شرح دعای مکارم الاخلاق( 123)
بسم الله الرحمن الرحیم
و من ادله الرشاد، و من صالحى العباد.
به خواست خداوند توانا، این دو جمله از دعاى شریف «مکارم الاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز است. امام سجاد علیهالسلام در جملهى اول دعا عرض مىکند: بار الها! مرا از دلایل رشاد و هدایت قرار ده. در جملهى دوم درخواست مىکند: بار الها! مرا از بندگان صالح و شایسته قرار ده.
«رشید» یکى از اسماء حضرت بارى تعالى است، آن اسم در بعضى دعاها، از آن جمله دعاى «جوشن کبیر»، در ردیف سایر اسماء الهى ذکر شده است.
اللهم انى اسالک باسمک یا معین یا امین یا مبین یا متین یا مکین یا رشید یا حمید یا مجید یا شدید یا شهید.
فى اسماء الله تعالى الرشید. هو الذى ارشد الخلق الى مصالحهم اى هداهم و دلهم علیها.
«الرشید» در اسماء حضرت بارى تعالى است. او خداوند است که ارشاد مىکند مردم را به آنچه مصلحت آنهاست، یعنى هدایت کننده و دلالت کنندهى آنان است به خیر و صلاحشان.
دعوت مردم به خداوند و ارشاد و هدایت آنان به صراط مستقیم، امرى است بس گرانقدر و مهم.
قرآن شریف در این باره فرموده:
و من احسن قولا ممن دعا الى الله.
سخن کدام انسان بهتر و نیکوتر از کلام کسى است که خلق را به خالق دعوت مىکند و با گفتههاى خود، بذر ایمان در قلوبشان مىافشاند.
این وظیفهى مقدس در درجهى اول به عهدهى رسول اکرم (ص) و جانشینان بر حق او محول است. کسى که در این راه قدم برمىدارد، در واقع، خط مشى رسول اکرم (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام را مىپیماید و این کار بزرگ، هدایت یافته را از گمراهى و ضلالت مىرهاند، مایهى نجات و سعادتش مىگردد، و هدایت کننده را نیز در پیشگاه الهى سربلند مىکند و از پاداش او برخوردارش مىسازد، به شرط آنکه هدایت و ارشاد واجد تمام شرایط لازم باشد، و براى روشن شدن مطلب، قسمتى از آن شرایط در اینجا با استفاده از آیات و روایات، به عرض شنوندگان محترم مىرسد: اولین شرط راهنمایى و هدایت مردم این است که ارشاد کننده باید به موضوع دعوت خود عالم و آگاه باشد و از روى بینش سخن بگوید. خداوند در قرآن شریف این مطلب را دربارهى پیشواى بزرگ اسلام و پیروان شایستهى آن حضرت
خاطرنشان ساخته و فرموده است:
قل هذه سبیلى ادعو الى الله على بصیره انا و من اتبعنى.
پیمبر گرامى! بگو این است راه من: مردم را به سوى خدا مىخوانم، با بینش و بصیرت، و پیروان من نیز دعوتشان به سوى خداوند، آگاهانه و بابصیرت است.
از جملهى حقوقى که خداوند بر مردم دارد، این است که از روى علم و آگاهى سخن بگویند و آنجا که علم ندارند، لب فروبندند و از سخن گفتن بازایستند.
عن زراره بن اعین قال: سالت اباجعفر علیهالسلام ما حق الله على العباد: قال ان یقولوا ما یعلمون و یقفوا عند ما لایعلمون.
زراره مىگوید: از امام باقر (ع) پرسیدم، حق خداوند بر بندگان چیست؟ در جواب فرمود: آن را که مىدانند بگویند و در چیزى که اطلاع ندارند و نمىدانند، توقف نمایند.
این وظیفهى مهم و حق بزرگ الهى ضمن یکى از آیات قرآن شریف با تعبیر خاصى بیان شده است:
و لا تقف ما لیس لک به علم، ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسوولا.
هرگز از پى آنچه علم و اطمینان ندارى مرو و ناآگاه قدم برندار که گوش و چشم و دل آدمى در پیشگاه الهى مواخذ و مسئولاند.
فى العلل عن السجاد علیهالسلام قال: لیس لک ان تتکلم بما شئت لان رسولالله صلى الله علیه و آله قال: رحم الله عبدا قال
خیرا فغنم او صمت فسلم.
امام سجاد (ع) فرموده است: مجاز نیستى هر چه را که بخواهى بگویى، چه رسول گرامى اسلام فرموده است: مشمول رحمت الهى باد آن کس که سخن خوب بگوید و سود برد یا سکوت کند و سالم بماند.
بجاست این نکته تذکر داده شود که موضوع ارشاد مىتواند از نظر علمى داراى ابعاد متعدد باشد. علم و آگاهى ارشادکننده در بعدى لازم است که مىخواهد دربارهى آن سخن بگوید و طالب هدایت را ارشاد نماید، مثلا در موردى که شنونده فرد با ایمانى است و مىخواهد دعا را از نظر کتاب و سنت بفهمد و به مشروعیت آن مطمئن گردد و بداند که اگر در موردى براى قضاى حوایج مشروع خود به دعا متوسل شود و استجابت آن را از خداوند بخواهد، مرتکب بدعتى نشده و عمل خلافى انجام نداده است؟ کسى که مىخواهد او را در این باره ارشاد کند کافى است تا حدودى از آیات و اخبار مربوط به دعا و شرایط آن آگاه باشد و با بصیرت به سئوالات وى پاسخ گوید. اما اگر سئوالکننده از مشروعیت دعا آگاه است ولى مىخواهد بداند با آنکه جهان ما به قضاى الهى، عالم علل و اسباب است و در حدیث امام صادق (ع) آمده:
ابى الله ان یجرى الاشیاء الا باسباب.
خداوند ابا دارد از اینکه اشیاء را در این عالم به جریان اندازد، مگر از راه وسایل و اسباب.
براى طالب ارشاد این سئوال پیش آمده که در نظام اسباب و
علل، دعا چه نقشى دارد و جمع بین ادلهى دعا و این قبیل روایات که سخن از اسباب و علل مىگوید، چگونه است؟ البته اهل تحقیق بدین پرسش پاسخ داده و گفتهاند: دعا خود از قدر الهى است و استجابت دعا گاهى به نحو سببسازى و تسبیب اسباب است و گاهى بر سبیل سببسوزى و فوق مجارى عادى است. خداوند حکیم جهان را بر اساس علل و اسباب بنیان نهاده، نه آنکه خود را در اسباب و وسایل آفریدهى خودش زندانى نموده باشد. از این رو، در روایت امام صادق (ع) آمده است که خداوند ابا دارد و نگفته است خداوند قدرت ندارد و ناتوان است، و کلمهى «ابا» در موردى به کار برده مىشود که اباکننده به انجام آن عمل قادر باشد، مثلا اگر گفته شود: «فلان تاجر از خرید این کالا ابا دارد»، معناى این کلام، عجز و ناتوانى تاجر نیست، بلکه حاکى از بىمیلى تاجر است، یعنى اگر بخواهد مىتواند این معامله را انجام دهد، اما میل و رغبت به انجام آن ندارد. خلاصه، کسى که بصیرت و آگاهیش در حدود پاسخ گفتن به سئوال اول است، نباید به سئوال دوم پاسخ دهد، چه آنکه در آن پاسخ بصیر نیست و ممکن است با جواب نارساى خود، سائل را دچار تزلزل و تردید کند و به جاى ارشاد، مایهى گمراهى او شود.
یکى دیگر از شرایط ارشادکننده این است که خود به گفتههاى هدایتبخش و سعادت آفرین خویش مومن و معتقد باشد و از عمق دل سخن بگوید. در قرآن شریف، این مهم در مورد رسول اکرم صلى الله علیه و آله خاطرنشان گردیده است:
آمن الرسول بما انزل الیه من ربه.
پیمبر گرامى ایمان دارد به تمام آنچه از طرف خداوند بر وى نازل شده است.
از این رو براى ایمان آوردن مردم، علاقهى بسیار شدید داشت و تمام همش در این راه مصروف مىگردید و مىخواست جامعه را به خداوند، مومن و متوجه نماید. بعضى افراد از نظر علمى و استعداد فطرى لایق و قوى هستند. مسائل مشکل دینى را با منطقى مستدل حل مىکنند و طالبان ارشاد را آنطور که باید قانع مىنمایند، ولى انگیزهى آنان در این بحثها اعلاى حق و دعوت به خداى یگانه نیست، بلکه مىخواهند خود را بنمایانند، ریاکارى کنند، معلومات خویش را به رخ این و آن بکشند، به هوى و تمنیات نفسانى جامهى تحقق بپوشانند و غریزهى تفوق طلبى و برترىجویى خویش را اقناع نمایند. اینان مصداق حدیثى هستند که از حضرت مسیح (ع) نقل شده است: بحق اقول لکم، لا تکونوا کالمنخل یخرج الدقیق الطیب و یمسک النخاله. کذلک انتم، تخرجون الحکمه من افواهکم و یبقى الغل فى صدورکم.
از روى حق به شما مىگویم، همانند الک آردبیز نباشید که آرد خوب و خالص را از خود بیرون مىدهد و سبوس را نگاه مىدارد. شما نیز مطالب حکیمانه را از دهان بیرون مىدهید و در دلتان اندیشههاى مضر باقى مىماند.
خطر این قبیل افراد موقعى آشکار مىگردد که ناباورى درونشان به طور ناآگاه و به صورت سخن بیخودى، همانند جرقهاى از زیر خاکستر بیرون جهد و ارشاد شدگان به ناباورى و بىایمانى آنان
واقف گردند.
یکى دیگر از شرایط ارشادکننده این است که خود عمل کند آنچه را که به طالبان هدایت و ارشاد دستور عمل مىدهد. زیرا عمل کردن ارشادکننده مایهى اطمینان درونى کسانى است که مىخواهند راه هدایت و سعادت را بیابند و ارشاد شوند.
عن على علیهالسلام قال: علموا الناس الخیر بغیر السنتکم و کونوا دعاه القوم بفعلکم و الزموا الصدق و الورع.
على (ع) فرموده: خیر و خوبى را به مردم بیاموزید با غیر زبان، و دعوتتان به وسیلهى عمل باشد و هرگز از راستى و تقوى جدا نشوید.
کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون.
کسى که چیزى بگوید و بر طبق آن عمل نکند با این کار ناروا بشدت خویشتن را مورد بغض الهى قرار مىدهد.
یکى از علل تاثیر و نفوذ عمیق اولیاى گرامى اسلام در قلوب مومنین واقعى این بود که خودشان در انجام وظایف دینى پیشقدم بودند و به همهى دستورهایى که به مردم مىدادند، عمل مىنمودند.
عن على علیهالسلام قال: ایها الناس! و الله ما احثکم على طاعه الا و اسبقکم الیها و لا انهاکم عن معصیه الا و اتناهى قبلکم عنها.
على (ع) فرمود: قسم به خدا که هیچ وقت شما را به طاعتى ترغیب ننمودم، مگر آنکه پیش از شما به آن سبقت جستم، و از هیچ گناهى نهیتان ننمودم، جز آنکه خود قبل از شما، از آن اجتناب
داشتم.
ارشاد و هدایت چنین انسانى بزرگ که مجرى اوامر و نواهى بارى تعالى است، در قلوب شنوندگان جاى مىگیرد، در ضمیرشان اثر مىگذارد و آنان را به راه سعادت سوق مىدهد. اما اگر عالم دینى به وظایف خویش عمل نکند و دانستههاى خود را به کار نبندد، سخن او در ضمیر مردم نفوذ نمىکند و اثر ارشادى به جاى نمىگذارد.