سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 8:47 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق(113 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم الى مغفرتک وفدت، و الى عفوک قصدت، و الى تجاوزک اشتقت، و بفضلک وثقت. 

 

امام سجاد علیه‏السلام در این چهار جمله از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: بار الها! به سوى آمرزش تو آمده‏ام، و عفو و بخشش تو را قصد کرده‏ام، و به گذشت تو مشتاقم، و به فضل و احسان تو اعتماد دارم . 

این قطعه از دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است. به خواست خداوند توانا درباره‏ى هر جمله شرح و توضیحى به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد. اولین مطلبى را که علامه سید على خان در تفسیر این چهار جمله آورده این است که مى‏گوید: 

تقدیم الجاره فى الفقرات الاربع للتخصیص و معناه: الى مغفرتک و فدت لا الى غیرها و قس على ذلک. 

اگر عبارت دعا اینچنین بود: اللهم و فدت الى مغفرتک، 

معناى کلام این مى‏شد: بار الها! آمده‏ام به سوى مغفرتت. اما اینکه «الى مغفرتک» پیش از «وفدت» آمده است، از نظر ادبى، حاوى معناى «اختصاص» است، یعنى: بار الها! فقط به سوى مغفرت تو آمده‏ام و بس. و در سه جمله‏ى بعد نیز تقدم جر به همین معنى دلالت دارد. در این جمله‏ى اول دعا کلمه‏ى «وفد» و کلمه‏ى «مغفرت» آمده و براى روشن شدن سخن امام (ع) باید درباره‏ى هر دو کلمه توضیح داده شود. «وفد» نام فرد یا هیئتى است که براى دیدار شخصى باعظمت و بزرگ، یا زمامدارى توانا و مقتدر، یا فرمانروایى نافذ و موثر از محل خود حرکت مى‏کنند و نزد وى مى‏آیند و هدفشان در این کار یا تکریم و احترام است یا اعلام وفادارى و اطاعت از اوامر اوست، یا آنکه مردم محل احتیاجى دارند و این جمع را فرستاده‏اند تا حاجتشان را عرضه کنند و برآوردن آن را درخواست نمایند. کلمه‏ى «مغفرت» از نظر لغت حاوى دو معنى است: یکى مستور داشتن معاصى، و آن دیگر بخشش گناهان است. 

فى اسماء الله تعالى الغفار و الغفور و هما من ابنیه المبالغه و معناهما: الساتر لذنوب عباده و عیوبهم المتجاوز لخطایاهم و ذنوبهم. 

غفار و غفور در اسماء حضرت بارى‏تعالى است و این هر دو بر بسیارى مغفرت حضرت حق دلالت دارد و معناى این دو کلمه، پوشاننده‏ى معاصى و عیوب بندگان است و همچنین گذشت‏کننده‏ى از خطایا و گناهان آنان است. 

پوشاندن قبایح و گناهان مردم از جمله‏ى صفات حضرت بارى‏تعالى است و در دعاهایى که از ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام 

رسیده، این صفت مکرر ذکر شده است. اولیاى گرامى اسلام به مسلمانان اکیدا توصیه نموده‏اند که از ذکر قبایح و گناهان دگران لب فروبندند، چه این عمل، در اسلام، از گناهان کبیره است. اگر کسى خویشتن را به این صفت متصف کند و از ذکر گناهان این و آن خوددارى نماید، خود را به صفت بارى‏تعالى متصف نموده و به کامل تشبه یافته است. 

قال الرضا علیه‏السلام: لا یکون المومن مومنا حتى تکون فیه ثلث خصال: سنه من ربه، و سنه من نبیه، و سنه من ولیه. فاما السنه من ربه فکتمان السر، و اما السنه من نبیه فمداراه الناس، و اما السنه من ولیه فالصبر فى الباساء و الضراء. 

حضرت رضا (ع) فرموده: مومن آنطور که باید مومن نیست مگر آنکه از سه خصلت برخوردار باشد: یک سنت از خداوند خود، یک سنت از پیمبر خود، و یک سنت از ولى خود. سنت از پروردگارش سر را مکتوم داشتن، سنت از پیمبرش با مردم به مدارا برخورد نمودن، سنت از ولیش صبر و بردبارى در شداید و سختیها. 

در این حدیث شریف، به کتمان سر مردم آنقدر اهمیت داده شده که امام (ع) آن کس را که پرده‏درى نمى‏کند و سر مردم را فاش نمى‏نماید متصف به صفت و سنت بارى‏تعالى خوانده است. عفو و بخشش گناهکار، همانند مکتوم داشتن گناه او از صفات حضرت بارى‏تعالى است. در قرآن شریف و روایات معصومین علیهم‏السلام تاکید شده است که مسلمانان مجاهده کنند تا به این خلق شریف که از مکارم اخلاق است متخلق شوند و با اتصاف به این صفت، از نعمت 

تشبه به کامل، یعنى ذات اقدس الهى، برخوردار گردند، و در اینجا بعضى از آیات و روایات به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد: 

و لیعفوا و لیصفحوا الا تحبون ان یغفر الله لکم. 

البته عفو و گذشت نمایید، آیا دوست نمى‏دارید که خداوند گناه شما را بیامرزد و مشمول عفوتان قرار دهد؟ 

در آیه‏ى دیگر، اهل تقوى را اینچنین معرفى فرموده است: 

و الکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین. 

متقین علائمى دارند از آن جمله موقع خشم، آتش غیظ را در باطن فرومى‏نشانند، از کسانى که با آنان بد کرده‏اند مى‏گذرند، عفوشان مى‏نمایند، به علاوه از احسان خویش برخوردارشان مى‏سازند. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: قال: تجاوزوا عن ذنوب الناس یدفع الله عنکم بذالک عذاب النار. 

رسول اکرم (ص) فرموده است: از گناهان مردم بگذرید که خداوند به پاداش این عمل، آتش قیامت را از شما دفع مى‏نماید. 

و کان على علیه‏السلام یقول: متى اشفى غیظى اذا غضبت؟ احین اعجز عن الانتقام فیقال لى لو صبرت؟ ام حین اقدر علیه فیقال لى: لو عفوت. 

على (ع) مى‏فرمود: چقدر غیظم را شفا مى‏بخشم موقعى که خشمگین مى‏شوم؟ آیا زمانى که از انتقام گرفتن عاجزم به من گفته مى‏شود: اگر صبر کنى؟ یا موقعى که قدرت انتقام دارم به من گفته مى‏شود: اگر اغماض نمایى؟ 

امام (ع) به سئوال خود پاسخ نداده ولى مطلب روشن است: 

مى‏خواهد بفرماید شفاى غیظ و آرامش خشم من در موقعى است که قدرت انتقام گرفتن دارم اما ظالم خود را مى‏بخشم و از عمل ناروایش مى‏گذرم. 

نتیجه آنکه مغفرت، حاوى دو معنى است: یکى پنهان داشتن معصیت گناهکار و آن دیگر عفو و بخشش او. خداوند مهربان داراى هر دو صفت است، از طرفى معصیت گناهکار را مکتوم مى‏دارد و او را بین مردم رسوا نمى‏کند و از طرف دیگر او را مشمول عفو خود قرار مى‏دهد و از گناه او مى‏گذرد. بندگان باایمان خداوند داراى این دو صفت عالى هستند و از بارى‏تعالى پیروى نموده‏اند و به ذات اقدس او تشبه یافته‏اند. اگر کسى واجد یکى از این دو صفت باشد داراى نیمى از این مزیت است. بدبخت و سیه‏روز، آن کسى است که فاقد این هر دو صفت است، نه راز مردم را پنهان دارد و نه از لغزشها چشم‏پوشى مى‏کند. 

على (ع) درباره‏ى این قبیل افراد چنین فرموده است: 

شر الناس من لا یعفو عن الهفوه و لا یستر العوره. 

بدترین مردم کسى است که نه از خطاى دگران مى‏گذرد و نه سر آنان را مى‏پوشاند. 

حوایج و نیازهاى مردم متفاوت است و افراد الهى و باایمان براى حل مشکلات و رفع نیازهاى خود دست دعا به سوى پروردگار برمى‏دارند و حاجت خود را مى‏خواهند . بعضى در دعا فقط نام الله را مى‏برند که جامع جمیع صفات کمال است و عرض حاجت به پیشگاه مقدسش مى‏نمایند. اما بعضى با توجه به احتیاج خود از صفت یا اسمى نام مى‏برد که متناسب مقصودش باشد، مثلا اگر در مضیقه‏ى معاش است «یا رزاق» مى‏گوید، اگر وسعت معاش مى‏خواهد «یا کریم» مى‏گوید، اگر بیمار است از «شافى» نام مى‏برد، و از این قبیل. امام سجاد (ع) در 

جمله‏ى اول دعا که موضوع بحث امروز است از «مغفرت الهى» نام برده و عرض مى‏کند: 

اللهم الى مغفرتک وفدت، بار الها! وفود و ورود من به مغفرت توست. به شرحى که توضیح داده شد «غفار» و «غفور» دو معنى دارد: یکى «مستورکننده» و آن دیگر «بخشنده». رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى طاهرین علیهم‏السلام، همه معصوم‏اند، منزه از گناه‏اند، نمى‏دانیم اداى این قبیل کلمات از آنان در پیشگاه بارى‏تعالى به جبران کمبودى است که خودشان گفته‏اند: 

ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک. 

بار الها! به حق معرفت، تو را نشناختیم و به حق بندگى، تو را پرستش ننمودیم. 

یا آنکه معناى دگرى دارد. اما مرحوم محدث قمى رضوان‏الله علیه سه حدیث را از پى هم نقل نموده که در اینجا ذکر مى‏شود، ممکن است تا اندازه‏اى براى اهل دقت راهگشا باشد: 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ان للقلوب صداء کصداء النحاس فاجلوها بالاستغفار و تلاوه القرآن. 

و قال صلى الله علیه و آله: من اکثر الاستغفار جعل الله له من کل غم فرجا و من کل ضیق مخرجا و رزقه من حیث لا یحتسب. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام، عن رسول‏الله صلى الله علیه و آله کان یتوب الى الله و یستغفره فى کل یوم و لیله مائه مره من غیر ذنب. 

رسول اکرم (ص) فرمود: دلها دچار زنگ‏زدگى مى‏شوند همانطور که فلزات را زنگ فرامى‏گیرد. شما با استغفار، دلها را جلا دهید و 

زنگشان را برطرف نمایید، و نیز فرموده است: کسى که زیاد استغفار نماید خداوند براى او در هر اندوه و غمى گشایشى فراهم مى‏آورد و از هر تنگنا راه خروجى به رویش مى‏گشاید و از طریقى که امید ندارد به وى روزى مى‏رساند. 

امام صادق (ع) فرمود: رسول بزرگوار (ص) در هر روز و شبى صد بار توبه و استغفار مى‏نمود بدون آنکه گناهى داشته باشد. 

امام سجاد (ع) در جمله‏ى دوم این قطعه از دعاى «مکارم‏الاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است به پیشگاه بارى‏تعالى عرض مى‏کند: 

و الى عفوک قصدت، بار الها! عفو و بخشش تو را قصد نموده‏ام. 

فى اسماء الله تعالى العفو و هو «فعول» من العفو و هو التجاوز عن الذنب و ترک العقاب. 

در اسماى بارى‏تعالى «عفو» است، به معناى بسیارى عفو، و معناى «عفو» گذشت نمودن از گناه و ترک مجازات آن است. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    12
    :: بازدید دیروز ::
    45
    :: کل بازدیدها ::
    188587

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::