شرح دعای مکارم الاخلاق( 120)
طریقهى مثلى و راه افضل و برتر، همان صراط مستقیم است که در سورهى حمد آمده و افراد باایمان در نمازهاى یومیه روزى چند بار از پیشگاه الهى درخواست مىنمایند:
اهدنا الصراط المستقیم، ما را به راه راست هدایت فرما، یعنى: بار الها! تفضل هدایت خود را دربارهى ما ادامه بده چه اگر لحظهاى فیضت قطع شود زمینهى انحرافمان از مسیر حق و صراط مستقیم مهیا مىگردد.
قال جعفر بن محمد الصادق علیهماالسلام فى قوله عز و جل «اهدنا الصراط المستقیم» قال یقول: ارشدنا الى الصراط المستقیم، ارشدنا بلزوم الطریق المودى الى محبتک و المبلغ الى دینک و المانع من ان نتبع اهواءنا فنعطب او ناخذ بآراءنا فنهلک.
امام صادق (ع) در تفسیر «اهدنا الصراط المستقیم» فرمود: گویندهى آن از خداوند درخواست مىکند که ما را ارشاد فرما به راه راست، ارشاد فرما که همواره ملازم راهى باشیم که به محبتت منتهى مىگردد و ما را به دینت مىرساند ، نمىگذارد از هواى نفس که موجب هلاکت است تبعیت نماییم و مانع آن مىشود که از راى خودمان که مایهى تباهى است پیروى کنیم.
نتیجه آنکه «طریقهى مثلى» و راه افضل و برتر، همان صراط مستقیم است که رسول گرامى (ص) از طرف حضرت بارىتعالى ماموریت یافت به مردم ارائه کند و پیرویش را از آنان بخواهد. طریقهى مثلى همان صراط مستقیم است که پیمبر گرامى اسلام (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام و تمام مسلمانان، موظفاند در نمازهاى روزانه از خداوند درخواست نمایند. امام سجاد (ع) در نمازهاى واجب و مستحب همه روزه این وظیفه مقدس را انجام مىدهد به علاوه در جملهى اول این قطعه از دعاى «مکارمالاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است به پیشگاه بارىتعالى عرض مىکند:
اللهم اسلک بى الطریقه المثلى، بار الها! مرا به مسیرى که برتر و بالاتر از هر طریقى است سوق ده و وادارم نما که آن راه را بپیمایم.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جملهى دوم این قطعهى از دعا که موضوع بحث و سخنرانى امروز است به پیشگاه
خداوند عرض مىکند:
و اجعلنى على ملتک اموت و احیى، بار الها! مرا بر دین خودت آنچنان ثابتقدم قرار ده که در آن بمیرم و در آن زنده شوم.
راغب در معناى کلمهى «ملت» چنین مىگوید:
المله کالدین و هو اسم لما شرع الله تعالى لعباده على لسان الانبیاء لیتوصلوا به الى جوار الله.
«ملت» همانند «دین» اسم است براى شرع و طریقى که خداوند به زبان پیمبران براى مردم مقرر فرموده تا به وسیلهى آن به جوار رحمت الهى واصل شوند.
ما از بیشتر کلمات لغت عرب که به زبان فارسى راه یافته و در سخنان خود به کار مىبریم همان معنى را مىفهمیم که عربزبان مىفهمد مثل «ایمان» و «کفر»، «صدق» و «کذب»، «حسن» و «قبح»، «ظاهر» و «باطن»، «قیام» و «قعود»، «طلوع» و «غروب»، «قوت» و «ضعف» و نظایر اینها. بعضى از کلمات را عربزبان و فارسىزبان در یک معنى به کار مىبرند با مختصر تفاوتى در مورد استعمال آنها. اما عربزبان در گفتگوهاى خود از کلمهى «ملت»، «دین» مىفهمد، همان معنایى که در لغت آمده و مذکور افتاد، ولى فارسىزبان، کلمهى «ملت» را به معناى «مردم» به کار مىبرد، گاهى «ملت» مىگوید در مقابل دولت و گاهى «ملت» مىگوید و تمام افراد، از زن و مرد، بزرگسال و اطفال، شهرى و روستایى، و خلاصه همهى عمال دولت و افراد عادى را شامل مىشود. در قرآن شریف مکرر کلمهى «ملت» به کار رفته و در تمام موارد، از آن «دین» اراده شده است و در اینجا به ذکر دو مورد
اکتفا مىشود:
دینا قیما مله ابراهیم حنیفا. ثم اوحینا الیک ان اتبع مله ابراهیم حنیفا.
در صحیفهى سجادیه، کلمهى «مله» در موارد متعدد آمده و همه جا از آن «دین» اراده شده است. از آن جمله در دعاى سى و یکم، حضرت زینالعابدین (ع) به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
توفنى على ملتک و مله نبیک، بار الها! مرا به دین خودت و به دین پیمبرت بمیران.
در جملهى دوم این قطعه دعا که موضوع سخنرانى و بحث امروز است امام سجاد (ع) عرض مىکند:
و اجعلنى على ملتک اموت و احیى، بار الها! مرا در دین خودت آنچنان پایدار و استوارم قرار ده که در آن بمیرم و در آن زنده شوم.
بعضى گفتهاند: مقصود از موت و حیات که در کلام امام (ع) آمده مرگ و زندگى در دار دنیاست و اگر سئوال شود در دنیا، زندگى قبل از مرگ است چرا امام در کلام خود موت را مقدم داشته است، در پاسخ گفته مىشود که مردان الهى در دنیا همواره به یاد مرگند و با توجه به مرگ، خویشتن را از کارهاى ناپسند و اعمال ناروا مصون مىدارند و همین امر، توجه شدید آنان را به مرگ، جلب نموده و موجب شده است که موت را قبل از حیات ذکر نمایند.
به طورى که در بعضى از آیات و روایات آمده است با ایمان مردن و به سلامت از دنیاى گذران به سراى غیب منتقل شدن در نظر اولیاى بزرگ الهى بسیار مهم است و آن را معیار سعادت انسانها
مىدانند، و همچنین بىدین مردن و با آلودگیهاى معنوى و مادى از دنیا رفتن در نظر اولیاى الهى بسیار مذموم است و آن را معیار شقاوت و بدبختى مىخوانند.
عن على علیهالسلام قال: ان حقیقه السعاده ان یختم بالمرء عمله بالسعاده و ان حقیقه الشقاء ان یختم بالمرء عمله بالشقاء.
على (ع) فرموده: حقیقت سعادت این است که پایان اعمال آدمى به خوبى و سعادت خاتمه یابد، و حقیقت شقاوت این است که پایان کارهاى انسان به بدى و شقاوت منتهى گردد.
انسانها در طول زندگى و ایام عمر با پستیها و بلندیهاى گوناگونى مواجه مىشوند و تحت تاثیر رویدادها و عوامل مختلف قرار مىگیرند به گونهاى که حوادث در افکار و اعمالشان اثر مىگذارد، گاهى از خوبى و درستکارى به بدى گرایش مىیابند و گاهى از بدى به افکار و اعمال خوب و پسندیده راه مىیابند. از نظر شرع مقدس تحولات گذران و ایام عمر میزان حسن عاقبت یا سوء عاقبت نیست بلکه چگونگى اندیشه و رفتار ماهها و حتى هفتههاى آخر عمر مىتواند معیار خوب مردن یا بد مردن باشد. به عبارت دیگر گاهى پروندهى اعمال یک انسان گناهکار در اواخر عمر با برگشت به سوى خدا و استغفار، بسته مىشود، و گاهى پروندهى یک انسان درستکار در پایان عمر با کفر و آلودگى به گناه پایان مىپذیرد.
عن على علیهالسلام قال: کم من عاکف على ذنبه ختم له بخیر و کم من مقبل على عمله مفسد فى آخر عمره صائر الى النار، نعوذ بالله منها.
على (ع) فرموده: چه بسا افرادى که در محیط گناه مقیم بودهاند و کارشان به خوبى پایان یافته، و چه بسا اشخاصى که به خوبى و درستکارى روى آورده بودند و در آخر عمر به فساد گراییدند و جهنمى شدند، پناه به خداوند از این گروه.
عن احمد بن حمزه الاشعرى قال: حدثنى یاسر الخادم قال: سمعت اباالحسن الرضا علیهالسلام یقول: ان اوحش ما یکون هذا الخلق فى ثلاثه مواطن: یوم یولد و یخرج من بطن امه فیرى الدنیا، و یوم یموت فیعاین الاخره و اهلها، و یوم یبعث حیا فیرى احکاما لم یرها فى دار الدنیا و قد سلم الله على یحیى علیهالسلام فى هذه الثلاث المواطن و آمن روعته فقال: و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا. و قد سلم عیسى ابن مریم على نفسه فى هذه الثلاثه المواطن و قال: و السلام على یوم ولدت و یوم اموت و یوم ابعث حیا.
احمد بن حمزهى اشعرى مىگوید: یاسر خادم مرا حدیث نمود که گفت: از حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام شنیدم که فرمود: وحشتبارترین مواقع براى مردم سه روز است: روز ولادت که از شکم مادر بیرون مىآیند و دنیا را مىبینند، روزى که مىمیرند و عالم بعد از مرگ و اهل آن را مشاهده مىکنند و روزى که دوباره زنده مىشوند و به عرصهى قیامت قدم مىگذارند و احکامى را مشاهده مىکنند که در دنیا ندیدهاند و خداوند سلامت حضرت یحیى را در این سه روز اخبار نموده و حضرت مسیح در این سه مرحله براى خویشتن سلامت خواسته است.
جنین نه ماه عمر خود را در شکم مادر طى مىکند ولى سعادت او وابسته به این است که رحم مادر را با حسن عاقبت ترک گوید و سالم متولد شود، چه بسیار اتفاق مىافتد که جنین هشت ماه عمر رحم را به سلامت گذرانده و در ماه آخر حتى در روز آخر رحم ضربهاى بر او وارد مىشود که دچار عیب و نقص اساسى مىگردد و ناسالم به دنیا مىآید. حیات دنیا براى مردم جهان در واقع به منزلهى گذراندن زندگى در شکم مادر روزگار است. اگر کسى به قدر نود سال عمر داشته باشد هشتاد و نه سال آن را در دنیا به سلامت بگذراند اما در سال آخر عمر بر اثر معاشرت با افراد بىایمان و لاابالى ذخایر معنوى خویش را از دست دهد، به انحراف گرایش یابد، و روز مرگ که روز ولادت از شکم مادر روزگار است ناسالم و با سوءعاقبت از دنیا برود، مردان الهى از چنین رویداد وحشتزایى سخت نگران بودند و همواره از پیشگاه بارىتعالى درخواست حسن عاقبت داشتند.
حضرت یوسف صدیق به پروردگار مهربان عرض مىکند:
توفنى مسلما و الحقنى بالصالحین، بار الها! روح مرا در حال مسلمانى و با تسلیم بى قید و شرط در مقابل ذات اقدس خودت قبض فرما و به صالحین و گروه پاکان و نیکان ملحقم نما.
ملاحظه مىکنید که حضرت یوسف صدیق، آن مرد بزرگ الهى، از خوب مردن و حسن عاقبت سخن مىگوید و از پیشگاه مقدس بارىتعالى درخواست مىکند که مسلمان و باایمان از دار دنیا برود. مردم در آستانهى ماه مبارک رمضان قرار داشتند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله خطبهاى ایراد فرمود و در آن خطبه دستورهاى متعددى به مردم داد
که در ماه مبارک رمضان به کار بندند و با انجام آن تعالیم موجبات سعادت و کمال خویش را فراهم آورند. خطبه در شرف اتمام بود که على (ع) فرمود: من به پا خاستم:
فقلت: یا رسولالله! ما افضل الاعمال فى هذا الشهر؟ فقال: یا اباالحسن! افضل الاعمال فى هذا الشهر الورع عن محارم الله عز و جل ثم بکى. قلت: یا رسولالله! ما یبکیک؟ فقال: یا على! ابکى لما یستحل منک فى هذا الشهر، کانى بک و انت تصلى لربک و قد انبعث اشقى الاولین و الاخرین شقیق عاقر ناقه ثمود فضربک ضربه على قرنک، فخضب منها لحیتک. قال امیرالمومنین علیهالسلام: فقلت: یا رسولالله! و ذلک فى سلامه من دینى؟ فقال صلى الله علیه و آله: فى سلامه من دینک.
عرض کردم: یا رسولالله! در ماه رمضان چه عملى از دیگر اعمال برتر است؟ فرمود: اجتناب از گناهان. آنگاه رسول اکرم (ص) گریست. عرض کردم: یا رسولالله! چه موجب گریهى شما گردید؟ فرمود: گریستم براى حادثهاى که در این ماه دامنگیر تو مىشود، گویى مىبینم که تو در پیشگاه الهى نماز مىگزارى که شقىترین افراد، نظیر پى زنندهى ناقهى صالح، ضربتى به سرت مىزند که ریشت از خون سرت خضاب مىگردد. على (ع) پرسید: آیا این حادثه موقع سلامت دینم روى مىدهد؟ فرمود بلى در سلامت دینت.
على (ع) مرد شمشیر و فداکارى در راه حق است، از این رو وقتى خبر قتل خود را از زبان پیشواى اسلام مىشنود آن را عادى تلقى مىکند و کمترین واکنشى از خود نشان نمىدهد، حتى نمىپرسد براى چه مرا مىکشند. على (ع) آن مرد نیرومندى است که مىفرماید:
و الذى نفس ابن ابیطالب بیده لالف ضربه بالسیف اهون على من میته على الفراش فى غیر طاعه الله.
قسم به خدایى که جان فرزند ابیطالب در دست اوست هزار ضربهى شمشیر براى من آسانتر از مردن در بستر است که در غیر طاعت بارىتعالى باشد.
آنچه براى على (ع) مهم است حسن عاقبت و باایمان مردن است. از این رو وقتى خبر قتل خود را مىشنود از رسول اکرم (ص) مىپرسد: آیا در آن موقع دینم سالم است؟ پیشواى اسلام، او را از سلامت دینش، در آن موقع، آگاه مىسازد. از سخن على (ع) متوجه مىشویم که باایمان از دار دنیا رفتن تا چه حد مهم است. باید همواره از خداوند سبحان بخواهیم در آن لحظات حساس، ما را مشمول رحمت خود قرار دهد تا با حسن عاقبت بمیریم و با ایمان به سراى جاودان منتقل شویم.
از آنچه معروض افتاد روشن شد که سه روز در زندگى انسان مهم است: یکى روز ولادت که از مادر سالم متولد شود، و یکى روز مرگ که با سلامت معنوى و حسن عاقبت بمیرد، و آن دیگر روز بعث و قیام قیامت است. امام سجاد (ع) به فضل خداوند روز اول را به خوبى گذرانده و از مادر به سلامت متولد شده است. جملهى دوم دعاى امام (ع) که آخرین قسمت سخنرانى امروز است ناظر به دو مرحلهى بعد است، به پیشگاه الهى عرض مىکند: پروردگارا! مرا مشمول رحمت خود بنما و به گونهاى قرارم ده که با دین تو بمیرم و با دین تو در قیامت زنده شوم.