سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 5:12 عصر پنج شنبه 87/12/8

شرح دعای مکارم الاخلاق((108

قرآن شریف در این باره فرموده است: 

و من یغفر الذنوب الا الله، جز خداوند کیست که گناهان را مى‏بخشد؟ 

کشیش مانند گناهکار، یک مخلوق است و شاید در پاره‏اى از مواقع، کشیش آلوده‏تر از گناهکارى باشد که براى اعتراف آمده است. چگونه یک مخلوق به خود اجازه مى‏دهد کار خدایى کند و گناه گناهکاران را ببخشد. اعتراف به گناه در اسلام فقط در پیشگاه الهى جایز است و بس و هیچ کس حق ندارد پرده‏ى خود را بدرد، آبروى خود را ببرد، و گناه خویش را براى دگران نقل نماید. تنها در مقابل کسى مى‏تواند به گناه خود اعتراف کند که به وى ستم کرده و به حقش تجاوز نموده است. مثلا اگر به بى‏گناهى تهمت زده و برخلاف وجدان اخلاقى به او نسبت ناروا داده و بر اثر این عمل خلاف انصاف و ضد انسانى دچار شکنجه‏ى درونى و فشار روحى گردیده و ملامتهاى نفس لوامه، زندگیش را تلخ و ناگوار ساخته است نزد شخص مورد تهمت مى‏رود تا با اعتراف خویش از وى عذرخواهى کند، مراتب شرمسارى خود را ابراز دارد، و با جلب رضایت او عقده‏ى درونى خویشتن را بگشاید و از فشار شکنجه‏ى وجدان خلاص شود. 

نتیجه آنکه اقرار به گناه در پیشگاه خالق و در پاره‏اى از مواقع نزد مخلوق راه عذرخواهى از معصیت است. این عمل موجب مى‏شود که مغفرت الهى شامل حال گردد و زمینه‏ساز عفو و بخشش صاحبان حق شود. کسانى که در دنیا به این کار بزرگ موفق مى‏شوند در قیامت منازل سخت را به آسانى طى مى‏کنند و حسابشان با سهولت پایان مى‏پذیرد. 

مقام دوم اعتراف که ضمن بعضى از روایات و ادعیه‏ى اولیاى دین آمده اقرار به احسان محسن است و این امر محتواى قطعه‏ى دوم دعاى حضرت زین‏العابدین (ع) موضوع سخنرانى امروز است. امام در پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و اعترافا باحسانک، بار الها! اعتراف به احسان خودت را در زبانم جارى نما و آن را جایگزین سخنان ناروا قرار ده. 

عن ابى‏جعفر علیه‏السلام قال: ما اراد الله من الناس الا خصلتین: ان یقروا له بالنعمه فیزیدهم و بالذنوب فیغفرها لهم. 

امام باقر (ع) فرموده: خداوند در زمینه‏ى اعتراف دو امر را درباره‏ى مردم اراده فرموده است: یکى آنکه به نعمت الهى اعتراف کنند تا آن را افزایش دهد، و آن دیگر به گناه اقرار کنند تا از عفو و مغفرتش برخوردار گردند. 

گرچه مخاطب امام سجاد (ع) در این قطعه‏ى دعاى «مکارم‏الاخلاق» ذات اقدس الهى است و از نعمت و احسان او سخن مى‏گوید ولى مسلمانان واقف به تعالیم اسلام مى‏دانند که شکر مخلوق همانند شکر خالق در روایات تاکید شده تا جایى که در حدیث حضرت زین‏العابدین علیه‏السلام که ضمن همین سخنرانى مذکور افتاد آمده 

است: خداوند در قیامت به یکى از بندگان خود مى‏گوید: فلانى را شکر نمودى؟ عرض مى‏کند بار الها! تو را شکر گفتم. خطاب مى‏رسد: مرا شکر ننمودى چه شکر او را بجا نیاوردى. 

خلاصه مجموع روایات روشنگر این حقیقت است که شکر مخلوق در کنار شکر خالق و اعتراف به احسان مخلوق در کنار احسان خالق باید مورد کمال توجه مسلمین باشد ، همانطور که شکر نعمت مخلوق موجب تشویق معطى نعمت مى‏شود همچنین اعتراف به احسان مخلوق که خود، شکر محسن است مایه‏ى دلگرمى و تشویق وى مى‏گردد و در اینجا به طور نمونه یک مورد از عمل رسول اکرم صلى الله علیه و آله و اثر مفید آن به عرض شنوندگان محترم مى‏رسد: پیغمبر اسلام غنایم جنگ حنین را بین قریش تقسیم نمود و به بعضى از آنان که مى‏خواست قلوبشان را به اسلام علاقمند نماید سهم زیادترى داد. گفته شده است که از آن غنایم مقدار ناچیزى به انصار رسید. بر اثر این تقسیم، بعضى از انصار خشمگین شدند و خبر آن به پیمبر اکرم (ص) رسید. دستور داد منادى ندا دردهد که انصار گرد هم آیند، همه جمع شدند، فرمود بنشینند و کسى جز انصار بین آنان نباشد. آنگاه حضرت رسول و على بن ابیطالب صلوات الله علیهما وارد مجلس شدند و در وسط انصار نشستند. آنگاه پیمبر اکرم (ص) فرمود: من مطالبى را از شما سئوال مى‏کنم به من جواب بدهید. عرض کردند: بفرمایید. حضرت فرمود: آیا شما گمراه نبودید و خداوند به وسیله‏ى من هدایتتان نمود؟ عرض کردند: بلى یا رسول‏الله. فرمود: آیا شما بر لب پرتگاه آتش نبودید و خداوند به وسیله‏ى من شما را نجات داد؟ عرض کردند: بلى یا رسول‏الله. فرمود: آیا شما جمعیت کمى نبودید و خداوند به وسیله‏ى من شما را تکثیر کرد؟ عرض کردند: بلى یا رسول‏الله. فرمود: آیا شما 

با هم دشمن نبودید و خداوند به وسیله‏ى من دلهاى شما را با هم مالوف و مهربان نمود؟ عرض کردند: بلى یا رسول‏الله. 

ثم سکت النبى صلى الله علیه و آله هنیئه، ثم قال: الا تجیبونى بما عندکم. قالوا: بما نجیبک؟ قد اجبناک بان لک الفضل و المن و العطاء علینا. قال: اما لو شئتم لقلتم: و انت قد کنت جئتنا طریدا فآویناک، و جئتنا خائفا فآمناک، و جئتنا مکذبا فصدقناک. فارنفعت اصواتهم بالبکاء و قام شیوخهم و ساداتهم الیه و قبلوا یدیه و رجلیه. 

سپس رسول اکرم (ص) چند لحظه سکوت کرد، آنگاه فرمود: آیا به من جواب نمى‏دهید به آنچه نزد شماست. عرض کردند به چه چیز جواب بگوییم؟ ما که جواب دادیم برترى و منت و عطا از آن توست. حضرت فرمود: اگر مى‏خواستید مى‏گفتید: تو نزد ما آمدى موقعى که مردم مکه شما را رانده بودند ما مسکن و ماوایت دادیم، نزد ما آمدى در حالى که خائف بودى ما موجبات ایمنى خاطرت را فراهم آوردیم، نزد ما آمدى در حالى که مورد تکذیب بودى، ما تو را تصدیق نمودیم، گرچه در ظاهر رسول اکرم (ص) از زبان انصار سخن گفت اما در واقع به احسانهاى انصار اعتراف نمود. این جملات که حاکى از حقشناسى پیشواى اسلام بود آنچنان در روحیه‏ى انصار اثر عمیق گذاشت که از شدت هیجان به صداى بلند گریستند، سپس پیرمردان و بزرگان انصار از جا برخاستند و دست و زانوى پیمبر اسلام را بوسیدند و عرض کردند: ما به عمل شما راضى هستیم، حتى حاضریم اموال خود را هم در اختیارت قرار دهیم تا به هر کس که مى‏خواهى اعطا نمایى. 

اگر بعضى از افراد ما در تقسیم غنایم گله نمودند نه از عمل شما بود بلکه از سخطى بود که نسبت به قریشیان داشتند، زیرا اینان قبل از هجرت به شما آزار بسیار دادند. سپس به عرض رساندند که گله‏مندان ما از لغزش خود پشیمان شده‏اند و در پیشگاه الهى استغفار نموده‏اند، امید است که مشمول عفو و رحمت و دعاى شما نیز قرار گیرند. 

نتیجه آنکه اعتراف به احسان خالق که در کلام امام سجاد (ع) آمده شکرگزارى از ذات اقدس الهى است و همچنین اعتراف به احسان مخلوق، نیز حقشناسى از محسن و اداى وظیفه‏ى انسانى است و به شرحى که توضیح داده شد اولیاى گرامى اسلام در زمینه‏ى معصیت، اقرار به گناه را اکیدا توصیه نموده‏اند و در زمینه‏ى احسان نیز اعتراف به زبان را که قدرشناسى از محسن است سفارش کرده‏اند. 

امام سجاد علیه‏السلام در قطعه‏ى سوم دعا که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و احصاء لمننک، بار الها! تعداد نعمتهاى بزرگ خود را به زبانم جارى نما و آن را جایگزین سخنان زشت شیطانى قرار ده. 

المنه النعمه الثقیله و على ذلک قوله تعالى: لقد من الله على المومنین. 

راغب مى‏گوید: «منه» به معناى «نعمت وزین و سنگین» است و بر همین اساس، خداوند در قرآن شریف، بعثت رسول گرامى را «منت» و نعمت بزرگ خوانده که به اهل ایمان اعطا فرموده است. هر یک از نعمتهاى بارى‏تعالى هر چند به نظر کوچک بیاید در جاى خود لازم و مفید است و ارزش آن در فقدان آن نعمت روشن مى‏شود. 

اما قدر و منزلت نعمتهاى بزرگ الهى آنقدر مهم است که نمى‏توان آنها را با ارزش بعضى از نعمتهاى متوسط مقایسه نمود، مثلا عقل در وجود آدمى یک نعمت است و هر یک از انگشتان پا نعمت دیگر، آدمى با وجود انگشتان پا به سهولت راه مى‏رود و با فقد آنها راه رفتن بسى دشوار و مشکل مى‏شود. اما نیروى عقل آنقدر مهم است که اگر امر دایر شود بین اینکه تمام انگشتان پا برود و عقل بماند یا عقل برود و انگشتان پا بماند هر انسانى وجود عقل را بر وجود تمام انگشتهاى پا ترجیح مى‏دهد و خواسته‏اش این است که حتما عقل، باقى و برقرار باشد. در لغت عرب، اعضا و جوارح مهم بدن را «کریمه» مى‏گویند، چشم بینا، گوش شنوا، و زبان گویا از گروه اعضاى کریمه هستند، وجود این اعضا در ایام زندگى انسان بسیار مهم است، از این رو على (ع) در پیشگاه بارى‏تعالى عرض مى‏کند: 

اللهم اجعل نفسى اول کریمه تنتزعها من کرائمى، و اول ودیعه ترتجعها من ودائع نعمک عندى. 

بار الها! جان مرا اولین کریمه‏اى از کرایم من قرار ده که آن را قطع مى‏کنى، و اولین ودیعه از ودایع نعمتهاى تو باشد که آن را بازمى‏ستانى، یعنى خداوندا! وضع على به گونه‏اى نشود که زنده باشد اما نابینا، زنده باشد اما ناشنوا، زنده باشد اما فاقد قدرت تکلم. 

قدر و منزلت نعمتهاى خارج از ساختمان بدن انسان نیز، که در طول زندگى همواره مورد نیاز است با هم تفاوت دارند و در بعضى از روایات، این مطلب براى آگاهى مردم باایمان خاطرنشان گردیده است. 

عن على علیه‏السلام قال: الا و ان من النعم سعه المال و افضل من سعه المال صحه البدن و افضل من صحه البدن تقوى القلب. 

آگاه باشید که از جمله نعمتهاى الهى گشایش مالى است و برتر و بالاتر از گشایش مالى صحت بدن است و افضل از صحت بدن تقواى قلب است. 

مى‏دانیم که تقواى قلب سرمایه‏ى رستگارى و سعادت است، تقواى قلب محصول بعثت نبى اکرم (ص) است، خلاصه تقواى قلب نتیجه‏ى نعمت وزین و سنگین رسالت پیشواى اسلام است که خداوند در قرآن شریف آن را منت خوانده و به مومنین اعطا فرموده است. بعضى از افراد ناآگاه در اسلام آوردن خود دچار اشتباه گردیده و تصور نمودند که اسلام‏پذیرى آنان نعمت وزین و سنگینى است که در اختیار پیمبر اسلام (ص) گذارده‏اند. خداوند در قرآن شریف خطاى فکرى آنان را تذکر داد و خاطرنشان فرمود که هدایت الهى نعمت بزرگ است که به مومنین راستین اعطا فرموده است. 

یمنون علیک ان اسلموا. قل لا تمنوا على اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هدیکم للایمان ان کنتم صادقین. 

پیمبر گرامى! اینان اسلام آوردن خود را نعمت و منت مى‏پندارند و به حساب تو مى‏گذارند. به آنان بگو: بر من منتى ندارید بلکه خداوند از جهت اعطاى ایمان به شما منت دارد اگر راست بگویید و به حقیقت ایمان آورده باشید. 

از آنچه مذکور افتاد این نتیجه به دست آمد که منت خداوند 

بر مردم به صورت الفاظ و کلمات نیست بلکه منت الهى عمل اوست، یعنى وقتى منعم واقعى نعمت وزین و گرانقدرى را به مردم اعطا مى‏کند آن را منت مى‏خواند و اگر لازم باشد دریافت‏کنندگان نعمت را از عطیه‏ى بزرگ خود آگاه مى‏سازد تا قدر آن را بشناسند و کفران نعمت ننمایند. حضرت زین‏العابدین (ع) به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: 

و احصاء لمننک، بار الها! شمارش نعمتهاى بزرگ خود را به زبان من جارى نما. 

مقصود امام از این درخواست مى‏تواند دو امر مهم باشد: اول آنکه عطایاى بزرگ الهى همواره در خاطرش بماند و از یادش نرود، دوم آنکه با شمارش منتها و نعمتهاى بارى‏تعالى از آنها قدردانى کند و مالک نعمت را شکر گوید. اگر افراد متمکن براى خشنودى خداوند به تهیدستان خدمت کنند و عملا آنان را از نعمتهاى ارزشمند خود برخوردار سازند بدون آنکه به زبان بیاورند عمل مقدسشان نزد بارى‏تعالى محفوظ است و در روز جزا ماجور خواهند بود. اما اگر با زبان بر آنان منت گذارند و خدمتى را که انجام داده‏اند به رخشان بکشند و تحقیرشان نمایند خدمت خود را با گفته‏هاى خویش ابطال مى‏کنند و این مطلب صریحا در قرآن شریف خاطرنشان گردیده است: 

یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى. 

اى اهل ایمان! صدقات خود را با منت گذاردن و آزار دادن مستمندان ابطال ننمایید و از میان نبرید. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    16
    :: بازدید دیروز ::
    21
    :: کل بازدیدها ::
    188546

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::