شرح دعای مکارم الاخلاق( 107)
بسم الله الرحمن الرحیم
و شکرا لنعمتک، و اعترافا باحسانک و احصاء لمننک.
امام سجاد علیهالسلام شش کلام گناه را که شیطان به زبان مردم جارى مىکند ذکر نمود و از پیشگاه الهى خواست که شش کلام پاک و منزه را جایگزین آن شش کلام گناهآلود بنماید. سه کلام مورد درخواست امام در سخنرانى قبل توضیح داده شد و سه کلام دیگر همان است که در عنوان بحث امروز مذکور افتاد: اول شکر نعمتهاى خداوند، دوم اعتراف به احسان او، سوم شمارش منتهاى ذات مقدسش. به خواست خداوند توانا موضوع سخنرانى امروز این سه مطلب از درخواست حضرت زینالعابدین علیهالسلام است.
راغب مىگوید: الشکر تصور النعمه و اظهارها. شکر، عبارت از این است که شخص شاکر اولا، نعمت را در ضمیر خود تصور کند و دربارهى آن بیندیشد و ثانیا، تصور خود را آشکار نماید، با زبان، منعم را سپاس گوید و با جوارح از خدمت منعم به گونهاى
مناسب قدرشناسى کند.
حمد و شکر حضرت بارىتعالى دو عبادت ارزشمند در شرع مقدس است و اولیاى گرامى اسلام به پیروان خود اکیدا دربارهى آن دو توصیه فرمودهاند. حمد و شکر حضرت بارىتعالى به معناى سپاسگویى و ستایش ذات اقدس الهى است با این تفاوت که حمد از نظر لغت تعظیم و تکریم منعم با زبان است اما شکر مشتمل بر تصور معنوى نعمت و سپاس منعم به زبان و انجام وظایف حقشناسى با تمام جوارح است.
ان الحمد اللغوى هو الوصف الجمیل على جهه التعظیم و التبجیل باللسان وحده و العرفى هو فعل ینبىء عن تعظیم المنعم لکونه منعما اعم ان یکون فعل اللسان و الجنان و الارکان.
حمد لغوى عبارت از وصف جمیل به منظور تعظیم و تکریم است، تنها با زبان، اما حمد عرفى عبارت از عملى است که حاکى از تعظیم منعم باشد براى اینکه منعم است، خواه با زبان و خواه در ضمیر و خواه با اعضا و جوارح.
ولى شکر نعمت، از نظر لغت، همانطور که راغب در مفردات گفته، شامل تصور نعمت در ضمیر و اظهار قدردانى از منعم به وسیلهى زبان و جوارح است. این تفاوت بین «حمد» و «شکر» از محتواى پارهاى از روایات اولیاى دین نیز استفاده مىشود. در روایتى حمد، عمل زبان خوانده شده و در مورد شکر از معرفت قلبى سخن به میان آمده است، و در روایت دیگر حسن جوار نعم را به آن دانسته که شکر منعم ادا شود و نعمتها هر یک در جاى خود مصروف گردد، یعنى به زبان شکر گوید و یا جوارح هر نعمتى را در جاى خودش به کار برد.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: ما انعم الله على عبد من نعمه فعرفها بقلبه و حمد الله ظاهرا بلسانه فتم کلامه حتى یومر له بالمزید.
امام صادق (ع) فرمود: نعمتى را خداوند به بندهى خود عطا مىکند اگر آن را به قلب خود بشناسد و در ظاهر به زبان، حمد منعم گوید چون کلامش تمام شود، خداوند دربارهى او فرمان افزایش نعمت مىدهد.
و عنه علیهالسلام قال: احسنوا جوار النعم، قال الشکر لمن انعم بها و اداء حقوقها.
و نیز فرموده است: در مورد نعمتهاى خداوند، حسن مجاورت نعمت را رعایت کنید، سپس توضیح داده است که شکرگزار منعم باشید و حقوق نعمتها را ادا نمایید.
در سخنرانى سى و یکم راجع به شکر منعم و شکر کسى که واسطهى ایصال نعمت بوده توضیح داده شد، در اینجا نیز به اختصار دربارهى هر دو قسمت شرح کوتاهى به عرض شنوندگان محترم مىرسد. نعمتهایى را که پروردگار حکیم در نظام خلقت براى تامین زندگى انسانها آفریده و همچنین قوا و نیروهایى که خالق توانا در ساختمان درونى و برونى بشر به کار برده و به وى اعطا فرموده است به قدرى زیاد است که در قرآن شریف آمده:
و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها.
اگر بخواهید نعمتهاى خداوند را شماره کنید از عهده برنمىآیید.
در ساختمان خورشید، تابش آفتاب، گردش زمین، و گردش هواى مجاور آن و دیگر مطالبى از این قبیل، نعمتهاى بزرگى براى ادامهى زندگى انسان وجود دارد. دانشمندان دیروز از این نعمتها بىخبر بودند و دنیاى امروز بر اثر پیشرفت علوم از آنها آگاهى یافتهاند. دانشمندان فردا نیز بر اثر گسترش علم به نعمتهاى دگرى واقف مىشوند که بشر امروز از آنها اطلاع ندارد. با توجه به اینکه در اداى شکر، معرفت قلبى نسبت به نعمت اعطایى منعم لازم است، انسان بىاطلاع از نعمتهاى خداوند چگونه مىتواند شکرگزار او باشد. یک روایت به این پرسش پاسخ گفته و احصاى نعمتها را به علم الهى محول نموده است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: اذا اصبحت و امسیت فقل عشر مرات: اللهم ما اصبحت بى من نعمه او عافیه فى دین او دنیا فمنک وحدک لا شریک لک، لک الحمد و لک الشکر بها على یا رب حتى ترضى و بعد الرضا، فانک اذا قلت ذلک کنت قد ادیت شکر ما انعم الله به علیک فى ذلک الیوم و فى تلک اللیله.
امام صادق (ع) فرمود: وقتى روز را به شب و شب را به روز مىآورى ده بار بگو: بار الها! نعمت و عافیتى که در امر دین و دنیا با خود به صبح آوردم، همه از تو و متعلق به توست و در آن براى تو شریکى نیست، بار الها! حمد براى تو و شکر براى توست تا راضى شوى و همچنین پس از رضایتت، سپس امام فرمود: اگر اینچنین در پیشگاه الهى سخن گفتى شکر او را نسبت به آن روز و آن شب ادا نمودهاى.
حضرت صادق (ع) در این روایت به پیروان خود دستور داده که
روزى ده بار این جملات را در پیشگاه الهى عرض کنند و در واقع با ذکر این عبارت، کمبود علم خود را به نعمتهاى الهى جبران نمایند. نقص دیگرى که در بشر وجود دارد این است که قادر نیست نعمتهاى شناخته شدهى خداوند را آنطور که باید و شاید شکر نماید و على (ع) در این باره فرموده است:
من شکر الله سبحانه وجب علیه شکر ثان اذ وفقه لشکره و هو شکر الشکر.
کسى که خداوند را شکر نمود بر او شکر دومى واجب مىشود زیرا منعم، او را به اداى شکر موفق نموده و توفیق الهى، خود نعمتى است و باید شکر شکر را بجا آورد.
به موجب حدیثى که در این باره رسیده اگر کسى توفیق شکر نعمت خداوند را نعمت جدیدى از حضرت بارىتعالى بداند حق شکر الهى را ادا نموده است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: فیما اوحى الله عز و جل الى موسى علیهالسلام: یا موسى! اشکرنى حق شکرى. فقال: یا رب! و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على؟ قال یا موسى! الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى.
امام صادق (ع) فرمود: از جمله وحى الهى به موسى این بود که حق شکر مرا بجاى آور. عرض کرد بار الها! من چگونه حق شکرت را ادا کنم با آنکه هیچ شکرى نیست که من در پیشگاهت بجاى آورم مگر آنکه تو آن را به من اعطا فرمودهاى. خطاب آمد: موسى! الان حق شکر مرا بجاى آوردى که دانستى نعمت شکر
گفتنت نیز از من است.
امام سجاد (ع) در قسمت اول این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است از پیشگاه الهى درخواست نموده: و شکرا لنعمتک، بار الها! شکر نعمتت را به زبان من جارى نما.
به آنچه در توضیح معناى شکر از نظر لغت و بعضى از روایات مربوط به شکر حضرت بارىتعالى که در شرح عبارت دعاى امام مذکور افتاد اکتفا مىشود، و چون شکر وسایط نعمت خداوند که ایصالکنندهى فیض و عطاى او هستند در شرع مقدس اهمیت زیاد دارد و در کنار شکر بارىتعالى شکر وسایط نعمت او نیز مورد محاسبه قرار مىگیرد، در اینجا یک روایت تقدیم شنوندگان محترم مىگردد:
عن عمار الدهنى قال: سمعت على بن الحسین علیهماالسلام یقول: ان الله تعالى یحب کل قلب حزین و یحب کل عبد شکور. یقول الله تبارک و تعالى لعبد من عبیده یوم القیامه: اشکرت فلانا؟ فیقول بل شکرتک یا رب. فیقول لم تشکرنى اذ لم تشکره. ثم قال: اشکرکم لله اشکرکم للناس.
عمار دهنى از حضرت زینالعابدین (ع) حدیث نموده که فرمود: پروردگار دوستدار هر قلب حزین و هر عبد بسیار شاکر است. خداوند در قیامت به یکى از بندگانش خطاب مىکند: آیا فلانى را شکر نمودى؟ عرض مىکند: بار الها! من تو را شکر گفتم. خطاب مىرسد: تو مرا شکر نگفتى زیرا از آن شخص، شکرگزارى ننمودى. سپس امام (ع) فرمود: شکرگزارترین افراد براى خداوند کسى است که
شکرگزارتر نسبت به مردم باشد.
حضرت زینالعابدین (ع) در قسمت دوم این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» که موضوع سخنرانى امروز است به پیشگاه الهى عرض مىکند: و اعترافا باحسانک، بار الها! اعتراف به احسانهاى خودت را به زبانم جارى بفرما.
الاحسان هو فعل ما ینفع غیره بحیث یصیر الغیر حسنا به کاطعام الجائع او یصیر الفاعل به حسنا بنفسه.
احسان عبارت از کارى است که غیر را منتفع مىکند به گونهاى که حال آن غیر بر اثر آن کارى که واقع شده نیکو مىگردد، مثل غذا دادن به گرسنه، یا آنکه فاعل آن کار، خود، به سبب عملى که انجام داده است نیکو مىشود.
الاحسان فوق العدل و ذاک ان العدل هو ان یعطى ما علیه و یاخذ ما له و الاحسان ان یعطى اکثر مما علیه و یاخذ اقل مما له. فالاحسان زائد على العدل فتحرى العدل واجب و تحرى الاحسان ندب و تطوع.
راغب مىگوید: احسان بالاتر از عدل است زیرا عدل عبارت از این است که شخص ادا کند آن را که در عهده دارد و دریافت کند آن را که حق دارد، و احسان عبارت از این است که در مقام پرداخت، بیش از آنچه به عهده دارد عطا نماید و در مقام دریافت، کمتر از مقدارى که حق اوست بگیرد، پس احسان بالاتر از عدل است. طلب عدل امرى است واجب و طلب احسان کارى است مستحب
عدد احسانهاى خداوند مانند نعمتهاى او آنقدر زیاد است که
شمارش آنها میسر نیست، ولى افراد باایمان، همانطور که مکلفاند شکر نعمتهاى بىحساب او را بجا آورند لازم است به احسانهاى نامحدود بارىتعالى نیز اعتراف نمایند و از این وظیفهى مقدس دینى غفلت نکنند. حضرت زینالعابدین (ع) در دعاى بیست و یکم از صحیفهى سجادیه به پیشگاه خدا عرض مىکند:
اللهم صل على محمد و آله و لا تجعلنى ناسیا لذکرک و لا غافلا لاحسانک.
بار الها! بر محمد و آلش درود فرست و مرا آنچنان قرار مده که فراموشکار تو و غافل از احسان تو باشم.
ائمهى معصومین علیهمالسلام در خلال دعاهاى خود از احسانهاى الهى نام مىبردند و از عنایات بارىتعالى حقشناسى مىنمودند و در ضمن با این عمل به پیروان خویش اعتراف به احسانهاى خداوند را درس مىدادند. على (ع) در دعاى کمیل عرض مىکند:
اللهم مولاى! کم من قبیح سترته و کم من فادح من البلاء اقلته و کم من عثار وقیته و کم من مکروه دفعته و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته.
مولاى من! چه مقدار زشتیها را پوشاندهاى! چه بسیار از بارهاى سنگین بلا را کاستهاى! چه بسیار از لغزشها که مرا از آنها حفظ نمودهاى! چه بسیار ناملایمات را دفع کردهاى! و چه بسیار مدح و ثنایى را که من شایستهى آن نبودهام بین مردم نشر دادهاى!
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در زمینهى احسان حضرت بارىتعالى کلمهى «اعتراف» را به کار برده و در پیشگاه مقدسش عرض نموده است:
و اعترافا باحسانک، براى مزید اطلاع شنوندگان محترم لازم مىداند
در اینجا نکتهاى تذکر داده شود. اولیاى گرامى اسلام در خلال روایات تربیتى و اخلاقى دو کلمه را مکررا آوردهاند: یکى «اعتراف» است و آن دیگر «اقرار»، و این هر دو گاه براى عذرخواهى از گناه و طلب عفو و بخشش از خالق یا مخلوق به کار برده شده و گاه در مورد حقشناسى از احسان منعم و شکرگزارى از خالق یا مخلوق، و در اینجا براى تبیین مطلب، بعضى از روایات به عرض مىرسد:
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: و الله ما ینجو من الذنب الا من اقربه.
امام باقر (ع) فرموده است: قسم به خدا از عذاب گناه خلاص نمىشود مگر آن کس که به گناه اقرار نماید.
اعتراف به گناه در پیشگاه الهى عذرخواهى از معصیت است، کسى که به گناه اقرار مىکند خویشتن را از فشار روحى و شکنجهى درونى آزاد مىسازد.
عن على علیهالسلام قال: الندم استغفار، الاقرار اعتذار، الانکار اصرار.
على (ع) فرموده: پشیمانى از گناه طلب عفو است، اقرار نمودن به گناه عذر خواستن از معصیت است، انکار گناه اصرار داشتن در گناه و عصیان است.
در مواردى که گناه فقط سرپیچى از امر الهى است و حقى از مردم در آن تضییع نشده باشد، مانند شرب خمر، گناهکار، فقط در پیشگاه بارىتعالى اعتراف مىکند، اما اگر گناهى است که علاوه بر تخلف از امر الهى به حق مخلوق نیز تجاوز شده است، مانند تهمت، گناهکار با اعتراف در پیشگاه خداوند باید نزد کسى که مورد تهمتش
قرار داده نیز اعتراف نماید، از وى عذرخواهى کند، و موجبات رضایت خاطرش را فراهم آورد. پیروان آیین کلیسا براى بخشش گناه نزد کشیش مىروند، در کنار او مىنشینند، به معصیت خود اعتراف مىکنند، و بخشش گناه را از وى مىخواهند. اینکار از نظر اسلام، عملى است بسیار نادرست، گناهکار از امر خداوند تخلف نموده است و اوست که مىتواند گناهکار را ببخشد و مشمول عفو خود قرار دهد