تنزیل نور


ساعت 10:10 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 128)

عن على علیه‏السلام قال: العقل یهدى و ینجى و الجهل یغوى و یردى. 

على (ع) فرموده: عقل هدایت مى‏کند و نجات مى‏بخشد. جهل گمراه مى‏کند و به پستى سوق مى‏دهد. 

نتیجه آنکه دارا بودن عقل یک مطلب است و به کار بستن عقل مطلب دیگر. کسى که عقل دارد و به شایستگى تعقل مى‏کند و با اندیشه و فکر عقاید صحیح و باطل را تمیز مى‏دهد، اخلاق انسانى را از درنده‏خویى و صفات حیوانى جدا مى‏کند، اعمال روا و ناروا را از هم تفکیک مى‏نماید، و خلاصه، در پرتو عقل به حق و صواب گرایش مى‏یابد و از ناحق و خطا اجتناب مى‏کند، بیگمان به یکى از عوامل مهم اصلاح نفس و احیاى انسانیت نایل آمده و خویشتن را به شایستگى مى‏سازد. اما کسى که واجد عقل است، ولى آن را در پرده‏هاى تعصب و تقلید پیچیده و اسیر هواى نفس و شهواتش ساخته است، او به نور عقل منور نمى‏شود و از نعمت هدایت و انسانیت برخوردار نمى‏گردد. چنین انسانى از مصادیق واقعى این آیه‏ى شریفه است : 

ان الذین کفروا سواء علیهم اانذرتهم ام لم تنذرهم لا یومنون. 

آنان که عقلهاى خود را زیر پرده‏هاى تاریک لجاج و عناد پنهان نموده‏اند، هشدارشان بدهى یا ندهى ایمان نمى‏آورند. 

این قبیل افراد به جرم کفران نعمت عقل، استحقاق کیفر  دارند و در دنیا و آخرت به عذاب الهى معذب خواهند شد. اولیاى گرامى اسلام براى اینکه قدر و منزلت عقل را در تامین سعادت انسانها به مردم بفهمانند و آنان را به ارزش این عطیه‏ى بزرگ الهى آگاه سازند، ضمن روایات متعدد با تعبیرهاى متفاوت، این واقعیت را بیان نموده‏اند، و در اینجا به ذکر دو حدیث کوتاه اکتفا مى‏شود: 

عن على علیه‏السلام قال: العقل شرع من داخل و الشرع عقل من خارج. 

على (ع) فرموده: عقل، راه واضح هدایت است از درون انسانها، و شرع، عقل راهنماى مردم است از برون آنان. 

عن الحسن بن الجهم قال: سمعت الرضا علیه‏السلام یقول: صدیق کل امرى‏ء عقله و عدوه جهله. 

حسن بن جهم مى‏گوید از حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام شنیدم که فرمود: دوست هر انسان عقل اوست و دشمنش جهل و نادانى او. 

امام (ع) ممکن بود براى عقل به جاى کلمه‏ى «صدیق»، خلیل یا رفیق یا حبیب بگوید ولى نفرمود، و کلمه‏ى صدیق را به کار برد براى آنکه بفهماند «خلیل» و «حبیب» و «رفیق»، دوستانى هستند که ممکن است در مواقعى به دوست خود دروغ بگویند، اما عقل دوستى است که صداقت و راستى با سرشتش آمیخته و هرگز در راهنمایى، خیانت نمى‏کند و دروغ نمى‏گوید. 

از مجموع آنچه مذکور افتاد، این نتیجه به دست آمد که اگر یک فرد الهى غیر معصوم بخواهد از خداوند درخواست نماید عواملى را 

که مایه‏ى اصلاح و خودسازى من است و در نهادم وجود دارد تا پایان عمر ابقاء فرما، باید اولین امر مورد تمنایش محفوظ ماندن «عقل» با توفیق تعقل باشد، زیرا عقلى که بر اثر اندیشه و تفکر، صواب را از خطا تمیز مى‏دهد و به راه انسانیت و سعادتمان هدایت مى‏نماید، سزاوار است که ابقاى آن اولین درخواست ما از پیشگاه بارى تعالى باشد. 

یکى دیگر از ذخایرى که پروردگار حکیم به بشر اعطا فرموده و در خودسازى و اصلاح انسانها اثر بسیار مفید دارد، «نفس ملهمه» است. اگر این ذخیره‏ى گرانقدر تا پایان عمر در ما بیدار و فعال بماند و ما نیز طبق دستورش عمل نماییم، قطعا به سجایاى انسانى و فضایل اخلاق متخلقمان مى‏سازد. در آغاز بحث به مناسبت جمله‏ى اول دعاى امام: 

اللهم خذ لنفسک من نفسى ما یخلصها. 

توضیح داده شد که مراد از نفس خداوند و نفس امام (ع) که در این عبارت آمده و در کنار هم ذکر شده است، ذات اقدس الهى و ذات امام (ع) است و به طورى که مذکور افتاد، در قرآن شریف کلمه‏ى «نفس» در دو مورد براى خداوند به کار رفته و ذات مقدس بارى تعالى اراده شده است. کتاب مجید از کلمه‏ى «نفس» در مورد انسان، مکرر استفاده نموده و در هر مورد معناى مناسب با آن اراده شده است، من جمله فرموده: 

و نفس و ما سویها، فالهمها فجورها و تقویها. 

قسم به نفس بشر و قسم به خداوندى که آن را موزون و  معتدل آفریده و گناه و ناپاکیش و همچنین تقوى و پاکیش را به وى الهام فرموده است. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام فى قول الله عز و جل «فالهمها فجورها و تقویها» قال: بین لها ما تاتى و ما تترک. 

امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرموده است: خداوند براى نفس انسان بیان نموده، آن را که خوب است و باید عمل کند و آن را که بد است و باید ترک گوید. 

خوب و بدیهایى را که آفریدگار جهان به تمام نفوس الهام فرموده و به طور طبیعى در ضمیر همه‏ى انسانها از هر قوم و نژاد مستقر ساخته، گرچه عددى معدود و محدود دارند، اما اثرشان در اصلاح نفوس و تهذیب اخلاق و اعمال جامعه بسیار مفید و ثمربخش است. اداى امانت، وفاى به عهد، و انصاف از جمله‏ى ملهمات الهى است، تمام مردم جهان، حتى اطفال خردسال به طور طبیعى و بدون معلم و مربى مى‏فهمند که اداى امانت خوب است و خیانت در امانت بد، وفاى به عهد خوب است و عهدشکنى بد، انصاف خوب است و عمل خلاف انصاف بد. روانشناسان امروز این الهام الهى را «وجدان اخلاقى» نامیده و عقیده دارند که به کار بستن نداى وجدان فطرى، از عوامل گسترش پاکى و درستکارى و مایه‏ى سلامت روح است، و سرپیچى از دستور وجدان، علاوه بر زیانهاى اجتماعى، موجب شکنجه‏هاى روانى و بیماریهاى روحى است. وجدان اخلاقى قاضى واقع‏بین و نیرومندى است که نمى‏توان با اغفال یا تهدید، مسیرش را تغییر داد و به قضاوت غیر واقعى و ناحق وادارش نمود. براى آنکه 

احکام نفس ملهمه که حاوى دستور الهى است به خوبى اجرا شود و مردم در مقابل آن سرپیچى ننمایند، آفریدگار توانا در نهاد هر فردى ضامن اجرایى را آفریده است. قرآن شریف از آن ضامن اجرا به لفظ «لوامه» تعبیر نموده و فرموده است: 

لا اقسم بیوم القیامه. و لا اقسم بالنفس اللوامه. 

قسم به روز قیامت. و قسم به نفسى که متخلفین از الهام الهى را ملامت مى‏نماید و مجازاتشان مى‏کند. 

اگر آدمى به قضاوت وجدان ترتیب اثر داد و آن را به موقع اجرا گذارد، انجام وظیفه نموده و از تعرض نفس لوامه مصون خواهد بود، اما اگر از اجراى حکم وجدان خوددارى نماید و مرتکب گناه شود، نفس لوامه با شکنجه‏هاى طاقتفرسا و ملامتهاى جانکاه او را عذاب مى‏کند، راحت و آسایش را از وى سلب مى‏نماید و به طورى که متخصصین بیماریهاى روانى در کتب علمى آورده‏اند، ممکن است شکنجه‏هاى درونى منشا بیماریهاى بسیار سخت و غیرقابل درمان گردد. الهام الهى در شناخت فجور و تقوى و تمیز بد از خوب، آنچنان نورانیتى به انسانها بخشیده که هر فردى مى‏تواند امور مورد نظر خود را به نفس ملهمه‏ى خویش عرضه کند، اگر درستى و صحت آن را با اطمینان خاطر و آرامش ضمیر یافت، آن عمل خوب است و اگر با ناآرامى و بى‏قرارى تلقى نمود، بد است، و این مطلب در یک قطعه از حدیث مفصلى که از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده، آمده است: 

من ذلک ان وابصه الاسدى اتاه فقال لا ادع من البر و الاثم شیئا 

الا سالته عنه. فلما اتاه قال له بعض اصحابه: الیک یا وابصه عن رسول‏الله. فقال النبى صلى الله علیه و آله: دعه. ادن یا وابصه! فدنوت. فقال: اتسال عما جئت له او اخبرک؟ قال اخبرنى. قال: جئت تسال عن البر و الاثم. قال نعم. فضرب بیده على صدره، ثم قال: یا وابصه! البر ما اطمان به الصدر و الاثم ما تردد فى الصدر و جال فى القلب و ان افتاک الناس و افتوک. 

قسمتى از آن حدیث مفصل این است که وابصه‏ى اسدى حضور پیمبر اکرم (ص) شرفیاب شد. با خود گفت: هیچ خوبى و گناهى را فروگذار نمى‏کنم مگر آنکه از پیشواى اسلام مى‏پرسم. وقتى نزد حضرت نشست، یکى از اصحاب به او گفت: وابصه! قدرى از پیمبر فاصله بگیر. پیشواى اسلام (ص) فرمود: او را واگذار، و خود حضرت به وى گفت: نزدیک بیا. نزدیک رفتم. آنگاه به من فرمود: آیا تو مى‏پرسى از آنچه که براى آن آمده‏اى یا من به تو خبر دهم؟ عرض کرد: شما بگویید. فرمود: آمده‏اى از عمل خوب و گناه سئوال نمایى. عرض کرد: بلى. حضرت دستى به سینه‏اش زد. سپس فرمود: اى وابصه! نیکى آن چیزى است که سینه به آن مطمئن باشد و گناه چیزى است که در صدر با تردید تلقى شود و در قلب، ناآرام و بى‏قرار باشد، هر چند یک یا چند نفر با تو از خوبى آن سخن بگویند. 

ناگفته نماند که در کنار وجدان فطرى، وجدان دینى و تربیتى نیز در ضمیر اقوام و ملل جهان وجود دارد، با این تفاوت که وجدان فطرى الهام الهى است که به قضاى حکیمانه‏ى بارى تعالى در ضمیر همه‏ى انسانها به ودیعه سپرده شده و درک تمام مردم جهان نسبت 

به خوبها و بدهاى آن یکسان است، اما وجدان دینى و تربیتى مردم یکسان نیست، زیرا آداب و رسوم ملل عالم و همچنین عقاید دینى آنان متفاوت است و قهرا وجدانهاى متفاوت خواهند داشت و روایت رسول اکرم (ص) در مورد مسلمانان و پیروان قرآن شریف هر دو قسمت را شامل مى‏شود، هم وجدان الهامى را در برمى‏گیرد و هم وجدان دینى اسلامى را. در وجدان فطرى اداى امانت خوب است و خیانت در امانت بد، اداى امانت که بر وفق فطرت است با آرامش ضمیر و اطمینان خاطر انجام مى‏شود، اما خیانت در امانت که برخلاف الهام الهى و وجدان فطرى است، موجب ناآرامى ضمیر و تشویش خاطر است. براى یک مسلمان واقعى که داراى وجدان اسلامى است، رد کردن پول ربا و خوددارى از قبول آن با آرامش ضمیر و اطمینان خاطر انجام مى‏شود. اما اگر بخواهد در موردى با صورت‏سازى و در قالب یک عمل ساختگى ربا را حلال کند، ضمیرى مشوش و قلبى ناآرام دارد، چه بسا بر اثر همان نگرانى و تشویش خاطر از گرفتن آن پول چشم‏پوشى نماید. نتیجه آنکه اگر مسلمان غیرمعصومى در پیشگاه الهى جمله‏ى دوم دعاى امام سجاد (ع) را به زبان آورد و بگوید: 

و ابق لنفسى من نفسى ما یصلحها. 

بار الها! از نفس خود من براى خودم آن را ابقاء فرما که نفسم را اصلاح مى‏نماید، مى‏توان گفت از عوامل اصلاح آدمى یکى نفس ملهمه است و آن دیگر، وجدان اسلامى است، یعنى بار الها! موجباتى را فراهم آور که این دو نیروى انسان‏ساز و سعادت‏بخش همواره در ضمیرم بیدار و فعال باشند تا مرا به اصلاح نفسم وادار نمایند، و همچنین درخواست مى‏کند که نفس لوامه در وجودم از فروغ 

و درخشش بازنماند تا من براى مصون ماندن از شکنجه و ملامت آن از مسیر مستقیم خارج نشوم و به راه صلاح و رستگارى همچنان ادامه دهم. 

در مقابل عواملى که آدمى را به صراط مستقیم هدایت مى‏کند و مایه‏ى اصلاح و سعادت است، هواى نفس یا «نفس اماره» وجود دارد که صاحبش را به انحراف سوق مى‏دهد و به گناه و بدى ترغیبش مى‏نماید. هواى نفس به قدرى نیرومند و قوى است که براى تحقق بخشیدن به مقاصد و دستورات خود، از موضع قدرت فرمان مى‏دهد. از این رو نفس اماره‏اش مى‏خوانند. 

ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى. 

هواى نفس، آدمى را به بدى و گناه امر مى‏کند، مگر آنکه تفضل و رحمت الهى شامل شود و از خطر محافظتش نماید. 

فرمان هواى نفس در بعضى از افراد به قدرى نافذ و موثر است که تا حد پرستش از آن اطاعت مى‏نمایند. 

ارایت من اتخذ الهه هواه. 

آیا دیدى آن کس را که به الهیت هواى نفس خویش گرایش یافته و بى‏قید و شرط اطاعتش مى‏نماید؟ 

حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام در جمله‏ى دوم دعا از پیشگاه خداوند درخواست نموده: 

و ابق لنفسى من نفسى ما یصلحها. 

بار الها! آن را از نفس خودم براى خودم باقى بگذار که مایه‏ى اصلاح من است. 

و سپس دلیل نیازمندى خود را به ابقاى عوامل اصلاح چنین بیان نموده است: 

فان نفسى هالکه او تعصمها. 

زیرا نفس من در معرض هلاکت است، مگر آنکه تو آن را محافظت فرمایى و از خطرش برهانى. 

عامل هلاکت و تباهى انسان هواى نفس اوست و این دشمن بزرگ، انسانها را به گناهان و اعمال ناروا مى‏خواند و راه هلاکتشان را هموار مى‏نماید. 

عن على علیه‏السلام قال: هواک اعدى علیک من کل عدو فاغلبه و الا اهلکک. 

على (ع) فرموده: هواى نفست دشمنترین دشمنان توست، آن را مغلوب و مقهور نما وگرنه هلاکت خواهد کرد. 

براى مصون ماندن از خطرات هواى نفس، باید از ذات اقدس الهى نصرت خواست و با نیروى ایمان و مراقبت در انجام وظایف دینى، هواى طغیانگر را مهار نمود و عنان نفس سرکش را به دست عقل داد، کسى که چنین پیروزى بزرگى نصیبش گردد، به مقام شامخ انسانیت نایل آمده است. 

عن على بن الحسین علیهماالسلام قال: لکن الرجل کل الرجل نعم الرجل هو الذى جعل هواه تبعا لامر الله و قواه مبذوله فى قضاء الله. 

امام سجاد (ع) فرموده: مرد واقعى، مرد خوب، و مرد تمام، آن انسانى است که هواى نفس خود را پیرو اوامر الهى قرار دهد و 

نیروهاى خویش را در راه فرمان بارى تعالى به کار گیرد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    44
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188041

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::