تنزیل نور


ساعت 10:0 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 124)

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: ان العالم اذا لم یعمل بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفاه. 

امام صادق (ع) فرمود: وقتى عالم به علم خود عمل نکند، موعظه‏ى او از دلها مى‏لغزد و نفوذ نمى‏نماید، همانطور که باران از روى سنگهاى سخت مى‏لغزد و فرو نمى‏رود. 

عن المسیح علیه‏السلام قال: بحق اقول لکم ان الناس فى الحکمه رجلان: فرجل اتقنها بقوله وضیعها بسوء فعله، و رجل اتقنها بقوله و صدقها بفعله و شتان بینهما. فطوبى للعلماء بالفعل و ویل للعلماء بالقول.  حضرت مسیح (ع) فرمود: از روى حق به شما مى‏گویم، مردم در امر حکمت و علم دو گروه‏اند، یک گروه حکمت را با زبان تحکیم مى‏کنند و با عمل بد خویش تضییع مى‏نمایند، و گروه دگر حکمت را با زبان محکم مى‏کنند و با عمل آن را تصدیق مى‏نمایند، و بین این دو گروه فاصله بسیار است. خوشا به حال علماى با عمل، واى بر علماى با زبان. 

عالمى که حکمت را به زبان مى‏گوید ولى عملش برخلاف  گفته‏ى اوست، در صورتى که رفتارش در دنیا آشکار گردد و مردم به کارهاى غیرمشروعى که مرتکب مى‏شود واقف گردند، اگر تمام ارزش اجتماعى خود را از دست ندهد، لااقل به نسبت آشکار شدن رفتار گناه آلودى که دارد، قدر و منزلتش کاهش مى‏یابد، و اگر در دنیا گناهانش آنقدر پنهانى انجام شود که دگران آگاه نگردند، در روز حساب که روز آشکار شدن پنهانهاست، رسوا مى‏شود و گرفتار عذاب روحى و جسمى خواهد شد. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: ان اشد الناس ندامه و حسره رجل دعا عبدا الى الله تبارک و تعالى فاستجاب له و اطاع الله فادخله الله الجنه و ادخل الداعى النار بترک عمله و اتباعه هواه.  حضرت صادق (ع) از رسول اکرم (ص) حدیث نموده که فرموده است: شدیدترین پشیمانى و افسوس براى کسى است که بنده‏اى را به خداوند دعوت نموده و او دعوت را پذیرا شده و اوامر الهى را به کار بسته و خداوند او را در بهشت جاى داده و دعوت‏کننده را جهنمى نموده، براى آنکه اوامر خداوند را در مقام عمل ترک گفته و از هواى نفس خویش پیروى نموده است. 

از آنچه مذکور افتاد، این نتیجه به دست آمد که ارشاد و هدایت مردم به خداوند عبادتى است بسیار بزرگ و پرارج، کسى که به این عمل گرانقدر مبادرت مى‏نماید، قدم به جاى قدم انبیا مى‏گذارد و از رفتار آنان تبعیت مى‏نماید. با این عمل، مشمول رحمت الهى مى‏شود و از پاداش او برخوردار مى‏گردد. ارشادکنندگان به طور عادى با 

زبان و عمل و گاه با قلم، افراد را هدایت و ارشاد مى‏نمایند و حضرت على بن الحسین علیهماالسلام نیز مانند آباء گرامیش، همواره این وظیفه‏ى مقدس را انجام داده است. اما امام سجاد (ع) در جمله‏ى اول این قطعه از دعا که موضوع سخنرانى امروز است، توفیق ارشاد را به وسیعترین معنى از پیشگاه خداوند خواسته، عرض مى‏کند:  و من ادله الرشاد.  بار الها! مرا از دلایل رشاد قرار ده. 

گویى مى‏خواهد بگوید: نه فقط زبانم در گفتار و اعمالم در رفتار و قلمم در کتابت از ادله‏ى رشاد باشد، بلکه با لطف و رحمت خویش مرا به گونه‏اى قرار ده که تمام وجودم در همه‏ى احوال، راهنماى حق و فضیلت و از دلایل رشاد باشد. این توفیق از طرف حضرت بارى تعالى نصیب امام سجاد (ع) گردید و آنچنان شد که تمام حرکات على بن الحسین علیهماالسلام در ساکت ماندن و سخن گفتن، توجه نمودن و بى‏اعتنایى کردن، شناخته شدن یا ناشناخته ماندن، و دیگر احوالى از این قبیل، وسیله‏ى راهنمایى و هدایت طالبان ارشاد بود و در اینجا به طور نمونه دو مورد ذکر مى‏شود:  کان بالمدینه رجل بطال یضحک الناس منه. فقال قد اعیانى هذا الرجل ان اضحکه، یعنى على بن الحسین علیهماالسلام. قال فمر على و خلفه مولیان له. قال: فجاء الرجل حتى انتزع رداءه من رقبته صلوات الله و سلامه علیه، ثم مضى. فلم یلتفت الیه على علیه‏السلام، فاتبعوه و اخذوا الرداء منه فجاءوا به فطرحوه علیه. فقال لهم: من هذا؟ قالوا: هذا رجل بطال یضحک اهل المدینه. قال قولوا له: ان لله یوما یخسر فیه المبطلون.  در مدینه مردى بود که بطالش مى‏خواندند و مردم از حرکات وى مى‏خندیدند. موقعى گفت: این مرد، یعنى امام سجاد (ع)، از اینکه او را بخندانم، عاجزم نموده است. روزى امام در رهگذر عبور مى‏نمود و دو نفر از موالیش همراه حضرت بودند. مرد بطال رسید و عبا را از دوش حضرت برداشت و برد. امام علیه‏السلام کمترین اعتنایى نفرمود و همچنان به راه رفتن ادامه داد. آن دو نفر که با حضرت بودند رفتند و عبا را گرفتند، برگشتند و به دوش حضرت افکندند. در این موقع امام (ع) پرسید: این که بود؟ گفتند مردى است بطال که مردم از حرکاتش مى‏خندند. فرمود به او بگویید: براى خداوند روزى است که اهل باطل در آن روز زیانکار خواهند بود. 

عن ابیعبدالله علیه‏السلام قال: کان على بن الحسین علیهماالسلام لا یسافر الا مع رفقه لایعرفونه و یشترط علیهم ان یکون من خدم الرفقه فیما یحتاجون الیه. فسافر مره مع قوم فرآه رجل فعرفه. فقال لهم: اتدرون من هذا؟ قالوا لا. قال هذا على بن الحسین علیهماالسلام. فوثبوا فقبلوا یده و رجله و قالوا یابن رسول‏الله! اردت ان تصلینا نار جهنم، لو بدرت منا الیک ید او لسان اماکنا قد هلکنا آخر الدهر، فما الذى یحملک على هذا. فقال: انى کنت قد سافرت مره مع قوم یعرفوننى فاعطونى برسول‏الله صلى الله علیه و آله ما لا استحق به، فانى اخاف ان تعطونى مثل ذلک فصار کتمان امرى احب الى.  امام صادق (ع) فرمود: روش حضرت زین‏العابدین (ع) این بود که مسافرت نمى‏نمود، مگر با همسفرهایى که او را نشناسند و شرط مى‏نمود که در احتیاجاتشان خدمتگزار آنان باشد. در یکى از  مواقع، با جمعى سفر نمود. مردى حضرت را دید و شناخت. به همسفرهاى امام (ع) گفت: آیا این آقا را مى‏شناسید؟ گفتند: نه. گفت: این على بن الحسین (ع) است. به پاخاستند و دست و زانوى آن حضرت را بوسیدند. عرض کردند: یا ابن رسول‏الله! آیا مى‏خواستى ما جهنمى شویم؟ اگر از ناحیه‏ى ما با دست و زبان اسائه‏ى ادبى به شما مى‏شد، مگر نه این بود که تا آخر عمر هلاک بودیم. در این کار چه انگیزه‏اى داشتید. حضرت فرمود: یک بار مسافرت نمودم با کسانى که مرا مى‏شناختند، به احترام رسول اکرم (ص) بیش از استحقاقم مورد عنایت قرارم دادند. خائف بودم شما هم آنچنان عمل کنید. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم این قطعه از دعاى «مکارم الاخلاق» که موضوع نیمه‏ى آخر سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و من صالحى العباد: بار الها! مرا از بندگان صالح قرار ده.   «صالح» در لغت عرب به معناى «شایسته» در زبان فارسى است. 

هو صالح لکذا، اى فیه اهلیه للقیام به.  او براى انجام فلان کار صالح است، یعنى در وى اهلیت قیام به آن عمل وجود دارد. مثلا براى تهیه‏ى یک ساختمان مهم، گفته مى‏شود: فلان مهندس براى این کار صالح و شایسته است، یا براى انجام یک عمل جراحى دقیق مى‏گویند: فلان دکتر جراح براى انجام این عمل صلاحیت و شایستگى دارد. کسى که از مهندس ساختمان یا دکتر جراح نام مى‏برد، آن دو را فقط از بعد معلومات و اطلاعاتى که  دارند مى‏نگرد و صلاحیتشان را از جهت تحصیلات علمى و تخصصى اعلام مى‏نماید. اما حضرت سجاد (ع) در این جمله‏ى دعا و همچنین دیگر اولیاى گرامى اسلام در سایر ادعیه و روایات که از عباد صالح نام مى‏برند، صلاحیت آنان را از بعد عبودیت و بندگى خداوند، یعنى از جنبه‏ى انسانى آنها مى‏نگرند. 

الصالح القائم بما علیه من حقوق الله و حقوق العباد و الکمال فى الصلاح منتهى درجات المومنین و متمنى الانبیاء و المرسلین.  صالح کسى است که با اراده‏ى جدى قیام نماید تا حقوق خداوند و حقوق بندگان خدا را ادا کند و صلاح کامل، درجه‏ى نهایى اهل ایمان و خواسته‏ى انسان‏سازهاى الهى، یعنى انبیاء و مرسلین، است. 

قرآن شریف در موارد متعدد، بعد از ذکر «ایمان»، از اعمال صالحه نام برده است.  ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات،    و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات،    و العصر ان الانسان لفى خسر. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات. 

ذکر این دو از پى هم، روشنگر این حقیقت است که سعادت انسانها وابسته به داشتن ایمان و عمل صالح است. اگر کسى واجد این دو سرمایه‏ى گرانقدر باشد، به کمال واقعى و حسن ختام دست مى‏یابد، و اگر فاقد این دو یا فاقد یکى از این دو بود، به سعادت شایسته‏ى مقام انسان نایل نمى‏گردد. مقام بندگان صالح در پیشگاه  خداوند آنقدر رفیع است که در قرآن شریف نام آنان در کنار نام انبیا و صدیقین و شهدا آمده است: 

و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا.  آنان که خداوند و رسول خدا را اطاعت مى‏نمایند، با کسانى هستند که خداوند آنان را به نعمتهاى خود متنعمشان ساخته، از پیمبران و صدیقین و شهدا و صالحین و اینان چه رفقاى نیکو و دلپذیرى هستند. 

در این آیه تصریح شده است که خداوند، نعمت خود را به این چهار گروه اعطا نموده است، و در سوره‏ى حمد، نمازگزاران سراسر جهان روزى چند بار مى‏گویند:  اهدنا الصراط المستقیم. صراط الذین انعمت علیهم.  بار الها! ما را به راه راست هدایت کن. راه کسانى که تو به آنان نعمت داده‏اى.  دنیایى که در آن زندگى مى‏کنیم، از نظر معنوى بازارى است که پیوسته معاملاتى در آن انجام مى‏شود، بعضى از آن معاملات سودآور است و برخى زیان‏بخش. سرمایه‏ى نقدى که تمام مردم دنیا براى معامله در اختیار دارند، عمر آنهاست، و کالاهایى که براى معامله عرضه مى‏شود، توحید و شرک، کفر و ایمان، فضیلت و رذیلت، پاکى و ناپاکى، و از این قبیل. هر کسى از پى کالایى مى‏رود که طالب آن است. 

متاع کفر و دین بى‏مشترى نیست      گروهى این، گروهى آن پسندند 

سود و زیانى که در این بازار عاید مردم مى‏گردد، تابع معاملات خوب و بدى است که انجام مى‏دهند. 

عن ابى‏الحسن الثالث علیه‏السلام قال: الدنیا سوق، ربح فیها قوم و خسر آخرون.  امام هادى (ع) فرموده: دنیا بازارى است که بعضى در آن سود مى‏برند و بعضى زیان مى‏بینند. 

پیمبران از طرف بارى تعالى مبعوث شده‏اند که در این بازار آشفته، مردم را از ضلالت برهانند، کالاهاى سالم و سودبخش را معرفى کنند و آنان را از معاملات زیانبار مصون دارند. 

یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم على تجاره تنجیکم من عذاب الیم. تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون. 

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! آیا شما را دلالت نمایم به تجارتى که از عذاب دردناک نجاتتان مى‏بخشد؟ آن تجارت این است که ایمان مى‏آورید به خدا و رسولش و با مال و جانتان در راه او جهاد مى‏نمایید و اگر بدانید انجام این وظایف براى شما از هر تجارتى سودبخشتر است. 

على (ع)، جانشین بر حق رسول اکرم (ص)، نیز در مقام راهنمایى مردم به تجارت نافع، فرموده است:  لاتجاره کالعمل الصالح و لا ربح کالثواب.   نه هیچ تجارتى مثل عمل صالح است و نه هیچ سودى همانند اجر الهى است. 

خلاصه اگر کسى بتواند سرمایه‏ى گرانبهاى عمر را در بازار دنیا صرف معاملات سودبخش، یعنى اعمال صالحه، نماید و بدین وسیله خویشتن را در صف عباد صالح قرار دهد، به مقام شامخ انسانیت نایل گردیده و روز جزا از اجر نامحدود حضرت بارى تعالى برخوردار مى‏گردد. قدر و منزلت عباد صالح نزد خداوند آنقدر بلند پایه و رفیع است که امام معصوم، حضرت زین‏العابدین (ع)، در جمله‏ى دوم دعاى خود، از پیشگاه او درخواست مى‏نماید:  و من صالحى العباد.   بار الها! مرا از عباد صالح قرار ده. 

بموقع است در پایان بحث تذکر داده شود که خویشتن را «عبد صالح» خواستن و به گروه عباد صالح پیوستن، از نظر علمى و عملى کارى است بس مشکل و دشوار، مثلا امر به معروف و نهى از منکر یکى از فرایض مهم اسلامى و از جمله‏ى اعمال صالحه است. مشکل اول این دستور دینى، وقوف علمى به ابعاد مختلف عمل و شناخت معروف و منکر است، و مشکل دوم، عوارض ناشى از امر و نهى و تشخیص موارد روا از ناروا است. گاهى یک فرد مسلمان عملى را منکر تصور مى‏کند و مى‏خواهد عاملش را نهى نماید، با اینکه آن عمل گناه نیست و نهى از آن اگر موجب شرمندگى و ایذاء عامل عمل شود، نهى‏کننده نه تنها عمل صالحى انجام نداده، بلکه با ایذاء یک مسلمان مرتکب گناه شده است. در جایى که عمل، منکر واقعى است و نهى از آن لازم باشد، نهى‏کننده باید تکالیف دینى خود را بداند و به گونه‏اى عمل کند که از مرز شرع مقدس تجاوز ننماید. چه بسیار افرادى در گذشته و حال کارهایى را انجام داده و مى‏دهند به تصور عمل صالح، در حالى که عملشان غیرصالح و ناشى از جهل و  بى‏اطلاعى از مقررات اسلام است. 

امام صادق (ع) در روایت مفصلى که اختلاف درجات مردم را در شناختهاى معنوى بیان نموده، قضیه‏اى را شرح داده که خلاصه‏اش این است: مرد مسلمانى همسایه‏اى داشت نصرانى، با او از اسلام سخن گفت و مزایاى این دین مقدس را براى او بیان نمود. مرد نصرانى دعوت او را اجابت کرد و اسلام را پذیرفت. نیمه‏ى شب فرارسید. مرد مسلمان در خانه‏ى تازه مسلمان را کوبید. صاحب خانه گفت: کیستى؟ گفت: من فلانى هستم. پرسید: کارى دارى؟ پاسخ داد: برخیز، وضو بگیر، لباس در بر کن، و با هم براى نماز برویم. مرد تازه مسلمان وضو گرفت، لباس پوشید، با او به مسجد رفت. دو نفرى نماز خواندند تا سپیده‏ى صبح دمید. آنگاه نماز صبح خواندند، آنقدر ماندند تا هوا کاملا روشن شد. تازه مسلمان به پا خاست که به منزل برود. مرد مسلمان گفت: کجا مى‏روى؟ روز کوتاه است و فاصله تا ظهر کم. او را نشاند تا نماز ظهر را خواند، باز گفت: فاصله‏ى تا نماز عصر کم است. او را نگاه داشت تا نماز عصر را هم در وقت فضیلت خواند. تازه مسلمان به پا خاست که به منزل برود. به او گفت: الان اواخر روز است. او را نگاه داشت تا نماز مغرب را خواند. باز تازه مسلمان برخاست به منزل برود، به وى گفت: فقط یک نماز باقى مانده و آن نماز عشاء است، او را نگاه داشت تا وقت فضیلت عشاء رسید، نماز عشاء را هم خواند و سپس از هم جدا شدند. نیمه‏ى شب فرارسید، مجددا مسلمان در خانه‏ى تازه مسلمان را کوبید. صاحبخانه گفت: کیست؟ جواب داد: فلانى هستم. پرسید: چه کار دارى؟ گفت: برخیز وضو بگیر، لباس بپوش، با من بیا براى نماز. تازه مسلمان گفت: برو براى این دین کسى را پیدا کن که  از من فارغ‏البالتر باشد، من کم بضاعتم و عائله‏دار. امام (ع) فرمود: ادخله فى شى‏ء اخرجه منه. 

این مرد مسلمان زحمت کشید، او را از نصرانیت و ضلالت به اسلام آورد و دوباره با اعمال نادرست خود به نصرانیتش برگرداند. 

مسلمانانى که علاقه دارند راه عباد صالح را بپیمایند و تمام اعمالشان صحیح و طبق دستور شرع مقدس انجام شود، باید در شناخت تعالیم الهى کوشا و جدى باشند و از راهنمایى و ارشاد دین‏شناسان، آنطور که باید استفاده نمایند تا در اداى فرایض و سنن، صراط مستقیم را بپیمایند و در بیراهه هر قدر هم خفیف باشد، قدم نگذارند. اولیاى گرامى اسلام، همواره مراقب دوستان و پیروان خود بودند و به صور مختلف آنان را متوجه وظایفشان مى‏نمودند و اگر در موردى غفلتى را مشاهده مى‏کردند، همانند پدرى مهربان تذکر مى‏دادند و مسیر صحیح را ارائه مى‏نمودند. 

روى ان النبى صلى الله علیه و آله دخل على مریض فقال: ما شانک؟ قال صلیت بنا صلاه المغرب فقرات القارعه. فقلت: اللهم ان کان لى عندک ذنب ترید ان تعذبنى به فى الاخره فعجل ذلک فى الدنیا، فصرت کما ترى. فقال (ص): بئس ما قلت، الا قلت: ربنا! آتنا فى الدنیا حسنه و فى الاخره حسنه و قنا عذاب النار، فدعا له حتى افاق.  رسول اکرم (ص) بر مریضى وارد شد. پرسید: شما را چه شده است؟ عرض کرد: نماز مغرب را با ما به جماعت برگزار فرمودید، سوره‏ى قارعه را تلاوت نمودید. عرض کردم: بار الها! اگر از من نزد تو 

گناهى است که اراده دارى مرا در قیامت به کیفر آن عذاب نمایى، در آن عذاب تعجیل کن و در دنیا معذبم نما. بر اثر آن دعا، چنین شدم که ملاحظه مى‏فرمایى. 

فرمود: بدسخنى به زبان آوردى. چرا نگفتى بار الها! در دنیا به ما حسنه اعطا کن و در آخرت حسنه اعطا فرما و ما را از عذاب آخرت مصون و محفوظ بدار. سپس رسول اکرم (ص) درباره‏ى عارضه‏اش دعا نمود و بهبودى یافت. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    31
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188028

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::