شرح دعای مکارم الاخلاق( 116)
هدایت مردم به آیین الهى یعنى جهاد با زبان همانند جهاد با شمشیر در میدان جنگ داراى ارزش و اهمیت بسیار است. با توجه به بعضى از روایات که دربارهى پاداش هدایت رسیده است شاید بتوان گفت که این عمل بزرگ و مقدس ممکن است هدایتکننده را از استحقاق عفو الهى برخوردار سازد.
قال امیرالمومنین علیهالسلام: لما وجهنى رسولالله صلى الله علیه و آله الى الیمن قال یا على! لا تقاتل احدا حتى تدعوه الى الاسلام و ایم الله لان یهدى الله عز و جل على یدیک رجلا خیر لک مما طلعت علیه الشمس و غربت و لک ولاءه.
على (ع) فرمود: وقتى رسول اکرم (ص) ماموریت یمن را به من محول فرمود دستور داد: با کسى مقاتله نکن تا او را به دین اسلام دعوت نمایى، به حق قسم که اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت نماید بهتر است براى تو از تمام آنچه آفتاب بر آن مىتابد و غروب مىکند و حکومت آن براى تو باشد.
اهمیت و ارزش هدایت مردم در عبارت آخر حدیث رسول اکرم (ص)، یعنى جملهى «و لک ولاءه» نهفته است زیرا اگر ارزش هدایت یک انسان که خدمت بزرگ معنوى است بهتر از مالکیت کرهى زمین با همهى محتویاتش و همچنین سیاراتى که آفتاب بر آنها طلوع و غروب مىکند، مىبود، در نظر على (ع) ارزشى نمىداشت. اما با افزودن «لک ولاءه» مقام رفیع هدایت انسان روشن شد، زیرا مالکیت دنیاى مادى منهاى عدل و داد نزد على (ع) قدر و منزلتى ندارد ولى دنیاى به ضمیمهى عدل، ارزشمند و مهم است. جالب آنکه پارهاى از سخنان آن حضرت در ایام زمامداریش مبین همین مطلب است: قال عبدالله بن عباس دخلت على امیرالمومنین علیهالسلام بذى قار و هو یخصف نعله. فقال لى: ما قیمه هذا النعل؟ فقلت لا قیمه لها. فقال (ع): و الله لهى احب الى من امرتکم الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا.
موقعى که على (ع) با لشکریان خود براى جنگ بصره مىرفت، عبدالله بن عباس مىگوید: در ذىقار بر آن حضرت وارد شدم در حالى که کفش کهنهى خود را تعمیر مىنمود. به من فرمود: این نعل چقدر مىارزد؟ عرض کردم قیمتى ندارد. فرمود به خدا قسم، این نعل کهنه و بىارزش نزد من محبوبتر از حکومت نمودن بر مردم است، مگر آنکه بتوانم در این حکومت، حقى را اقامه نمایم یا باطلى را دفع کنم. آرى على (ع) حکومت را از دیدگاه مادى نمىنگرد، ارزش حکومت نزد او از این جهت است که بتواند از این سنگر به نفع حق استفاده کند یا باطلى را از میان بردارد.
خلاصه اینکه نمىدانیم چه اعمال خیرى مىتواند عاملش را مستحق عفو الهى نماید، بعید نیست جهاد با شمشیر و کشته شدن در راه خدا، یا جهاد با زبان و هدایت نمودن مردم گمراه به دین اسلام موجب شود که جهادکنندگان به استحقاق عفو الهى نائل گردند و خداوند از گناهانشان درگذرد.
امام سجاد (ع) در جملهى دوم این قطعهى دعا که موضوع سخنرانى امروز است، به پیشگاه خداوند عرض مىکند: و لا فى عملى ما استحق به عفوک، بار الها! در کارهایم عملى نیست که مرا مستحق عفو و بخشش تو نماید.
حضرت زینالعابدین (ع) در جملهى سوم این قطعهى دعا که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است به پیشگاه خداوند عرض مىکند: و ما لى بعد ان حکمت على نفسى الا فضلک، فصل على محمد و آله و تفضل على.
بار الها! بعد از بررسى و حکمى که دربارهى خود نمودهام راهى جز فضل و رحمت تو براى خویش نیافتهام، پس بر محمد و آلش درود فرست و بر من تفضل فرما.
براى آنکه معناى حکم نمودن امام دربارهى خودش، که ضمن دعا آمده است، روشن گردد حدیثى را از مولى الموحدین على (ع) به عرض شنوندگان محترم مىرساند، ممکن است با توجه و دقت در یکى از مضامین آن معناى کلام حضرت على بن الحسین علیهماالسلام واضح گردد. ان للدعاء اربع خصال: اخلاص السریره و احضار النیه و معرفه الوسیله و الانصاف فى المساله. على (ع) فرموده: چهار خصلت در دعا باید رعایت شود: اول اخلاص ضمیر، دوم حاضر ساختن نیت در دل، سوم شناخت وسیلهى استجابت، چهارم انصاف دادن در امر مورد درخواست.
امام سجاد (ع) در جملهى اول دعا اعتراف مىکند که «در من چیزى نیست که مغفرت تو را ایجاب کند»، در جملهى دوم عرض مىکند «عملى ندارم که مرا مستحق عفوت نماید»، در جملهى سوم مىخواهد بگوید «بار الها! من اوضاع و احوال خودم را سنجیدم، با دقت، تمام ابعادش را بررسى نمودم، سرانجام، قضاوتم به این نتیجه رسیده است که اگر بخواهم از تو درخواستى منصفانه نمایم باید عرض کنم که تنها راه نجاتم تفضل و رحمت توست، بار الها! بر من تفضل فرما و مشمول رحمتم قرار ده».
پیش از بحث دربارهى تفضل حضرت بارىتعالى به استناد بعضى از آیات و روایات، لازم مىداند فرق بین استحقاق و تفضل را، با ذکر مثالى روشن، به عرض شنوندگان محترم برساند. فرض کنید قسمتى از سیمکشى برق منزل شما بر اثر اتصالى سوخته و نیاز به تعویض دارد. کارگر فنى را به منزل مىآورید تا مخارج تعمیر آن را تعیین کند و اصلاح نماید. او پس از رسیدگى مىگوید: سه هزار تومان جنس لازم دارد و دو هزار تومان اجرت. موافقت مىکنید و مىگویید هر چه زودتر جنس را تهیه کند و مشغول کار شود. ساعتى بیش نمىگذرد که او لوازم را خریدارى نموده و به منزل مىآید و مشغول مىشود. شما از نزدیک، ضمن نگاه کردن به کار او، سر صحبت را باز مىکنید و از عائلهى او مىپرسید، جواب مىدهد، همسر و سه فرزند خردسال دارم، سال گذشته پدرم از دنیا رفت، مادر و دو خواهر کوچکم بر عائلهام افزوده شده و باید خرج
همهى آنها را بدهم. شما در باطن از سنگینى مخارج او متاثر مىشوید، تصمیم مىگیرید که به او کمکى نمایید. موقعى که کارش تمام مىشود و مىخواهید قیمت جنس و اجرت او را پرداخت کنید، به جاى پنج هزار تومان ده هزار تومان مىدهید و مىگویید: پنج هزار تومان براى جنس و اجرت، اما پنج هزار تومان دیگر را مىدهم که مادر و دو خواهر کوچک شما دو سه روزى مهمان من باشند، خواهش مىکنم آن را بپذیرید. کارگر فنى هم با کمال ادب و تشکر، آن را مىپذیرد. پنج هزار تومان قیمت جنس و اجرت کار، استحقاق است و باید حتما بدهید و اگر از آن چیزى کم بگذارید کارگر فنى حق دارد مطالبه کند، اما پنج هزار تومان دیگر تفضل است، شما الزامى ندارید و او هم نمىتواند مطالبه کند، فقط بزرگوارى و تفضل شما موجب پرداخت این مبلغ گردیده است. تمام انسانها مخلوق بارىتعالى و مملوک واقعى او هستند. جسم و جان و همهى قواى درونى و برونى آنان ملک واقعى خداوند است. آفریدگار حکیم، بشر را به تمام نیروهایى که براى زندگى لازم است مجهز نموده و همهى نعمتهایى را که براى ادامهى حیات ضرورت دارد در اختیارش قرار داده است و در مقابل این همه عطایا او را به تکالیفى مکلف ساخته و به اداى وظایفى موظفش نموده است. اگر به تکالیف خود عمل نمود و اوامر مولاى واقعى خود را اجرا کرد بندهاى است وظیفهشناس و درستکار، و اگر عمل ننمود بندهاى است متخلف و گناهکار، او در عطایاى آفریدگار، که امانهاى الهى است، خیانت نموده و از مرز حق تجاوز کرده است. به حکم عقل، گناهکارى که در امانت خیانت نمود مستحق مجازات کیفر است. اما کسى که به وظیفه عمل نمود و با درستى قدم برداشت استحقاق پاداش ندارد بلکه
از روى تفضل و احترام به درستکارى سزاوار است مورد تشویق و تقدیر واقع شود. به عبارت دیگر، درستکارى، انجام وظیفه است و کسى که وظیفهى خود را به درستى انجام داده حق مطالبهى پاداش ندارد بلکه اگر به وى پاداشى اعطا شود بر اساس تفضل است. از این رو قرآن شریف کیفر دوزخیان را در قیامت به گناهان و اعمال بد آنان که در دنیا مرتکب شدهاند مستند مىنماید، و بهشت رفتن بهشتیان را ناشى از تفضل و رحمت خداوند مىخواند و در اینجا یک آیه راجع به عذاب الهى که حاکى از استحقاق است و چند آیه راجع به بهشت که از تفضل سخن مىگوید ذکر مىشود:
ذلک بما قدمت ایدیکم و ان الله لیس بظلام للعبید. فرشتگان عذاب به دوزخیان مىگویند: این کیفر اعمالى است که خودتان پیشاپیش فرستادهاید و خداوند به بندگان ستم نمىنماید.
و من عمل صالحا فلانفسهم یمهدون. لیجزى الذین آمنوا و عملوا الصالحات من فضله.
کسانى که در دنیا اعمال خوب انجام مىدهند براى خودشان جایگاه آسایش مهیا مىنمایند که خداوند افرادى را که داراى ایمان و عمل صالحند از پاداش فضل و رحمت خود برخوردار مىسازد.
در سورهى دخان فرموده است: ان المتقین فى مقام امین، فى جنات و عیون، و بعد از چند آیه مىفرماید: فضلا من ربک، ذلک هو الفوز العظیم. بىگمان اهل تقوى در مقام امن قرار دارند و در باغهاى بهشتى و چشمهسارها، سپس از نعمتهایى نام مىبرد و در پایان مىفرماید:
این عطایا از فضل و رحمت پروردگار است که این خود، پیروزى و فوزى است عظیم.
و قالوا الحمد لله الذى اذهب عنا الحزن، ان ربنا لغفور شکور. الذى احلنا دار المقامه من فضله.
بهشتیان پس از آنکه در جایگاه خود مستقر شدند مىگویند: حمد براى خداوندى است که اندوه و غم را از ما زایل نمود، که پروردگار ما بخشنده و منعم است. او خداوندى است که از فضل و رحمت خود ما را در اقامتگاه دائمى وارد نمود.
ملاحظه مىکنید، در این چند آیه صریحا ذکر شده است که خوبان و اهل تقوى از فضل و رحمت بارىتعالى به جنت خلد راه مىیابند.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: و الذى نفسى بیده ما من الناس احد یدخل الجنه بعمله. قالوا و لا انت یا رسولالله؟ قال: و لا انا، الا ان یتغمدنى الله برحمه منه و فضل و وضع یده على فوق راسه و طول بها صوته.
رسول اکرم (ص) فرمود: قسم به خدایى که جان من در قبضهى قدرت اوست هیچ فردى از مردم نیست که بر اثر اعمال خوب خود وارد بهشت شود، یعنى بهشتیان در پرتو رحمت الهى به بهشت راه مىیابند. عرض کردند یا رسولالله! شما هم؟ فرمود بهشت رفتن من هم به استناد عملم نیست، اما خداوند مرا در دریاى رحمت و فضل خود فرومىبرد. در این موقع دست خود را روى سر گذارده بود و با صداى ممتد سخن مىگفت.
امام سجاد (ع) در جملهى سوم دعاى مورد بحث امروز، موضوع آخرین قسمت سخنرانى، بر اساس امیدوارى به فضل و رحمت
حضرت بارىتعالى عرض مىکند:
و ما لى بعد ان حکمت على نفسى الا فضلک، بار الها! بعد از بررسى در وضع خویشتن حکمى که دربارهى خودم نمودم این است که راهگشایى براى نجات جز فضل و رحمت تو را ندارم.
پس امام (ع) در مقام دعا باید خواستار فضل الهى شود. به شرحى که در سخنرانى اول معروض افتاد ذکر صلوات، دعا را به استجابت نزدیک مىکند، چه آنکه صلوات، خود، دعایى است که هر کس از بارىتعالى درخواست نماید مستجاب مىشود، از این رو در دعاهاى صحیفه، امام سجاد (ع) بسیار بر رسول اکرم (ص) و اهلبیت مکرمش درود فرستاده است. در اینجا نیز براى آنکه دعاى درخواست تفضلش به اجابت نزدیک شود عرض مىکند:
فصل على محمد و آله و تفضل على، بار الها! درود فرست بر محمد و آلش و مرا مشمول تفضل و رحمت خود قرار بده.
از عواملى که مىتواند بندگان باایمان را به خدا نزدیک کند و فضل و رحمت او را شامل حالشان نماید بسیار استغفار نمودن است. در پایان بحث امروز چند روایت را که دربارهى ذکر استغفار رسیده تقدیم شنوندگان محترم مىنماید، امید است مورد توجه کامل قرار دهند و در شبانهروز مکرر استغفار نمایند و از این راه زمینهى شمول فضل الهى را نسبت به خودشان فراهم آورند.
عن ابى عبدالله علیهالسلام: ان رسولالله صلى الله علیه و آله کان لا یقوم من مجلس و ان خف حتى یستغفر الله عز و جل خمسا و عشرین مره.
امام صادق (ع) فرمود: معمول رسول اکرم (ص) این بود که از هیچ مجلسى برنمىخاست، هر چند مقدار توقفش در آن مجلس کم باشد، مگر آنکه بیست و پنج بار استغفار مىنمود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اکثروا من الاستغفار فى بیوتکم و فى مجالسکم و على موائدکم و فى اسواقکم و فى طرقکم و اینما کنتم فانکم لا تدرون متى تنزل المغفره.
رسول اکرم (ص) فرمود: زیاد استغفار نمایید، در منازلتان، در مجالستان، در کنار سفرهى طعامتان، در بازارها و رهگذرهایتان، و هر جا که هستید، چه آنکه شما نمىدانید که مغفرت حضرت بارىتعالى چه وقت نازل مىشود.
عن على علیهالسلام قال: العجب ممن یقنط و معه الممحاه. قیل و ما الممحاه؟ قال الاستغفار.
على (ع) فرمود: عجب از کسى است که مایوس مىشود با آنکه وسیلهى محو گناه در اختیار دارد. عرض شد آن وسیله چیست؟ فرمود استغفار.