سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تنزیل نور


ساعت 5:10 عصر پنج شنبه 87/12/8

شرح دعای مکارم الاخلاق( 106)

فى الحدیث: من اتى الیه معروف فلیکاف علیه، فان عجز فلیثن و ان لم یفعل فقد کفر النعمه. 

در حدیث آمده است: کسى که درباره‏اش خدمتى انجام مى‏شود موظف است آن را به گونه‏اى شایسته تلافى کند، و اگر قدرت تلافى کردن ندارد باید اعطاکننده‏ى معروف را ثنا گوید و از احسانش قدردانى نماید، و اگر از ثنا گفتن وى خوددارى کند کفران نعمت نموده است. 

بشر در هر مرتبه و مقامى که باشد آفریده‏ى خالق است و همواره نیازمند و محتاج به ذات مقدس اوست، هر قدر در کسب کمال بکوشد و مدارج تعالى را بپیماید و خویشتن را از جهت سجایاى انسانى و «مکارم اخلاق» به شایستگى بسازد همچنان موجودى است محدود و در کمالات معنوى و خصال انسانى اندازه‏ى معینى دارد. بنابراین اگر ثناگویى بخواهد ستایش و مدحش از تملق منزه باشد باید گفته‏هاى خود را با دقت اندازه‏گیرى نماید و از مرز واقع‏گویى و بیان حقیقت فراتر نرود. اولیاى گرامى اسلام براى آنکه پیروان خود را به شایستگى هدایت نمایند و از هر جهت آنان را به مسیر صحیح راهنمایى کنند در این باره نیز سخن گفته و تذکرات لازم را به مادح و ممدوح داده‏اند. 

عن على علیه‏السلام قال: ایاک ان تثنى على احد بما لیس فیه فان فعله یصدق عن وصفه و یکذبک. 

على (ع) فرموده: بپرهیز از اینکه مدح کنى کسى را به چیزى که در وى نیست، چه آنکه عمل شخص ممدوح وصف او را گواهى 

مى‏دهد و تو را تکذیب مى‏نماید. 

اگر ثناگویى، شخص بى‏علمى را عالم بخواند، ممسکى را سخى معرفى کند، و ترسویى را شجاع بداند، و آنان را به این اوصاف ثنا گوید سخنان جاهلانه‏ى آن انسان بى‏سواد، و امساک آن فرد بخیل، و ترس آن فرد جبون، صفات آنان را تبیین مى‏نماید و گفته‏ى ثناگو را تکذیب مى‏کند. 

و عنه علیه‏السلام قال: اجهل الناس المغتر بقول مادح متملق یحسن له القبیح و یبغض الیه النصیح. 

و نیز فرموده است: جاهلترین مردم کسى است که به سخن ثناگوى متملق مغرور مى‏شود، بدیها را در نظر او خوب جلوه مى‏دهد و ناصح خیرخواه را مبغوضش مى‏سازد. 

رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام انسانهایى کامل بودند و از جمیع جهات تعالى و فضیلت نسبت به همه‏ى مردم برترى داشتند، با این حال اجازه نمى‏دادند کسانى لب به تملقشان بگشایند و در مقام ثنا و مدح آنان زیاده‏روى نمایند و گاهى با صراحت متملق را طرد مى‏نمودند. 

قال ابوالحسن الثالث علیه‏السلام لرجل و قد اکثر من افراط الثناء علیه اقبل على شانک فان کثره الملق یهجم على الظنه و اذا حللت من اخیک فى محل الثقه فاعدل عن الملق الى حسن النیه. 

مردى حضور امام هادى (ع) شرفیاب شد و در مدح و ثناى آن حضرت زیاده‏روى کرد. امام به وى فرمود: برخیز از پى کارت برو چه آنکه زیاده‏روى در ثناگویى موجب بدگمانى مى‏شود. سپس نصیحتش نمود و فرمود که هر وقت در محل مطمئنى با برادر دینیت 

مواجه شدى از تملق‏گویى به حسن نیت عدول نما. 

زیاده‏روى و افراط اشخاص نادان از جهت دینى درباره‏ى رسول اکرم (ص) و ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام مشکل دیگرى بود که اولیاى دین با آن مواجه بودند و کسانى نسبت به مربیان الهى راه غلو در پیش مى‏گرفتند و آنان را از حد واقعى خود بالاتر مى‏بردند و ائمه‏ى معصومین همواره با گروه غلات مبارزه مى‏کردند، طردشان مى‏نمودند، و راهشان را باطل و مایه‏ى تباهى و هلاکت اعلام مى‏کردند. 

عن على علیه‏السلام قال: هلک فى رجلان: محب غال و مبغض قال. 

على (ع) فرموده: دو گروه از مردان درباره‏ام گرفتار هلاکت شده‏اند، گروه اول کسانى هستند که در ابراز علاقه نسبت به من راه افراط پیموده و در دین خدا به غلو گرایش یافته‏اند، و گروه دوم کسانى هستند که به دشمنى من همت گمارده و بغض مرا در دل گرفته‏اند. 

روایات بسیارى از ائمه‏ى معصومین علیهم‏السلام درباره‏ى بطلان غلو و تبرى از غلات رسیده و در اینجا فقط به ذکر یک حدیث اکتفا مى‏شود. 

قال المامون لمولانا الرضا صلوات الله علیه: بلغنى ان قومک یغلون فیکم و یتجاوزون فیکم الحق. فقال الرضا علیه‏السلام: حدثنى ابى عن آبائه قال: قال رسول‏الله صلى الله علیه و آله: لا ترفعونى فوق حقى فان الله تبارک و تعالى اتخذنى عبدا قبل ان یتخذنى نبیا الى ان قال: و انا لنبرء الى الله عز و جل ممن یغلو فینا فیرفعنا فوق حقنا. 

مامون به حضرت رضا (ع) عرض کرد: به من خبر رسیده 

است که علاقمندان درباره‏ى شما غلو مى‏کنند و از حقى که دارید بالاتر مى‏برند. حضرت فرمود: پدرم از پدرانش از رسول اکرم (ص) حدیث نموده که فرمود: مرا از حق و حدم بالاتر نبرید که خداوند مرا به بندگیش گزید پیش از آنکه به پیمبرى مبعوثم فرماید، سپس آیه‏اى را از قرآن شریف تلاوت نمود و فرمود: ما تبرى مى‏جوییم به سوى خداوند از کسى که درباره‏ى ما غلو مى‏کند و ما را از حدمان بالاتر مى‏برد. 

نتیجه آنکه هر مخلوقى هر قدر واجد کمال باشد چون مخلوق است ناچار محدود است و کمالش حد و اندازه‏اى دارد، ثناگو در مقام مدحش نباید مبالغه کند و از حد واقعیش تجاوز نماید، تنها ذات اقدس الهى است که کامل مطلق است و کوچکترین حد و حصرى ندارد. بنابراین ثناگوى خداوند هر قدر در مدحش مبالغه کند نمى‏تواند به شایستگى، حق خداوند را ادا نماید، فقط با مبالغه در ثنا هر فردى به قدر قدرتى که دارد وظیفه‏ى بندگى خویش را انجام مى‏دهد. از این رو امام سجاد (ع) در جمله‏ى مورد بحث از دعاى «مکارم‏الاخلاق» از پیشگاه بارى‏تعالى درخواست مى‏کند: «و اغراقا فى الثناء علیک»، بار الها! بر من منت بگذار و بالاترین مراتب مدح خود را به زبان من جارى بفرما. 

اولیاى گرامى اسلام براى آنکه عجز بشر را از ثناى شایسته‏ى بارى‏تعالى به پیروان خود بفهمانند با تعبیرهاى مختلفى در این باره سخن گفته و در روایات خاطرنشان ساخته‏اند، از آن جمله در مقام دعا گفته‏اند: 

انت کما اثنیت على نفسک. 

بار الها! تو آنچنان هستى که خودت خویشتن را ثنا گفته‏اى. 

مجمع‏البحرین این جمله را چنین معنى نموده است: و هو اعتراف بالعجز اى لا اطیق ان اثنى علیک کما تستحقه و تحبه، این جمله، اعتراف به عجز و ناتوانى است، یعنى: بار الها! من قدرت ندارم تو را مدح کنم به گونه‏اى که تو استحقاق دارى و دوستدار آن هستى. 

در قرآن شریف آیات متعددى آمده است که خداوند خویشتن را در آن آیات توصیف فرموده و از قدرت خود نام برده است. آقایان مفسرین خاصه و عامه درباره‏ى آن آیات مطالبى را در کتب تفسیر ذکر کرده‏اند، آیا آنان با تفسیر خود به عمق کلام الهى واقف شده‏اند و به حقیقت امر پى برده‏اند یا آنکه در فهم این قبیل آیات باید بشر اظهار عجز کند و همان کلام امام معصوم را که در مقام دعا به پیشگاه الهى عرض کرده بگویند: «انت کما اثنیت على نفسک» بار الها! تو آنچنان هستى که خودت خویشتن را ثنا گفته‏اى و بشر قادر نیست تو را به شایستگى مدح گوید و قدرت نامحدودت را تبیین نماید. در اینجا براى نمونه، بعضى از آیات ذکر مى‏شود و اهل مطالعه و تحقیق به کتب تفاسیر مراجعه فرمایند و ببینند آنچه مفسرین در کتب آورده‏اند قانع‏کننده است؟ آیه‏ى اول: 

الله نور السموات و الارض. آیه‏ى دوم: 

هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن. آیه‏ى سوم: 

الم تر الى ربک کیف مد الظل و لو شاء لجعله ساکنا ثم جعلنا الشمس علیه دلیلا. 

جایى که اولیاى بزرگ الهى در پیشگاه بارى‏تعالى بگویند: 

ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک، وضع نارسایى و قصور سایر مردم واضح و روشن است. 

امام سجاد (ع) در قطعه‏ى سوم دعاى «مکارم‏الاخلاق» موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز به پیشگاه الهى عرض مى‏کند: 

و ذهابا فى تمجیدک، بار الها! تمجید و بزرگى خودت را در زبان من به جریان انداز. 

راغب در مفردات قرآن در ماده‏ى «مجد» مى‏گوید: 

المجد السعه فى الکرم و الجلال: «مجد» عبارت از توسعه در کرم و جلالت قدر است، یعنى یک انسان که واجد کرامت نفس و بزرگوارى طبع است و همچنین از قدر و منزلت اجتماعى برخوردار است مى‏گویند او داراى «مجد» و عظمت است، ولى کلمه‏ى «مجد» که درباره‏ى ذات اقدس الهى به کار برده مى‏شود داراى معناى بسیار وسیع و گسترده‏اى است. قرآن شریف در وصف بارى‏تعالى مى‏گوید: انه حمید مجید. پس اگر کلمه‏ى «مجد» درباره‏ى انسانى به کار برده شود باید گفت مجد او نسبى است نه مطلق زیرا انسان، خود مخلوق است و محدود، عمرش محدود است و نعمتهایى که در اختیار دارد محدود و معین است. بنابراین وسعت کرامتش و گستردگى جلال و عظمتش نیز محدود خواهد بود، اما مجد بارى‏تعالى حد و حصر ندارد، چه ذات اقدس الهى نامحدود است، قدرت و عظمتش نامحدود است، بنابراین کرامت و جلالتش حد و حصر ندارد، او مجید مطلق است و کریم و عظیم نامحدود. جالب آنکه امام سجاد (ع) در دعاى خود کلمه‏ى «ذهاب» را با حرف «فى» به کار برده است. علامه سید على خان در شرح این عبارت چنین گفته: 

 

ذهب یذهب ذهابا: سار و مضى، ثم استعیر للاستغراق فى الشى‏ء و التوغل و الامعان کانه سار فیه و مضى و لم یقف. 

«ذهب ذهابا» یعنى فلانى سیر کرد و رفت و با افزودن حرف «فى» آن را استعاره مى‏آورند براى داخل شدن چیزى در چیزى به طور فراگیر. 

امام (ع) مى‏خواهد در پیشگاه الهى عرض کند: بار الها! اینکه درخواست مى‏کنم مجد خود را به لسانم جارى نمایى مقصودم این نیست که یک یا چند بار عظمت تو را به زبان آورم، بلکه مقصودم این است که غرق دریاى بزرگى و کرامتت گردم، آنچنان شوم که همواره به یاد تو سخن گویم و از این افتخار گرانقدر به طور مستمر برخوردار باشم. 

به موقع است در پایان بحث امروز به مناسبت کلمه‏ى «مجد» چند جمله درباره‏ى قرآن شریف به عرض شنوندگان محترم برسانم. همانطور که خداوند درباره‏ى ذات اقدس خود کلمه‏ى «مجید» را به کار برده و فرموده است: 

انه حمید مجید. همچنین درباره‏ى قرآن شریف این کلمه را آورده و فرموده است: 

ق. و القرآن المجید. به طورى که مذکور افتاد راغب در مفردات قرآن گفته: المجد السعه فى الکرام و الجلال: «مجد» به معناى بسط و توسعه‏ى کرامت و جلالت است و خداوند هر دو وصف را براى آن کتاب آسمانى ذکر نموده است. درباره‏ى کرامت قرآن فرموده: 

انه لقرآن کریم.- درباره‏ى جلالت و عظمتش فرموده است: 

و القرآن العظیم.- به موجب این دو صریح کلام الهى، قرآن 

شریف، مجید است و داراى کرامت و عظمت. این کتاب آسمانى هادى و راهنماى انسانها به سعادت واقعى است: 

ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم، قرآن کریم استوارترین راه تعالى و تکامل را به مردم ارائه مى‏کند، آیا کرامت و عظمتى بالاتر از این براى یک کتاب تصور مى‏شود که اگر اهل جهان از آن پیروى کنند و تعالیمش را عملا به کار بندند مى‏تواند راه فلاح و رستگارى را به بشریت ارائه کند، مردم را انسان بسازد، از درنده‏خویى و فساد اخلاقشان برهاند، عدل و داد را در سراسر جهان حاکم سازد، و موجبات تعالى و تکامل انسانها را در طول قرون و اعصار فراهم آورد. على (ع) در یکى از خطبه‏هایى که القا فرموده درباره‏ى بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و همچنین درباره‏ى قرآن شریف سخنانى گفته و تذکراتى را داده، از آن جمله درباره‏ى قرآن فرموده است: 

الا ان فیه علم مایاتى و الحدیث عن الماضى و دواء دائکم و نظم ما بینکم. 

آگاه باشید که قرآن شریف علومى را که انسانهاى آینده براى تامین هدایت و سعادت خود به آنها نیازمندند در بر دارد، و همچنین اخبار خوب و بد گذشتگان را که مى‏تواند موجب آگاهى یا مایه‏ى عبرت نسلهاى بعد شود بیان مى‏کند. آگاه باشید که قرآن حاوى داروى بیمارى شما و نظم و انضباطى است که باید در جامعه‏ى مسلمین حاکم باشد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    11
    :: بازدید دیروز ::
    21
    :: کل بازدیدها ::
    188541

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::