سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 8:45 صبح دوشنبه 87/12/12

شرح دعای مکارم الاخلاق( 111)

بسم الله الرحمن الرحیم 

و لا اضلن و قد امکنتک هدایتى، و لا افتقرن و من عندک وسعى، و لا اطغین و من عندک وجدى. 

 امام سجاد علیه‏السلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» سه درخواست از پیشگاه بارى‏تعالى مى‏نماید: اول: بار الها! به گمراهى و ضلالت، گرایش نیابم با آنکه هدایت من براى تو ممکن است. دوم: بار الها! دچار فقر و تنگدستى نشوم با آنکه از فضل تو تمکن مالى دارم. سوم: بار الها! گرفتار طغیان و تجاوز از حق نشوم با آنکه تمام هستى و تمکن من از ناحیه‏ى توست. 

به خواست خداوند این سه جمله از دعا موضوع بحث و سخنرانى امروز است. در آغاز لازم است معناى «هدایت» و معناى «ضلالت» از نظر لغت روشن شود، سپس پیرامون هر یک از آن دو مطالبى به عرض شنوندگان محترم برسد. راغب مى‏گوید: 

الضلال العدول عن الطریق المستقیم و یضاده الهدایه، قال تعالى: فمن اهتدى فانما یهتدى لنفسه و من ضل فانما یضل علیها، و یقال الضلال لکل عدول عن المنهج عمدا کان او سهوا، یسیرا کان او 

کثیرا.                

«ضلال» عبارت از انحراف از صراط مستقیم است و ضد آن «هدایت» است. خداوند در قرآن شریف فرموده: هر کس راه هدایت بپیماید به نفع خود اوست، و هر کس از آن راه منحرف گردد به ضرر او. و گفته مى‏شود: ضلالت و گمراهى براى هر عدول از منهج صحیح است، خواه عمدا باشد یا سهوا، کم باشد یا بسیار. 

راه صحیح رفتن یکى است و راه باطل پیمودن متعدد است، توحید و یکتاپرستى یک راه است و بس، اما شرک، راههاى متعدد و مجارى گوناگون دارد: بت‏پرستى و آفتاب‏پرستى، درخت‏پرستى و گاوپرستى، ریاکارى و هوى‏پرستى، و خلاصه هر پرستشى غیر از یکتاپرستى شرک است. از این رو خداوند در قرآن، هدایت را که «نور» است مفرد آورده و گمراهى را که ظلمت و تیرگى است جمع آورده است: 

الله ولى الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الى النور، و الذین کفروا اولیاوهم الطاغوت یخرجونهم من النور الى الظلمات. 

خداوند ولى مردم باایمان است و آنان را از ظلمتها و تیرگیهاى متعدد خارج مى‏کند و به راه روشن و نورانیت هدایت مى‏نماید. اما کسانى که ولیشان طاغوت است و مایه‏ى گمراهى آنان است، موجباتى را فراهم مى‏آورد که آنان را از نور فطرت منحرف مى‏کند و به ظلمتهاى گمراهى سوق مى‏دهد. 

راغب در معناى هدایت مى‏گوید: 

الهدایه دلاله بلطف و منه الهدایه. ان قیل کیف جعلت الهدایه دلاله 

بلطف و قد قال الله تعالى: «و اهدوهم الى صراط الجحیم» قیل ذلک استعمل فیه استعمال اللفظ على التهکم مبالغه فى المعنى کقوله: «فبشرهم بعذاب الیم.». 

«هدایت» عبارت از دلالت و راهنمایى آمیخته به لطف است و از همین باب است مسئله‏ى «هدیه» از این نظر که آن حاوى لطف و عنایت است. اگر گفته شود چگونه «هدایت» را دلالت به لطف خوانده‏اى با آنکه خداوند این کلمه را در زمینه‏ى عذاب جهنم به کار برده و فرموده است: «جهنمى را به دوزخ هدایت نمایید» در پاسخ گفته مى‏شود: استعمال کلمه‏ى «هدایت» در مورد دوزخیان بر سبیل تحکم و به عنوان شدت غضب و مبالغه در معنى است، از قبیل اینکه گفته مى‏شود: «مردمان گناهکار را به عذاب دردناک بشارت ده» با آنکه مى‏دانیم «بشارت» در مورد خبرهایى است که موجب مسرت و شادمانى مى‏گردد، همانطور که کلمه‏ى «هدایت» از شدت غضب به کار برده شده، کلمه‏ى «بشارت» نیز در مورد جهنمیان از نظر شدت غضب به کار برده شده است. 

براى آنکه هدایت بارى‏تعالى شامل حال انسان شود و آدمى مشمول رحمت و فیض بارى‏تعالى گردد لازم است خود را با شرایط «هدایت» منطبق کند و مقدمات آن را در وجود خود ایجاد نماید تا بتواند از لطف الهى بهره‏مند گردد. اولین شرطى را که باید طالب هدایت در خود ایجاد نماید آن است که در باطن جدا خواستار هدایت باشد و بخواهد از ضلالت و گمراهى رهایى یابد زیرا اگر خواستار جدى نباشد به هدایت نمى‏رسد، مثلا درمان بیمار، اول شرطش این است که بیمار 

جدا خواستار درمان باشد و هر راهى که براى نیل به هدف مى‏بیند در آن قدم بگذارد، یا یک انسانى که مى‏خواهد عالم شود اول باید جدا علاقمند به تحصیل علم و نیل به کمال باشد و در مقابل جهل، بى‏تفاوت نباشد. اگر با اراده‏ى جدى، مریض دنبال درمان برود و محصل، دنبال علم برود موفق مى‏شود، انسانى هم که آرزومند است لطف راهنمایى خداوند به او برسد باید اراده‏ى جدى داشته باشد و بخواهد حتما از نعمت هدایت برخوردار گردد. مریضى که طالب درمان است و محصلى که خواهش علم دارد باید براى رسیدن به هدفهاى خود مجاهده و کوشش کنند و حد اعلاى سعى و عمل را به کار بندند تا موفق گردند. آنانکه خواهان هدایت و طالب سعادت و رستگارى هستند باید همت گمارند و براى نیل به هدایت بارى‏تعالى مجاهده کنند و سعى و عمل لازم را به کار بندند تا موفق شوند. قرآن شریف در این باره فرموده: 

و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین. 

کسانى که در راه ما مجاهده مى‏کنند و سعى و عمل خود را به شایستگى اعمال مى‏نمایند ما آنها را هدایت مى‏نماییم که خداوند سبحان با محسنین و نیکوکاران است. 

اولین مجاهده‏اى که در هدایت الهى را به روى انسان مى‏گشاید و زمینه‏ى سعادت آدمى را فراهم مى‏آورد به کار بردن عقل و استفاده کردن از نیروى خرد است. حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام به هشام فرموده: 

ان الله تبارک و تعالى بشر اهل العقل و الفهم فى کتابه فقال: فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولواالالباب. یا هشام! ان الله عز و جل اکمل 

للناس الحجج بالعقول و افضى الیهم بالبیان و دلهم على عبودیته بالادلاء. 

خداوند در قرآن شریف به اهل عقل و فهم بشارت داده و فرموده است: مژده بده به بندگان من، آنانکه سخنان را مى‏شنوند و از بهترین آن پیروى مى‏کنند. اینان‏اند که خداوند هدایتشان فرموده و صاحبان عقل‏اند. اى هشام! خداوند حجج خود را براى مردم به وسیله‏ى عقل تکمیل نموده و آن را منتهى به بیان فرموده و مردم را به وسیله‏ى دلایل بر ربوبیت خود راهنمایى فرموده است. 

خداوند، مصداق واقعى خردمندانى را که از بهترین سخن پیروى مى‏کنند در این آیه بیان فرموده است: 

ربنا اننا سمعنا منادیا ینادى للایمان ان آمنوا بربکم، فآمنا. 

بار الها! ما شنیدیم صداى نداکننده‏اى را که به ایمان دعوت مى‏کرد و مى‏گفت: ایمان بیاورید به پروردگارتان، بار الها! دعوت او را اجابت نمودیم و ایمان آوردیم. 

براى نیل به هدایت بارى‏تعالى باید پیمبر الهى بیاید، اوامر الهى را ابلاغ کند و با مردم سخن بگوید، مردم نیز عقلهاى خود را به کار بندند، در سخنان فرستاده‏ى خدا تامل و تفکر نمایند، و با بصیرت و بینایى به وى ایمان بیاورند. اگر پیمبر بیاید و مردم عقل خود را به کار نبندند هدایت الهى تحقق پیدا نمى‏کند، اگر مردم، عقل خود را به کار ببندند بدون راهنمایى الهى به هدایت واقعى نایل نمى‏شوند، بنابراین هدایت نیازمند به سخنان پیمبران و به کار گرفتن عقل و فکر کردن است، و به فرموده‏ى على (ع) در مجمع‏البحرین، ماده‏ى «عقل»: 

 

العقل شرع من داخل، و الشرع عقل من خارج، عقل در وجود آدمى به منزله‏ى شرع درونى است و شرع مقدس فرستاده‏ى خدا به منزله‏ى عقل برونى است براى بشر. 

عن الکاظم علیه‏السلام قال: ان لله على الناس حجتین: حجه ظاهره و حجه باطنه. فاما الظاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه، و اما الباطنه فالعقول. 

امام کاظم (ع) فرموده: خداوند در بین مردم دو حجت دارد: یک حجت ظاهرى و آشکار و آن دیگر حجت باطنى و پنهان. اما حجت ظاهرى خداوند، رسل و انبیا و ائمه علیهم‏السلام‏اند، و اما حجت باطنى خداوند عقلهاى مردم است. 

از آنچه مذکور افتاد این نتیجه به دست آمد که اولین مجاهده و کوشش در راه نیل به هدایت بارى‏تعالى گوش دادن به سخنان پیمبران و به کار بستن عقل در شناخت واقعیت و حقیقت آنان است. اگر آدمى این مرحله را بگذراند و به نبوت پیمبران الهى باور بیاورد یکى از مهمترین مراحل هدایت الهى را گذرانده است. 

اما مرحله‏ى دوم این است که پس از دانستن حقیقت و درک واقعیت دعوت پیمبران آن را که در دل فهمیده و با عقل تشخیص داده به زبان بیاورد و اعتراف کند، اما این کار، نیازمند به مجاهده با هواى نفس و غلبه بر تمنیات حیوانى است، و اگر مجاهده با هوى سنگینتر از مجاهده‏ى عقلى نباشد از آن خفیفتر نیست زیرا بسیارى از مردم در مواردى حقیقت را درک مى‏کنند، اما اسیر یک سلسله تعلقات و توهمات‏اند، گرفتار خودخواهى، بلندپروازى، استکبار، تعصب 

خانوادگى، تعصب قومى، لجاجت و عناد، که قدر جامع همه‏ى اینها هواى نفس است. هواى نفس نمى‏گذارد انسان به واقعیت اعتراف کند و حقیقت را بگوید و در خلال آیات قرآن شریف و روایات مواردى در این باره آمده که به مناسبت، چند مورد آنها براى شاهد ذکر مى‏شود. کسانى بعد از دیدن معجزات حضرت موسى بن عمران و مطمئن شدن به این مطلب که او فرستاده‏ى بارى‏تعالى است حاضر نشدند اطمینان قلب خود و باور و ایمان معنوى خویش را به زبان بیاورند. قرآن در این باره فرموده است: 

و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا. 

اینان انکار کردند نبوت موسى بن عمران را با اینکه یقین قلبى داشتند و انگیزه‏ى اینان در این انکار بلندپروازى و ستمگرى بوده است، نتوانستند با روح بلندپروازى و هواى نفس خود در ظلم و ستم مبارزه و مجاهده نمایند. 

الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون. 

کسانى که اهل کتاب‏اند پیغمبر اسلام را مى‏شناسند همانند شناخت فرزندان خودشان، اما گروهى از آنها حق را کتمان مى‏کنند با آنکه به حق، عالم و آگاه‏اند. 

و کذالک ما ارسلنا من قبلک فى قریه من نذیر الا قال مترفوها: انا وجدنا آباءنا على امه و انا على آثارهم مقتدون. 

اینچنین است که ما پیش از تو در هیچ قریه‏اى پیمبر و نذیرى نفرستادیم مگر آنکه اسرافگران مى‏گفتند: پدران خود را بر روش و 

عقیده‏اى یافته‏ایم و ما نیز به آنها اقتدا مى‏کنیم و از پى عقاید آنها مى‏رویم . ابوجهل درباره‏ى پیغمبر گفت: 

و الله انى لاعلم انه صادق و لکن متى کنا تبعا لعبد مناف. 

به خدا قسم مى‏دانم که پیمبر اسلام راست مى‏گوید و فرستاده‏ى خداوند است، اما چه زمان قبیله‏ى ما و گروه ما را از گروه و قبیله‏ى عبد مناف پیروى نموده‏اند. 

البته کسانى که اسیر لجاج و عنادند، اسیر هواى نفس و بلندپروازى هستند، و اسیر تعصب پدران و تصلب و پافشارى در روش اجداد قوم خود هستند و نمى‏توانند حقایق را درک کنند زیرا اینان قدرت مجاهده با نفس خود و تمنیات خویشتن ندارند. نتیجه اینکه نیل به هدایت بارى‏تعالى از راه مجاهده و کوشش میسر است، کسى که مى‏خواهد از این نعمت بزرگ برخوردار گردد باید در درجه‏ى اول، عقل خود را به کار بندد و نداى انبیا را با نیروى خود بررسى کند و ایمان بیاورد. ثانیا، باید هواى نفس خود را واپس زند، از تعصب و تصلب و لجاج و بلندپروازى، خویشتن را مصون دارد تا بتواند با مجاهده با هواى نفس، خود را به حقیقت برساند و از هدایت بارى‏تعالى برخوردار گردد. جمله‏ى اول دعاى امام سجاد (ع) موضوع سخنرانى امروز ناظر به این گروه است. در پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و لا اضلن و قد امکنتک هدایتى: بار الها! به گمراهى و ضلالت گرایش نیابم با آنکه هدایت من براى تو ممکن است. 

کسى که عقل خود را به کار بسته و در سخنان پیامبر گرامى اسلام (ص) دقت نموده و به نبوت آن حضرت پى برده و در باطن ایمان آورده است به علاوه 

با هواى نفس خویش مجاهده کرده و باور معنوى خود را به زبان آورده و به گروه مسلمانان پیوسته است، چنین انسانى حق دارد بگوید: بار الها! مورد حمایت و عنایتم قرار بده به گونه‏اى که در صراط مستقیم کمترین انحرافى پیدا نکنم و در باطل قدم نگذارم. اگر این انسان، عالم و روحانى عالیقدر است از خدا مى‏خواهد که بار الها! در مطالعه‏ى قرآن شریف و روایات دچار اشتباه فکرى نشوم، تو مرا مورد پشتیبانى و لطف خودت قرار ده که حقایق را آنطور که هست از کتاب و سنت درک کنم. اگر یک انسان اجتماعى وارد در امور مملکت است باید بگوید: پروردگارا! مورد عنایت و حمایتم قرار بده که در سعادت مردم به صراط مستقیم بروم، دچار انحراف نشوم و به ضرر کشور اسلامى قدمى برندارم. خلاصه هر کس در هر روشى که قدم مى‏زند و در هر کارى که وارد است اگر مشمول هدایت بارى‏تعالى بشود و خداوند لطف خود را شامل حال او فرماید از خطر و انحراف مصون مى‏ماند و سرانجام در هر کارى به سعادت شایسته‏ى آن کار نایل مى‏گردد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    26
    :: بازدید دیروز ::
    45
    :: کل بازدیدها ::
    188601

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::