سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 9:3 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 117)

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم و انطقنى بالهدى، و الهمنى التقوى، و وفقنى للتى هى ازکى، و استعملنى بما هو ارضى.  امام سجاد علیه‏السلام در این چهار جمله از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق»، چهار درخواست از پیشگاه بارى‏تعالى مى‏نماید: اول، بار الها زبان مرا به نطقى گویا فرما که هدایت‏بخش و مایه‏ى ایصال به حق باشد، دوم، بار الها! تقوى و تنزه را با افاضه‏ى معنوى و اشراق روحانى خود به دلم الهام فرما، سوم، بار الها! مرا موفق نما به چیزى که هر چه بیشتر موجب تطهیر معنوى و نمو روحانیم باشد، و چهارم، بار الها! نیروى مرا در راهى به کار گیر که مایه‏ى خشنودى و رضاى بیشتر ذات اقدست گردد. 

به خواست خداوند توانا این چهار جمله از دعاى حضرت على بن الحسین علیهماالسلام موضوع بحث و سخنرانى امروز است.  از جمله‏ى سرمایه‏هاى پر ارج و گرانقدرى که آفریدگار جهان به انسان اعطا فرموده و مایه‏ى اصلى آن را با سرشت بشر آمیخته، قدرت نطق است، نعمت سخن گفتن و همچنین نعمت نوشتن دو عامل  بزرگ تعالى و تکامل انسانهاست. در پرتو این دو عامل ارزشمند، علوم نظرى و تجارب عملى نسلهاى گذشته به نسل امروز منتقل گردیده و از نسل امروز به نسلهاى بعد منتقل خواهد شد. زبان از جمله‏ى جوارحى است که فعالیت آن در اختیار آدمى است، موقعى که مى‏خواهد سخن بگوید اراده مى‏کند که نقطه‏ى فرماندهى تکلم که در مغز قرار دارد به زبان دستور دهد، زبان به حرکت درمى‏آید، و گوینده، با اراده‏ى خود، الفاظ و کلماتى را به هم مى‏آمیزد و منویات خود را به صورت سخن اظهار مى‏کند. پس قدرت سخن گفتن امرى است تکوینى و آفریدگار توانا در رحم مادر به جنین اعطا مى‏نماید. اما سخن گفتن و به کار گرفتن آن نیروى تکوینى، امرى است اختیارى و انسانها طبق اراده‏ى خود، زبان را به حرکت درمى‏آورند و تکلم مى‏کنند. امام سجاد (ع) در دعاى خود به پیشگاه خداوند درخواست سخن گفتن نمى‏نماید، چه آنکه خداوند، آن را در رحم مادر به وى اعطا فرموده است. دعاى امام (ع) انطاق و به سخن آوردن است، عرض مى‏کند:  اللهم و انطقنى بالهدى، بار الها! زبان مرا به نطقى گویا فرما که هدایت‏بخش و مایه‏ى ایصال به حق و حقیقت باشد.  قرآن شریف، سلطه و حاکمیت حضرت بارى‏تعالى را نسبت به انسانها با تعبیرهاى مختلفى ذکر نموده، از آن جمله فرموده است:  و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه.  بدانید که خداوند بین انسان و مرکز اراده‏اش حائل و فاصله مى‏شود.  مى‏دانیم که کانون اراده‏ى آدمى از هر چیزى به وى نزدیکتر است و بر اثر این شدت قرب است که انسانها مى‏توانند در کمتر از  لحظه اراده کنند و به وضع خویشتن دگرگونى بخشند. قرآن شریف در آیه‏اى که مردم را از نزدیک بودن حضرت حق به مردم آگاه مى‏سازد فرموده است: بدانید که اگر خداوند اراده کند بین شما و دلتان که کانون اراده و نزدیکترین موجود به شماست فاصله مى‏شود، به عبارت دیگر مى‏توان گفت خداوند از ما به خود ما نزدیکتر است و به قول آن شاعر که مى‏گوید:  یار نزدیکتر از من به من است     وین عجبتر که من از وى دورم      چه کنم با که توان گفت که یار      در کنار من و من مهجورم 

القمى: ان الله یحول بین المرء و ما یرید.  قمى در تفسیر این آیه مى‏گوید: خداوند قادر است بین آدمى و اراده‏اش فاصله شود.  امام (ع) مى‏خواهد عرض کند: بار الها! اراده‏ى من است که زبانم را به نطق مى‏آورد و مرا به تکلم وامى‏دارد. پروردگارا! تو که اینقدر نزدیکى که مى‏توانى بین من و اراده‏ام حایل شوى بر من تفضل فرما و اراده‏ى گفتنم را در قبضه‏ى خود قرار ده و آنچنان به نطقم آور که سخنانم بر وفق هدایت و رضاى تو باشد. مسلمانان مى‏دانند که دروغ و تهمت، پرده‏درى و غیبت، دشنام‏گویى و اهانت، و دیگر سخنانى از این قبیل، گناه بزرگ و برخلاف هدایت کلام است. اما بعضى از مسلمانان پاره‏اى از آفات زبان را سخنانى عادى و بلامانع تلقى مى‏کنند، غافل از آنکه در نظر اولیاى گرامى اسلام این قبیل سخنان نیز مذموم و برخلاف هدایت کلام است و در اینجا بعضى از آن آفات با استفاده از شواهد روایات به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد، امید است کمال توجه را مبذول دارند و  عملا، در سخن گفتن، آنها را رعایت نمایند. پرحرفى و تکلم زیاد یکى از آفات زبان است و مى‏تواند منشاء عوارضى بد و مذموم گردد. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: من کثر کلامه کثر سقطه و من کثر سقطه کثرت ذنوبه و من کثرت ذنوبه کانت النار اولى به.  رسول اکرم (ص) فرموده: کسى که زیاد حرف مى‏زند خطر سقوط و فروافتادنش بسیار است و کسى که سقوطش زیاد است گناهش نیز زیاد خواهد بود و کسى که گناهانش بسیار باشد آتش دوزخ براى او شایسته‏تر است.  عن ابى عبدالله عن ابیه علیهماالسلام انه قال لرجل و قد کلمه بکلام کثیر. فقال: ایها الرجل: تحتقر الکلام و تستصغره. اعلم ان الله عز و جل لم یبعث رسله حیث بعثها و معها ذهب و لا فضه و لکن بعثها بالکلام و انما عرف الله جل و عز نفسه الى خلقه بالکلام و الدلالات علیه و الاعلام.  امام صادق (ع) فرمود: مردى حضور پدرم زیاد حرف زد. امام باقر (ع) به وى فرمود: سخن را تحقیر مى‏کنى و آن را کوچک و ناچیز مى‏شمرى. بدان که خداوند پیمبران خود را با طلا و نقره مبعوث نفرمود، بلکه آنان را با کلام بین مردم فرستاد، و خداوند نیز خود را معرفى فرموده به وسیله‏ى کلام و به وسیله‏ى دلایل و نشانه‏ها.   یکى دیگر از آفات زبان این است که آدمى سخنى بگوید که به آن نیاز ندارد و فاقد خیر دنیا و آخرت باشد، گرچه گفتن چنین کلامى مباح است ولى از این جهت که موجب تضییع عمر گوینده و  شنونده مى‏شود برخلاف اخلاق اسلامى است. گاهى از کسى سئوال مى‏کند که به آن احتیاج ندارد ولى شخص مورد سئوال در مضیقه قرار مى‏گیرد، مثلا از کسى در ماه رمضان مى‏پرسد: روزه دارى یا نه؟ او چون بیمار است روزه ندارد اما نمى‏خواهد بیمارى خود را به زبان بیاورد، نمى‏داند به آن پرسش چگونه پاسخ دهد، اگر بگوید روزه دارم دروغ گفته و اگر بگوید روزه ندارم، او از علت آن مى‏پرسد، و اگر به سئوالش پاسخ ندهد اهانت تلقى مى‏شود. به هر صورت، یک سئوال نابجا، مسلمانى را به گناه وادار مى‏کند و براى او ایجاد مشکلات مى‏نماید. در لسان روایات و کتب اخلاق، گفتن سخنى که بدان نیاز نیست به عنوان «ما لا یعنى» تلقى شده است.  عن النبى صلى الله علیه و آله: من حسن اسلام المرء ترکه ما لا یعنیه.  رسول اکرم (ص) فرموده: از جمله علائم حسن اسلام یک مسلمان ترک سخنى است که به آن احتیاج ندارد.   ان رسول‏الله صلى الله علیه و آله قال لبعض اصحابه و هو مریض: ابشر! فقالت امه هنیئا لک الجنه. فقال رسول‏الله (ص): و ما یدریک؟ لعله قال ما لا یعنیه او منع ما لا یعنیه.  رسول اکرم (ص) به یکى از اصحاب خود که مریض بود فرمود بشارت باد تو را! مادر بیمار با شنیدن سخن رسول اکرم (ص) به فرزندش گفت: بهشت بر تو گوارا باد! حضرت به وى فرمود: از کجا مى‏دانى گوارا بودن بهشت را براى فرزندت؟ شاید او سخنى را که مورد احتیاجش نبوده گفته است، یا چیزى را که احتیاج نداشته از دیگرى منع نموده است.  گویى رسول اکرم (ص) مى‏خواهد بفرماید: بهشت گوارا را کسى دارد که در پرونده‏ى عمل خود با مشکلات مواجه نشود، هر چند آن مشکل، گفتن سخنى باشد که احتیاج نداشته یا منع چیزى که مبتلابهش نبوده است. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع بحث و سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و الهمنى التقوى، بار الها! تقوى و پرهیز از نارواییها را با اشراق معنوى خود به روحم الهام فرما.  الالهام ان یلقى الله فى النفس امرا یبعثه على الفعل او الترک و هو نوع من الوحى یخص الله به من یشاء من عباده.  الهام عبارت از این است که خداوند در نفس انسان چیزى را القا کند که او را برانگیزد به انجام عملى یا ترک کارى. الهام نوعى از وحى است و حضرت بارى‏تعالى آن را اختصاص مى‏دهد به بندگانى که خواسته باشد. 

نمونه‏ى الهام الهى که با کلمه‏ى وحى ادا شده و در قرآن شریف آمده است افاضه‏ى معنوى حضرت بارى‏تعالى به مادر حضرت موسى است، موقعى که جان طفل نوزادش در معرض خطر قرار داشت خداوند با الهام خود موجبات نجاتش را فراهم آورد.  و اوحینا الى ام موسى ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فى الیم و لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین.  ما به مادر موسى الهام نمودیم که طفل خود را شیر دهد و موقعى که بر جان کودک ترسید او را با جعبه‏ى سربسته و محفوظى به  رود نیل افکند و ترس و اندوهى به خود راه ندهد که ما بچه را به تو برمى‏گردانیم و او را از پیمبران خود قرار خواهیم داد.  براى آنکه همه‏ى انسانها، از هر قوم و نژاد، امهات فضایل و رذایل اخلاق را بشناسند و براى تامین سعادت خویش عملا آنها را به کار بندند، آفریدگار حکیم، نیروى درک پاکیها و ناپاکیهاى اصلى و اساسى را با سرشتشان آمیخته است. از این رو به طور فطرى و طبیعى و بدون نیاز به مدرسه و معلم همه مى‏فهمند که اداى امانت، وفاى به عهد، راستگویى و انصاف خوب است، خیانت در امانت، عهدشکنى، دروغگویى، و بى‏انصافى بد و قبیح است. قرآن شریف در این باره فرموده:  و نفس و ما سواها. فالهمها فجورها و تقواها. قد افلح من زکاها. و قد خاب من دساها.  قسم به جان بشر و قسم به خداوندى که آن را موزون و معتدل آفریده، و نیک و بدش را به وى الهام نموده است. بدون تردید کسى که نفس خود را از بدیها پاک و منزه دارد رستگار خواهد بود. و کسى که آن را آلوده به گناه و سیئات نماید زیانکار است.  و این الهام عمومى را که به همه‏ى انسانها از طرف بارى‏تعالى اعطا گردیده در روانشناسیهاى امروز «وجدان اخلاقى» مى‏خوانند. همانطور که ملاحظه مى‏کنید در الهام فطرى، فجور و تقوى در کنار هم آمده است. به شرحى که توضیح داده شد این الهام عمومى ناظر به امهات فضایل و رذایل اخلاق است. حضرت زین‏العابدین ( ع) که در دعاى خود به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: و الهمنى التقوى، مقصود امام تقواى وسیع و دامنه‏دارى است که جمیع شئون مادى و معنوى را در بر گیرد  و تمام افکار و اعمال امام بر وفق رضا و خشنودى ذات اقدس الهى باشد. حضرت صدیقه‏ى طاهره، زهرا علیهاالسلام ضمن یکى از دعاهاى خود چنین درخواستى از پیشگاه بارى‏تعالى نموده عرض مى‏کند:  و الهمنى طاعتک و العمل بما یرضیک و التجنب بما یسخطک.  بار الها! طاعت و فرمانبردارى خود را به من الهام فرما به گونه‏اى که تمام اعمالم بر وفق رضاى تو باشد و به آنچه مایه‏ى سخط و غضب توست اجتناب نمایم.  تقوى در شرع مقدس عبارت از ملکه‏اى است که بر اثر مجاهده و کوشش در نفس متقى پدید مى‏آید و او را وادار مى‏کند که اوامر الهى را اطاعت نماید و خویشتن را از عذابهاى مخوف و سنگین مصون دارد. راغب مى‏گوید:  الوقایه حفظ الشى‏ء مما یوذیه و یضره و التقوى جعل النفس فى وقایه مما یخاف.  «وقایه» نگاه داشتن چیزى است از آنچه موجب اذیت و ضرر است، و تقوى عبارت از این است که آدمى نفس خود را از آنچه مایه‏ى خوف و هراس است حفظ کند. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: لا یغرنک بکاءهم انما التقوى فى القلب.  امام صادق (ع) فرمود: گریه‏هاى آنان تو را مغرور ننماید چه آنکه جایگاه تقوى در اعماق قلوب انسانهاست. 

با توجه به اینکه تقوى ملکه‏ى نفسانى است و پایگاه آن دل است و با در نظر گرفتن این مطلب که الهام الهى نیز فیضى است نفسانى و خداوند آن را به هر کس که اراده کند اعطا مى‏نماید امام سجاد (ع) در دعاى خود از پیشگاه خداوند مى‏خواهد که تقوى و پاکى روحش را با الهام معنوى و نفسانى که افاضه مى‏فرماید تقویت کند. به موجب روایات براى تقوى قدر و منزلتى است رفیعتر از ایمان چه آنکه هر کس واجد تقوى است واجد ایمان نیز هست و ممکن است کسانى از نعمت ایمان برخوردار باشند اما فاقد ملکه‏ى تقوى.  عن الوشاء عن ابى‏الحسن علیه‏السلام قال: سمعته یقول: الایمان فوق الاسلام بدرجه و التقوى فوق الایمان بدرجه.  وشاء مى‏گوید از حضرت ابى‏الحسن (ع) شنیدم که فرمود: ایمان یک درجه از اسلام بالاتر است و تقوى نیز یک درجه از ایمان بالاتر.  تقوى داراى درجات و مراتبى است همانطور که ایمان نیز مراتب و درجاتى دارد. عالیترین مراتب تقوى براى کسانى است که مصداق واقعى این آیه‏ى شریفه هستند:  یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله حق تقاته.  اى مردم باایمان! بکوشید تا به حق تقوى یعنى به تقوایى کامل دست یابید و نایل گردید.  از امام صادق (ع) دو حدیث راجع به این آیه رسیده و در بعضى از تفاسیر هر دو حدیث از پى هم آمده است. حدیث اول:  سئل عن الصادق علیه‏السلام عن هذه الایه قال: یطاع و لا یعصى و یذکر فلا ینسى و یشکر و لا یکفر.  امام (ع) حق تقوى را چنین بیان نمود: اوامر الهى همواره مطاع باشد و هرگز از دستورش تخلف نشود، دل متقى پیوسته در یاد او باشد و هرگز فراموشش ننماید، متنعم به نعمتهاى او شکرگزار عطایایش باشد و هیچ نعمتى را کفران ننماید.  انجام این اعمال که حق تقوى است از عهده‏ى اولیاى بزرگ الهى برمى‏آید، مومنین عادى تا این حد وسیع تقوى ندارند، از این رو در حدیث دوم، امام صادق (ع) ارفاق الهى را مژده داده است:  العیاشى عنه علیه‏السلام، سئل عنها فقال: منسوخه. قیل: ما نسخها؟ قال: قول الله تعالى: اتقوا الله ما استطعتم.  عیاشى از امام صادق (ع) نقل نموده که از آن حضرت درباره‏ى این آیه سئوال شد. حضرت فرمود: نسخ شده است. گفته شد کدام آیه این آیه را نسخ نموده است. فرمود: آن آیه که دستور داده شد: به قدر توانایى و استطاعت خود متقى باشید.  امام سجاد (ع) در جمله‏ى سوم دعا که موضوع سخنرانى و بحث امروز است به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و وفقنى للتى هى ازکى، بار الها! مرا موفق بدار به چیزى که هر چه بیشتر موجب طهارت و پاکى و مایه‏ى نمو و رشد روحانیم گردد.  قد تکرر الحدیث ذکر الزکوه و التزکیه، و اصل الزکوه فى اللغه الطهاره و النماء و البرکه و المدح، و کل ذلک قد استعمل فى القرآن و الحدیث.  «زکوه» و «تزکیه» در احادیث، مکرر ذکر شده است، و اصل «زکوه» در لغت به معناى طهارت، نمو، برکت، و مدح است، و  همه‏ى این معانى در قرآن شریف و روایات آمده است.  به منظور تبیین مطلب براى هر یک از معانى «زکوه» شاهدى از قرآن شریف ذکر مى‏شود. زکوه به معناى طهارت:  قد افلح من زکیها، و قد خاب من دسیها.  بى‏گمان رستگارى براى کسانى است که نفس خود را از اخلاق ذمیمه و اوصاف پلید تطهیر مى‏نمایند.  زکوه به معناى نمو و برکت:  ذلکم ازکى لکم و اطهر.  مجمع‏البحرین در ماده‏ى (ز ک و) این آیه را چنین معنى مى‏کند:  اى انمى لکم و اعظم برکه، یعنى: این عمل که در آیه ذکر شده براى شما نمو بیشتر و برکت عظیمتر در بر دارد.  زکوه به معناى «مدح»:  فلا تزکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقى، خویشتن را مدح و تمجید ننمایید چه آنکه خداوند به ضمیرتان آگاه است و مى‏داند کدام یک از شما واجد نعمت تقوى است.  مهمترین ماموریت فرستادگان الهى آن بود که نفوس مردم را از پلیدى شرک تزکیه و تطهیر نمایند و اندیشه‏هاى باطلى را که درباره‏ى بت و بت‏پرستى داشتند از صفحات خاطرشان بزدایند و آنان را به راه یکتاپرستى سوق دهند. قرآن شریف درباره‏ى ماموریت آسمانى حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله مى‏فرماید :  یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه.  آیات الهى را بر آنان تلاوت نماید، ارواحشان را از شرک  تطهیر کند، و پس از آنکه یکتاپرستى را قبول نمودند کتاب و حکمت بارى‏تعالى را به آنان بیاموزد و از تعالیم سعادت‏بخش اسلام آگاهشان نماید.  دعوت به توحید و تطهیر دلهاى آلوده‏ى بشر در سرلوحه‏ى دعوت پیمبران الهى قرار داشت و این مهم که زیربناى مکتب انسان‏ساز انبیاست آنقدر مورد توجه بود که اولین ماموریتى را که خداوند به حضرت موسى بن عمران محول فرمود این بود که نزد فرعون برود و تطهیر دل او را با وى در میان بگذارد و اگر مایل باشد از خودپرستیش برهاند و به صراط سعادت هدایتش نماید.  اذهب الى فرعون انه طغى. فقل هل لک الى ان تزکى؟ و اهدیک الى ربک فتخشى.  نزد فرعون برو که به سرکشى و طغیان گراییده است. به او بگو آیا براى تطهیر و تزکیه‏ى نفس خود آمادگى دارى که تو را به پروردگارت هدایت نمایم تا از عظمت او بترسى و از ادعاى ربوبیت دست بردارى؟  اولیاى بزرگ اسلام براى تزکیه‏ى نفس و نیل به کمال معنوى همواره، متوجه به خداوند بودند و در این باره از ذات اقدس الهى استمداد مى‏نمودند.  عن سعید ابن ابى‏هلال قال: کان رسول‏الله صلى الله علیه و آله اذا قرء هذه الایه: «قد افلح من زکاها» وقف، ثم قال: اللهم آت نفسى تقواها، انت ولیها و مولیها و زکها و انت خیر من زکاها.  سعید ابن ابى‏هلال مى‏گوید: روش پیمبر گرامى اسلام (ص) این بود که وقتى آیه‏ى «قد افلح من زکاها» را مى‏خواند، قدرى توقف  مى‏نمود، سپس به پیشگاه خداوند عرض مى‏کرد: بار الها! تقواى نفسم را به من بده که تو ولى و مولاى نفس من هستى، آن را تزکیه و تطهیر کن که تو بهترین تزکیه‏کننده‏اى.  امام سجاد (ع) همانند جد بزرگوارش رسول اکرم (ص) براى بهره‏مندى بیشتر از تزکیه‏ى نفس به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و وفقنى للتى هى ازکى، بار الها! مرا موفق بدار به صفات و خصالى که پاکیزه‏ترین وسیله براى تزکیه‏ى نفس انسان باشد تا بر اثر آن به نماء بیشتر و اجر فزونتر دست یابم.  حضرت زین‏العابدین (ع) در جمله‏ى چهارم دعا که آخرین قسمت سخنرانى و بحث امروز است به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند:  و استعملنى بما هو ارضى، بار الها! نیروى مرا در راهى به کار گیر که هر چه بیشتر موجب خشنودى و رضایت ذات اقدست باشد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    10
    :: بازدید دیروز ::
    21
    :: کل بازدیدها ::
    188540

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::