تنزیل نور


ساعت 9:55 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق(122 )

و روى گفته‏ى ایمانى خود استقامت و پایدارى نمودند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل مى‏شوند و مژده مى‏دهند که در آینده، خوف و هراسى ندارند و براى گذشته نیز حزن و اندوهى نخواهند داشت. 

شناخت حق و باطل و تمیز صواب از خطا که معیار سداد است، راجع به مسائل اعتقادى و اخلاقى و تشخیص خوب و بد در امور مربوط به سعادت انسانهاست. هدایت تشریعى بارى تعالى که توسط حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله به مردم ابلاغ گردیده راهنماى تمام ابعاد حق و ممیز همه‏ى صوابها از خطاها است. خداوند در قرآن شریف هدف ماموریت رسول اکرم (ص) را در جمله‏ى کوتاهى ذکر نموده و فرموده است: 

هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق. 

اوست خداوندى که رسول خود را به هدایت و دین حق، بین مردم فرستاده است. 

کسى که مى‏خواهد اهل سداد باشد و راه حق و صواب را بپیماید، باید بى‏قید و شرط از اوامر الهى اطاعت نماید و دستورهاى سعادت‏بخش او را عملا به کار بندد، چه اوست که به تمام حقایق واقف است و راه صواب را که مایه‏ى تعالى و تکامل انسانهاست، مى‏داند. مردم در عصر رسول اکرم (ص)، دعوت آن حضرت را به گونه‏هاى مختلف تلقى مى‏نمودند و از خود واکنشهاى متفاوتى نشان مى‏دادند. بعضى آنقدر در امور دنیوى و جلب منافع مادى غرق بودند که تمام همشان براى گردآورى مال و ازدیاد ثروت مبذول مى‏گردید و براى توجه به تعالیم الهى که راه نیل به کمال معنوى و احیاى 

انسانیت است، وقتى باقى نمى‏گذاردند، فقط از مال خود سخن مى‏گفتند و به آن افتخار مى‏نمودند. قرآن شریف درباره‏ى این گروه فرموده است: 

الهیکم التکاثر. حتى زرتم المقابر. 

ازدیاد ثروت و تکاثر در اموال آنقدر شما را از یاد خداوند غافل نگاه داشته تا عمرتان به سر آید، بمیرید و در قبرستانها مسکن گزینید. 

عن عبدالله بن الشخیر عن ابیه قال: انتهیت الى رسول‏الله صلى الله علیه و آله و هو یقول: الهیکم التکاثر، السوره. قال یقول ابن‏آدم: مالى و مالى و مالک من مالک الا ما اکلت فافنیت او لبست فابلیت او تصدقت فامضیت. 

عبدالله شخیر از پدرش نقل کرده که مى‏گوید: به رسول اکرم (ص) رسیدم، در حالى که سوره‏ى تکاثر را مى‏خواند. فرمود: فرزند آدم مى‏گوید: مال من، مال من و از مالت براى تو چیزى نیست، مگر آن را که خوردى و فانى نمودى یا آن را که در بر کردى و پوشاندى، یا آن را که با امضاى خود به دگرى اعطا نمودى. 

مال داشتن در نظر بعضى از آنان آنقدر مهم و معیار بزرگى بود که تصور مى‏کردند ملاک شایستگى براى امر نبوت و احراز مقام رسالت، داشتن ثروت بسیار است. از این رو، نبوت رسول گرامى (ص) را براى نداشتن ثروت نفى نمودند: 

و قالوا لو لا نزل هذا القرآن على رجل من القریتین عظیم. 

گفتند: چرا این قرآن بر آن دو نفر بزرگ ثروتمند و سرمایه‏دار 

مکه و طائف، یعنى ولید و حبیب نازل نشده است. 

خلاصه، غاصبان ثروت در عصر پیامبر اسلام (ص)، راه صواب و سعادت خویش را گردآورى مال مى‏دانستند. از این رو، به تعالیم بارى تعالى و دعوت فرستاده‏ى خداوند اعتنا نمى‏نمودند. بعضى در عصر رسول اکرم (ص) اسیر بت‏پرستى و گرفتار عقاید موهوم پدران و اجداد خویش بودند و مى‏دانستند که با اجابت دعوت پیشواى اسلام (ص) و قبول یکتاپرستى باید از معتقدات پیشینیان خود دست بردارند و این کار با تعصب خانوادگى آنان سازگار نبود. از این رو، نه تنها دعوت پیشواى اسلام (ص) را اجابت ننمودند، بلکه در مقابل آن حضرت به مخالفت برخاستند و تا قدرت داشتند، براى حفظ بتها و خاموش کردن صداى اسلام کوشش نمودند. ناگفته نماند که این گرفتارى به رسول بزرگوار اسلام (ص) اختصاص نداشت، بلکه انبیاء گذشته نیز بیش و کم با مشکل بت‏پرستى مواجه بودند و خداوند در قرآن شریف پاره‏اى از آنها را ذکر فرموده است. قوم شعیب دو انحراف بزرگ اساسى داشتند: یکى اعتقادى و آن دیگر مالى. از طرفى به پیروى از پدران خویش بت مى‏پرستیدند و از طرف دیگر در معاملات و داد و ستدها خیانت مى‏نمودند و کم فروشى مى‏کردند. حضرت شعیب (ع)، معلم بزرگ الهى، با این هر دو عمل به مبارزه برخاست و مردم را از بت‏پرستى و خیانت مالى برحذر داشت. قوم نادان به جاى اینکه عقل خود را به کار گیرند و در سخنان شعیب فکر کنند تا از انحراف اعتقادى و مالى رهایى یابند، به استهزاء گفتند: 

یا شعیب اصلوتک تامرک ان نترک ما یعبد آباءنا او ان نفعل فى اموالنا ما نشاء؟ 

اى شعیب! آیا نماز خواندنت ترا واداشته که ادعاى نبوت کنى تا ما پرستش معبودهاى پدران خود را ترک گوییم، یا از تصرف در اموالمان به دلخواه خویش دست برداریم؟ 

غیر از مال‏دوستى و تعصب بت‏پرستى، عوامل دیگرى وجود داشت که سد راه مردم از قبول دین مقدس اسلام بود و براى آنکه سخن به طول نینجامد، از شرح و توضیح آنها خوددارى مى‏شود. سرانجام، مجاهدتهاى پیوسته‏ى رسول اکرم (ص) در تبلیغ دین اسلام به نتیجه رسید و تدریجا عده‏اى که روح آزاد داشتند و اهل منطق و استدلال بودند، به آیین الهى گرویدند و راه حق و صواب را که اصل اول سداد است، پذیرا شدند و طبق دستور پیشواى اسلام عمل مى‏نمودند. به شرحى که توضیح داده شد، کسانى اهل سدادند که واجد دو اصل اساسى باشند: یکى پیمودن راه صواب، و آن دیگر پایدارى و استقامت در آن راه. اگر پیروى از راه حق مشکلاتى به بار نیاورد و موجب خطر مالى و جانى نشود، ادامه‏ى آن راه چندان سخت نیست. اما اگر طى کردن آن راه مایه‏ى بلایا و خطراتى شود و شارع اسلام تحمل آن خطاها را در زمینه‏ى امر مورد نظر لازم بداند، آیا افراد تحمل مى‏نمایند و با استقامت به راه حق ادامه مى‏دهند یا از اداى وظیفه شانه خالى مى‏کنند و راه حق را ترک مى‏گویند؟ حضرت حسین بن على علیهماالسلام که این صحنه را مشاهده فرموده و در ورطه‏ى بلایا و گرفتارى واقع شده و عمل افراد را در زمینه‏ى دین از نزدیک مشاهده فرموده، به این پرسش پاسخ داده است: 

یحوطونه ما درت معایشهم و اذا محصوا بالبلاء قل الدیانون. 

مردم گرد دین هستند، مادامى که به معاش و زندگى آنان 

آسیبى نرسد و چون پاى آزمایش و گرفتارى به میان بیاید، عدد قلیلى در دین پایدار و ثابت قدم مى‏مانند. 

یکى از افراد ثابت‏قدم در راه حق، بلال بن رباح موذن رسول اکرم (ص) بود. او در مکه ایمان آورد و راه صواب را در پیش گرفت. مشرکین براى اینکه او را از پیروى اسلام بازدارند، تصمیم گرفتند آزارش دهند و با شکنجه‏هاى جانکاه او را از دین حق بگردانند. در یکى از سخنرانیها اشاره شد که امیه بن خلف، موقع ظهر، در هواى گرم او را بر زمین سوزان بطحا به پشت مى‏خواباند و دستور مى‏داد سنگ بزرگى روى سینه‏اش قرار مى‏دادند. 

ثم یقول لا و الله لا تزال هکذا حتى تموت او تکفر بمحمد و تعبد اللات و العزى. فیقول و هو فى ذلک البلاء: احد احد. 

مى‏گفت: تو همچنان باید در این وضع بمانى تا بمیرى یا به حضرت محمد (ص) کافر شوى و لات و عزى را پرستش نمایى. اما او در این وضع سخت و طاقت‏فرسا همچنان در توحید و اسلام ثابت‏قدم بود و از خداوند یگانه به نام «احد احد» یاد مى‏کرد. جالب آنکه بلال بعد از رحلت رسول اکرم (ص) با اوضاع و احوالى که پیش آمد، از صراط مستقیم منحرف نشد و همچنان در راه حق و صواب استقامت نمود. 

روى ان بلالا ابى ان یبایع ابابکر و ان عمر اخذ بتلابیبه و قال له یا بلال هذا جزاء ابى‏بکر منک ان اعتقک فلا تجیى‏ء تبایعه؟ فقال: ان کان ابوبکر قد اعتقنى لله فلیدعنى لله و ان کان اعتقنى لغیر ذلک فها انا ذا. و اما بیعته فما کنت ابایع من لم 

یستخلفه رسول‏الله و الذى استخلفه بیعته فى اعناقنا الى یوم القیامه. فقال له عمر: لا ابا لک، لا تقم معنا. فارتحل الى الشام و توفى بدمشق بباب الصغیر. 

روایت شده که بلال ابا کرد از اینکه با ابى‏بکر بیعت کند. عمر گردنش را گرفت، به او گفت: اى بلال! این است پاداش تو به ابى‏بکر در مقابل آزاد کردنت که نمى‏آیى با او بیعت کنى؟ بلال گفت: اگر ابوبکر مرا براى خدا آزاد نموده، براى خداوند ترکم گوید، و اگر براى غیر خدا آزادم نموده، عتقى واقع نشده و من همانند سابق مملوک او هستم و خود را تسلیم وى مى‏کنم. اما بیعت، من بیعت نمى‏کنم با کسى که رسول اکرم (ص) او را خلیفه‏ى خود قرار نداده است و کسى را که پیمبر به خلافت خود گزیده، بیعتش تا روز قیامت به گردن ما هست. عمر از سخنان بلال به خشم آمد و گفت: بى‏پدر! دیگر در محیط ما اقامت منما. بلال به شام سفر کرد و سرانجام در باب الصغیر دمشق از دار دنیا رفت. 

خلاصه، استقامت و پایدارى در راه حق و صواب، بسیار مشکل است. و به فرموده‏ى حضرت حسین (ع) در زمینه‏ى امتحان و ابتلاء به بلا، افراد متدین و ثابت‏قدم کمیاب‏اند. خداوند در قرآن شریف به رسول اکرم (ص) دستور داد: 

فاستقم کما امرت و من تاب معک. 

پس تو، اى پیغمبر معظم، طبق ماموریتى که دارى استقامت کن، و همچنین کسانى که با هدایت تو به خداوند برگشته‏اند، باید استقامت نمایند. 

عن ابن‏عباس: ما نزلت آیه کانت اشق على رسول‏الله صلى الله علیه و آله من هذه الایه و لهذا قال: شیبتنى هود. 

ابن‏عباس مى‏گوید: آیه‏اى بر رسول اکرم (ص) نازل نشد که مانند این آیه مشقت‏بار تلقى گردد. از این رو حضرت فرمود: سوره‏ى هود پیرم کرد. 

بعضى از آقایان گفته‏اند: سنگینى و مشقت این آیه براى پیشواى اسلام ناظر به دستورى است که خداوند در استقامت و پایدارى مردم داده است. 

از آنچه مذکور افتاد، روشن شد که افراد با ایمان اگر در جمیع امور پیرو حق و صواب باشند و در راه رسیدن به حق استقامت و پایدارى نمایند، از اهل سداد به حساب مى‏آیند و براى نیل به این مقام بسیار رفیع باید از ذات اقدس الهى استمداد کنند و در پرتو فیض و رحمت حضرت بارى تعالى به این هدف مقدس دست یابند، و این دستور پیشواى معظم اسلام است. 

فى الحدیث انه قال لعلى علیه‏السلام: سل الله السداد. 

رسول گرامى (ص) به على (ع) فرمود: در پیشگاه الهى دعا کند و از خداوند سداد را درخواست نماید. 

حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى دوم دعاى شریف «مکارم الاخلاق» که موضوع بحث و سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و اجعلنى من اهل السداد. 

بار الها! مرا به گونه‏اى قرار ده که تمام گفتار و رفتارم بر وفق 

صواب باشد و در راه اعلاى حق و اقامه‏ى اوامر مقدست آنطور که باید و شاید استقامت و پایدارى نمایم. 

امام سجاد و پدر بزرگوارش حضرت حسین علیهماالسلام، دو امام معصوم و دو پیشواى گزیده‏ى حضرت بارى تعالى هستند و در مقام عمل، پیرو بى‏قید و شرط حق و صواب‏اند و کوچکترین قدمى فراتر نمى‏گذارند و این دو حجت الهى در زمانى واقع شدند و در شرایطى قرار گرفتند که حداکثر پایدارى و استقامت را در حوادث سنگین شهادت و اسارت از خود نشان دادند و به عالى‏ترین درجه‏ى سداد نایل آمدند. 

جالب آنکه اصحاب حضرت سیدالشهداء (ع) درس استقامت و پایدارى را از مولاى خود آموخته و در راه اعلاى حق به سختترین ناملایمات تن داده و در کمال بصیرت و بینش، فداکارى در راه حق را استقبال نموده و به مقام رفیع شهادت نایل آمدند. حضرت حسین (ع) پس از ورود به کربلا، در مقابل اصحاب خود خطبه‏اى خواند و فرمود: 

الا ترون الى الحق لایعمل به و الى الباطل لایتناهى عنه لیرغب المومن فى لقاء ربه محقا فانى لا ارى الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما. فقام زهیر بن قین و قال: قد سمعنا هداک الله یابن رسول‏الله مقالتک و لو کانت الدنیا لنا باقیه و کنا فیها مخلدین لاثرنا النهوض معک على الاقامه فیها. 

آیا نمى‏بینید که به حق و صواب عمل نمى‏شود و باطل مورد نهى قرار نمى‏گیرد، با وجود وضعى این چنین، فرد با ایمان حق دارد راغب مرگ و لقاى خداوند باشد. من مرگ را جز سعادت نمى‏بینم و زندگى با این ستمگران در نظرم چیزى جز ملامت و آزردگى نیست. 

آنگاه زهیر بن قین برخاست و گفت: یابن رسول‏الله مقاله‏ات را شنیدیم. اگر دنیا براى ما پایدار مى‏بود و در آن زندگى جاودان مى‏داشتیم، قیام با تو را بر حیات ابدى دنیا مقدم مى‏نمودیم. 

پس از زهیر بعضى دیگر از اصحاب با ایمان آن حضرت به پا خاستند، سخنانى همانند زهیر گفتند و مراتب استقامت خویش در راه حق را ابراز نمودند. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    32
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188029

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::