجام نداده است، بلکه به موجب روایات زیادى که از اولیاى گرامى اسلام رسیده، با این عمل به شان معنوى و ایمان خویش آسیب رسانده و زمینه طرد و محرومیت خود را فراهم آورده است. براى مزید اطلاع شنوندگان محترم، در اینجا به ذکر چند حدیث اکتفا مىشود:
عن ابیعبدالله علیهالسلام قال: ایما رجل من شیعتنا اتى رجلا من اخوانه فاستعان به فى حاجته فلم یعنه و هو یقدر الا ابتلاه الله بان یقضى حوائج غیره من اعدائنا یعذبه الله علیها یوم القیامه.
امام صادق (ع) فرمود: هر یک از شیعیان ما نزدیکى از برادران خود برود و از وى براى حاجت خویش کمک بخواهد و کمک نکند با آنکه قادر بوده است، خداوند او را مبتلا مىکند به
اینکه حوایج دشمنان ما را برآورده سازد و در قیامت در مقابل این عمل عذابش نماید.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من احتاج الیه اخوه المسلم فى قرض و هو یقدر علیه فلم یفعل حرم الله علیه ریح الجنه.
رسول اکرم (ص) فرمود: کسى که براى گرفتن وام، نزد برادر دینى خود برود و او بتواند خواستهاش را انجام دهد و ندهد، خداوند نسیم بهشت را بر وى حرام خواهد نمود.
عن الصادق علیهالسلام قال: ما من عبد یمتنع من معونه اخیه المسلم و السعى له فى حوائجه قضیت او لم تقض الا ابتلاه الله بالسعى فى حاجه من یاثم علیه و لا یوجر.
حضرت جعفر بن محمد علیهماالسلام فرمود: هیچ بندهاى نیست که از یارى برادر مومن خود در حاجتش امتناع کند، خواه آن حاجت برآورده مىشد یا نمىشد، مگر آنکه خداوند او را گرفتار سعى در حاجت کسى مىنماید که به وى ستم خواهد کرد و او در مقابل صبرى که مىنماید، در پیشگاه خداوند ماجور نخواهد بود.
عن ابىالحسن علیهالسلام قال: من قصد الیه رجل من اخوانه مستجیرا به فى بعض احواله فلم یجره بعد ان یقدر علیه فقد قطع ولایه الله عز و جل.
حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام فرمود: آن کس که یکى از برادران دینیش به درخواست پناهندگى نزد وى برود و او با داشتن قدرت، پناهش ندهد، با این عمل، پیوند ولایت خود را با خداوند قطع نموده است.
امام سجاد (ع) در زمینهى محرومیت از یارى برادران مسلمان به پیشگاه الهى عرض مىکند:
و انت منجعى ان حرمت.
بار الها! اگر از مواسات برادران محروم شوم به تو روى مىآورم و امید و اتکایم به ذات اقدس توست.
افراد باایمان در مواقع حرمان، دست تمنى به سوى خداوند برمىدارند و از صمیم قلب و عمق ضمیر، حل مشکل خود را از وى طلب مىکنند و پروردگار مهربان دعاهاى خالصانهى آنان را در کمال عطوفت و بدون منت اجابت مىنماید، ولى این اجابت بدان معنى نیست که هر چه بخواهند بىقید و شرط اجابت گردد، بلکه به موجب پارهاى از روایات، اجابت دعوت آنان به قدر مصلحت و در حدودى است که به صلاح و سعادتشان آسیب نرساند و آنان را از صراط مستقیم منحرف ننماید.
عن ابیجعفر علیهالسلام قال: قال رسولالله صلى الله علیه و آله قال الله عز و جل: ان من عبادى المومنین عبادا لایصلح لهم امر دینهم الا بالغنى و السعه و الصحه فى البدن فابلوهم بالغنى و السعه و صحه البدن فیصلح علیهم امر دینهم، و ان من عبادى المومنین لعبادا لایصلح لهم امر دینهم الا بالفاقه و المسکنه و السقم فى ابدانهم فابلوهم بالفاقه و المسکنه و السقم فیصلح علیهم امر دینهم و یصلح علیه امر دین عبادى المومنین. و ان من عبادى المومنین لمن یجتهد فى عبادتى فیقوم من رقاده او لذیذ و ساده فیتهجد لى اللیالى فیتعب نفسه فى عبادتى فاضربه بالنعاس اللیله و اللیلتین نظرا منى له و ابقاء علیه فینام حتى یصبح فیقوم و هو ماقت لنفسه زارى علیها و لو اخلى بینه و بین ما یرید من
عبادتى لدخله العجب من ذلک فیصیره العجب الى الفتنه باعماله فیاتیه من ذلک ما فیه هلاکه لعجبه باعماله و رضاه عن نفسه.
امام باقر (ع) از رسول اکرم (ص) حدیث نموده که خداوند فرمود: بعضى از بندگان مومن هستند که دینشان از صلاح و درستى بهرهمند نمىشود، مگر به غنى و توسعهى زندگى و صحت بدن. به آنان اعطا مىکنم تا دینشان صالح و سالم بماند. بعضى از بندگان مومن هستند که از صلاح دین بهرهمند نمىشوند مگر به فقر و تنگدستى و بیمارى، آنان را به این امور مبتلا مىکنم و بر اثر آنها دینشان سالم مىماند و من به صلاح دین بندگان باایمان واقف و آگاهم. همچنین از بندگان مومن کسى است که به امر عبادت سعى بسیار دارد، از خواب برمىخیزد، بستر مطبوع خود را ترک مىگوید، خویشتن را در عبادت به تعب مىاندازد. من به لطف خود چرت را یکى دو شب بر وى مسلط مىکنم و به خواب مىرود، صبح که برمىخیزد از اینکه خواب مانده است به نفس خود بغض دارد و بر آن عیب مىگیرد. اگر او را به حال خودش وامىگذاردم، دچار عجب مىشد و حالت روانى عجب، او را به هلاکت و تباهى سوق مىداد.
خلاصه، افراد باایمان در موقعى که از مواسات برادران دینى محروم مىشوند، به ذات اقدس الهى روى مىآورند و تمنیات خود را به او عرضه مىکنند و از وى خواستار مىشوند. خداوند دعاى آنان را با رعایت صلاح و سلامت دینشان اجابت مىنماید و به گونهاى عمل مىکند که ایمانشان مصون و محفوظ بماند و این به مصلحت آنان است.
امام سجاد (ع) در جملهى سوم این قطعهى دعا که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و بک استغاثتى ان کرثت.
بار الها! اگر به مشقت و سختى شدید گرفتار شوم، از تو یارى مىطلبم که معین و دادرسم در مواقع طاقتفرسا تو هستى.
علل و عوامل متعددى مىتواند آدمى را به مصائب سخت و جانکاه مبتلا نماید و زندگى را بر وى تلخ و ناگوار سازد. یکى از آنها اخلاق فاسدى است که شخص مبتلا خویشتن را به آنها متخلق ساخته و پیوسته از ناحیهى آن خلقیات مذموم رنج مىبرد. یکى دیگر از عواملى که مىتواند مصیبتهاى سنگین و طاقتفرسا به بار آورد، وجود حکام مستبد و خودکامه است که مىخواهند بىقید و شرط بر مردم حکومت نمایند و منویات ظالمانهى خویش را بر آنان تحمیل کنند و اگر کسى طبق وظیفهى انسانى و اسلامى خواست اعتراض کند، به اشد بلایا مبتلایش مىسازند. البته علل و عوامل دیگرى نیز مىتواند موجب مصائب سنگین شود و افراد را به بلایاى سخت مبتلا نماید و در اینجا براى توضیح کلام امام سجاد (ع) فقط به تبیین دو عاملى که مذکور افتاد، اکتفا مىشود.
کار و کوشش اگر به منظور تهیهى مال براى امرار معاش و تامین مایحتاج زندگى خود و عائلهى خویشتن باشد، بسیار شریف و محترم است و در شرع مقدس، عمل چنین انسانى اجر مجاهد راه خدا را دارد. این قبیل افراد به درآمد محدود خود اکتفا مىکنند و احساس بىنیازى مىنمایند. بعضى از افراد بیش از نیاز زندگى خود و عائلهى خویش کار مىکنند، ولى هدفشان بسیار مقدس و مشروع است، اینان مىخواهند با احیاى اراضى موات و عمران و آبادى، از ذخایر اعطایى
خداوند بهرهبردارى نمایند، مىخواهند با ایجاد مزارع و باغها و همچنین با تاسیس موسسات فنى براى افراد جوان و فعال ایجاد کار نمایند و موجبات آبادى کشور را فراهم آورند. این گروه با طبع بلندى که دارند، از مازاد درآمد خویشتن به نفع طبقات مختلف محروم استفاده مىکنند و زمینهى رفاه و آسایش خانوادههاى کم بضاعت را فراهم مىآورند.
قال على بن شعیب دخلت على ابىالحسن الرضا علیهماالسلام فقال لى یا على! من احسن الناس معاشا؟ قلت: انت یا سیدى اعلم به منى. فقال علیهالسلام یا على! من حسن معاش غیره فى معاشه.
على بن شعیب مىگوید: به محضر حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام شرفیاب شدم. به من فرمود: زندگى و معاش کدام انسان بهترین معاش است؟ عرض کردم: مولاى من! شما آگاهتر از منى. فرمود: بهترین معاش براى کسى است که در پرتو معاش او دیگران نیز خوب و مرفه زندگى کنند.
بعضى از افراد در زمینهى مال گرفتار بیمارى حرصاند، شب و روز مىدوند که بر ثروت خود بیفزایند و مال بیشترى گرد آورند، اینان هر قدر متمکنتر مىشوند، عطش ثروتاندوزى در ضمیرشان تشدید مىگردد و بر رنج و تعبشان مىافزاید و این بدبختى تا پایان عمرشان ادامه دارد.
عن على علیهالسلام قال: الحرص عناء موبد.
على (ع) فرموده: بیمارى حرص، رنجى است دائمى و پایدار.
بیمارى حسد یا ریاستطلبى همانند حرص موجب سختیها و شداید است. دعاى امام سجاد (ع) شامل حال این قبیل افراد نمىشود، اینان که با اراده و عمد، خویشتن را به حرص و حسد یا ریاستطلبى و دیگر خلقیات رنجآور مبتلا مىکنند، نمىتوانند سخن امام را براى خود به زبان آورند و بگویند:
بک استغاثتى ان کرثت.
بار الها! اگر به مشقت و سختى شدید مبتلا شوم، به تو روى مىآورم و از ذات اقدست نصرت مىخواهم.
علاج مبتلایان به اخلاق بد این است که اندیشه و فکر خود را تغییر دهند، حرص و حسد و دیگر صفات مذمومى را که دارند از صفحهى خاطر بزدایند و اگر به اصلاح خویش جدا تصمیم گرفتند، مىتوانند از خداوند براى خود درخواست توفیق و توجیه وسایل نمایند. دعاى حضرت على بن الحسین علیهماالسلام بحق شایستهى کسانى است که گرفتار ظلم افراد متجاوز مىشوند. آنانکه مىخواهند نیت ظالمانهى خود را عملى کنند و به آن جامهى تحقق بپوشانند و چون قدرتمندند، افراد مظلوم نمىتوانند در مقابلشان بایستند و ظلم آنان را از خود بگردانند. این بىپناهان راهى ندارند جز اینکه دست استغاثه و استنصار به سوى خداوند بردارند و براى نجات از بلایى که در معرض آن قرار گرفتهاند، از ذات اقدسش یارى بخواهند. در این قبیل مواقع، خداوند دعاى آن دلسوختگان را اجابت مىنماید و به گونهاى آنان را از خطر مىرهاند و این امر در تاریخ زندگى ائمهى معصومین علیهمالسلام در حکومتهاى بنىامیه و بنىعباس مکرر واقع شده و در اینجا براى شاهد، به ذکر یک مورد اکتفا مىشود: داود بن على در حکومت
بنىعباس فرماندار قدرتمند شهر مدینه بود. او معلى بن خنیس را که از موالى امام صادق (ع) بود کشت و وجوهى که از آن حضرت نزد وى بود گرفت و به طورى که از روایات استفاده مىشود، فکر قتل امام صادق (ع) را نیز در سر مىپروراند. امام (ع) با حالت هیجان نزد فرماندار آمد و به وى گفت:
معلى را کشتى و مال مرا از وى گرفتى،
اما و الله لا دعون الله علیک. فقال له داود: اتهددنا بدعائک کاالمستهزء بقوله. فرجع ابوعبدالله علیهالسلام الى داره. فلم یزل لیله کله قائما و قاعدا حتى اذا کان السحر سمع و هو یقول فى مناجاته: یا ذالقوه القویه و یا ذالمحال الشدید و یا ذا العزه التى کل خلقک لها ذلیل، اکفنى هذه الطاغیه و انتقم لى منه فما کان الا ساعه حتى ارتفعت الاصوات بالصیاح و قیل قدمات داود بن على الساعه.
امام (ع) قسم یاد کرد که شکایت تو را به عرض بارى تعالى مىرسانم. فرماندار به طور تمسخر گفت: ما را به دعاى خود تهدید مىکنى؟
امام علیهالسلام به منزل برگشت و تمام شب را در قیام و قعود گذراند تا موقع سحر رسید. شنیده شد که در مناجات خود مىگوید: اى خدایى که داراى نیروى قوى هستى، اى خدایى که داراى قدرت شدیدى، اى خداوند عزیزى که همهى آفریدههایت در مقابل آن ذلیلاند، شر این عنصر طاغى را از من بگردان و انتقام مرا از او بگیر.
ساعتى نگذشت که صداها و صیحهها برخاست و گفته
مىشد که داود بن على در همین ساعت مرد.