شرح دعای مکارم الاخلاق( 105)
بسم الله الرحمن الرحیم
و ما اجرى على لسانى... نطقا بالحمد لک، و اغراقا فى الثناء علیک، و ذهابا فى تمجیدک.
به شرحى که در سخنرانى قبل توضیح داده شد، امام سجاد علیهالسلام شش کلام گناه را که شیطان به زبان مردم جارى مىکند به عرض حضرت بارىتعالى رساند. سپس از پیشگاهش درخواست نموده که شش سخن پاک و منزه را به زبانش جارى نماید و این شش کلمهى مقدس را جایگزین آن سخنان گناهآلود سازد. سه کلام از شش کلام مورد درخواست حضرت زینالعابدین (ع) به این شرح است: اول حمد خداوند، دوم ثناى او، سوم تمجید از ذات اقدسش. به خواست حضرت بارىتعالى موضوع سخنرانى امروز، بحث دربارهى سه مطلب اول از شش خواستهى امام علیهالسلام است.
«حمد» در فارسى به معناى ستایش و سپاس است و در لغت عرب به معناى ثنا و شکر، و همچنین به معناى تعظیم مطلق آمده است. حمد بارىتعالى با آنکه شکرگزارى از تمام نعمتهایى است که
اعطا نموده، معذلک خود عبادتى است بزرگ که حمدکننده در پیشگاه مقدس او انجام مىدهد. تعظیم مطلق در مقابل احسان و اعطاى نعمت، شایستهى آفریدگار جهان است و به ذات اقدس او اختصاص دارد زیرا همهى نیکوکاران جهان آفریدهى بارىتعالى هستند و احسانشان یا به منظور جذب نفع مادى یا معنوى براى دفع ضرر مادى یا معنوى است و احسانى اینچنین در واقع معاملهاى است به صورت احسان. اما ذات اقدس الهى که منزه از جلب منفعت یا دفع ضرر است، احسانش براى نیل به هیچ یک از این دو نیست و چنین محسن بىهمانندى شایستهى تعظیم مطلق است و احسانکنندهى دیگرى واجد چنین شایستگى و صلاحیت نیست. نکتهى دیگرى که در اعطاى خداوند وجود دارد و احسان او را از همهى احسانهاى نیکوکاران جدا مىکند و شایستهى تعظیم مطلقش مىنماید این است که مالک واقعى تمام موجودات عوالم هستى ذات اقدس الهى است، همهى انسانها مملوک او هستند و کلیهى نعمتهایى که در اختیار دارند متعلق به ذات اقدس اوست، پس هر انسانى که احسان نماید بدین معنى است که مملوک خداوند در ملک او تصرفى کرده و قسمتى از دادهى او را به دیگرى احسان نموده است. اگر شخصى که مورد احسان واقع شده از احسانکننده شکرگزارى نماید، در واقع شکرش از مالک واقعى انسان محسن و مالک آن چیزى است که در اختیار او بوده و احسان نموده است. از این رو اهل تحقیق مىگویند: «الحمد لله رب العالمین» بدین معنى است که جنس حمد همیشه و همه جا از هر کس و براى هر نعمت که باشد به ذات مقدس آفریدگار که مالک عوالم هستى است اختصاص دارد، و اوست که بر اثر این کمال بزرگ شایستهى تعظیم مطلق است.
عن على علیهالسلام قال: لا یحمد حامد الا ربه.
على (ع) فرموده: هیچ حمدکنندهاى زبان به حمد و ثنا نمىگشاید مگر آنکه پروردگار خود را حمد مىکند.
شکر منعم و اداى حق نعمت یکى از خصال حمیده و از جمله صفات بسیار ممدوح انسانى و انسانهاست. کسى که مىخواهد این وظیفهى مقدس را به شایستگى انجام دهد، در مرحلهى اول موظف است ذات اقدس الهى را که مالک واقعى نعمت است حمد نماید و سپس آن کس را که واسطهى ایصال آن نعمت بوده، شکر گوید. در این سخنرانى حمد بارىتعالى مورد بحث است و شکر وسایط نعمت که در اخبار و روایات تاکید شده، به خواست خداوند در سخنرانى بعد توضیح داده خواهد شد. اولیاى گرامى اسلام دربارهى حمد و اهمیت و ارزش آن از جهات متعدد سخن گفتهاند و براى مزید آگاهى شنوندگان بعضى از آن روایات در این سخنرانى به عرض مىرسد.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: ما انعم الله على عبد بنعمه صغرت او کبرت فقال «الحمد لله» الا ادى شکرها.
امام صادق (ع) فرموده است: هر نعمتى را که خداوند به بندهى خود اعطا فرماید، خواه آن نعمت بزرگ باشد یا کوچک، اگر دریافتکنندهى نعمت «الحمد لله» بگوید، اداى شکر آن نعمت را نموده است.
و عنه علیهالسلام قال: ما انعم الله على عبد مومن نعمه بلغت ما بلغت فحمد الله تعالى علیها الا کان حمد الله افضل و اوزن من تلک النعمه.
و نیز فرموده است: هر نعمتى را که خداوند به بندهى مومن خود عطا فرماید و نعمت در هر مرتبه و درجهاى که باشد اگر آن بندهى مومن خداى را براى آن نعمت حمد نماید حمد بارىتعالى از آن نعمت برتر و وزینتر است.
عن معمر بن خلاد قال: سمعت اباالحسن صلوات الله علیه یقول: من حمد الله على النعمه فقد شکره و کان الحمد افضل من تلک النعمه.
معمر بن خلاد از حضرت ابوالحسن (ع) حدیث نموده که فرموده است: کسى که براى نعمتى خداوند را حمد کند شکر او را به جاى آورده و حمدى را که ادا نموده از آن نعمت برتر و افضل است.
روى ان الصادق علیهالسلام قد ضاعت دابته فقال لئن ردها الله لاشکرن الله حق شکره. قال الراوى فما لبث ان اتى بها. فقال الحمدلله. فقال قائل: جعلت فداک، الیس قلت: لاشکرن الله حق شکره؟ فقال ابوعبدالله علیهالسلام الم تسمعنى قلت «الحمد لله»؟
روایت شده که مرکب سوارى امام صادق (ع) گم شد. حضرت فرمود: اگر خداوند آن را به من برگرداند حق شکر او را به جاى مىآورم. راوى مىگوید: طولى نکشید که مرکب گمشده را حضورش آوردند. حضرت گفت: «الحمدلله». مردى عرض کرد: مگر نفرموده بودى که حق شکر را بجا مىآورم؟ حضرت فرمود: مگر نشنیدى که گفتم: «الحمدلله»، یعنى «الحمدلله» گفتن اداى حق شکر حضرت بارىتعالى است.
شاید بعضى تصور کنند که حمد خداوند فقط در موقعى باید انجام شود که از طرف ذات اقدس او به ما نعمتى برسد و غافلیم از اینکه اگر خود ما موفق شدیم مظلومى را حمایت نماییم، دست افتادهاى را بگیریم، گرسنهاى را سیر کنیم، برهنهاى را بپوشانیم، و خلاصه به بندگان خداوند خدمتى نماییم باید بدانیم که این موفقیت، خود از نعمتهاى گرانقدر الهى است و باید او را در اعطاى این نعمت توفیق، حمد نماییم، و این مطلب در خلال سخنان اهلبیت علیهمالسلام آمده است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: اذا احسنتم فاحمدوا الله.
امام صادق (ع) فرموده: موقعى که به احسانى موفق شدید خداوند را حمد نمایید.
افراد باایمان، حمد خداوند را در زمینهى اعطاى نعمت که موجب مسرت است انجام مىدهند و آن را وظیفهى دینى خود مىدانند اما در زمینهى ناملایمات و رویدادهایى که موجب تالم و آزردگى خاطر است صبر مىکنند و صبر در مصائب از صفات بسیار گرانقدر و ارزنده در تعالیم اسلام است و اشخاص صابر در پیشگاه الهى ماجورند. اما اگر تسلیم و رضاى شخص باایمان در مقابل قضاى الهى به اوج خود برسد نه تنها در ناملایمات صبر مىکند بلکه در همان حال از حمد و ستایش بارىتعالى غافل نیست.
کان رسولالله صلى الله علیه و آله اذا ورد علیه امر یسره قال: الحمد لله على هذه النعمه و اذا ورد علیه امر یغتم به قال الحمد لله على کل حال.
روش پیشواى بزرگ اسلام این بود که وقتى با امرى مواجه
مىشد که خوشحالش مىنمود خداوند را در اعطاى آن نعمت حمد مىکرد و اگر با رویدادى مواجه مىگردید که مغموم و اندوهگینش مىنمود مىگفت: حمد براى خداوند است در تمام احوال.
ستایش حضرت بارىتعالى عبارت از حمد گفتن ذات اقدس اوست به زبان. امام سجاد (ع) نیز در زمینهى حمد او کلمهى «نطق» را به کار برده و از پیشگاه خداوند درخواست نموده است: «و ما اجرى على لسانى نطقا بالحمد لک»، بار الها! آنچه از گناهان زبان است و شیطان مىخواهد به لسان من جارى نماید تو به فضل و رحمتت زبانم را از آن مسیر بگردان و نطق حمدت را جایگزین آن فرما.
بجاست این نکته تذکر داده شود که حمد نمودن بارىتعالى شکر نعمتهاى اوست. اگر کسى بگوید «الحمد لله على ما انعم» وظیفهى سپاس را به جاى آورده و او را حمد نموده است، اما اگر کسى نعمتهاى خداوند را به زبان آورد و از عطایاى الهى یک یک نام ببرد و قدردانى نماید، مثلا بگوید: خداوندا! به من چشم بینا، گوش شنوا، زبان گویا، بدن سالم، و فرزندان شایسته و دیگر نعمتها عطا فرمودهاى، با این عمل و احصاى نعمتها شکر دگرى را به جاى آورده است. دستور نام بردن از نعمتها را خداوند در آیهى قرآن شریف: «و اما بنعمه ربک فحدث» به پیمبر گرامى خود داده است.
قال الصادق علیهالسلام: معناه: فحدث بما اعطاک الله و فضلک و رزقک و احسن الیک و هداک.
امام صادق (ع) فرموده: نعمت پروردگارت را براى مردم حدیث کن یعنى عطایاى الهى را که به تو ارزانى داشته است بگو، تو را برترى داده، رزق داده، به تو احسان نموده، و از هدایت برخوردارت
ساخته است. این فیضها را به مردم بگو و آنان را از عطایاى الهى آگاه ساز.
حمد خداوند و شکرگزارى در پیشگاه مقدس او موجب ادامهى فیض و ازدیاد نعمت است، و کفران نعمت عذاب شدید الهى را در پى دارد. کسانى که از عنایات بارىتعالى متنعماند براى آنکه همواره مشمول فیض او باشند باید شکرش را از یاد نبرند و از حمد ذات مقدسش هرگز غافل نباشند.
عن على علیهالسلام: من جعل الحمد ختام النعمه جعله الله سبحانه مفتاح المزید.
على (ع) فرموده: کسى که حمد را پایان نعمت قرار دهد خداوند آن را کلید افزایش نعمت قرار مىدهد.
در جملهى دوم این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق»، امام سجاد (ع) در پیشگاه الهى عرض مىکند: «و اغراقا فى الثناء علیک»: بار الها! مرا مشمول رحمت و فیض خود قرار ده، زبانم را از سخنان گناهآلود که القاى شیطانى است مصون و محفوظ بدار، و ثناى ذات اقدس خود را در حد اعلاى ممکن از زبان من جارى فرما.
«ثناء» در لغت به معناى «مدح و ذکر جمیل» است و گاه به معناى «ذم» نیز به کار برده مىشود. کسى که ثنا مىگوید باید کلام خود را در مدح یا ذم اندازهگیرى نماید و به زیادهروى گرایش نیابد، بنابراین ثناى به معناى مدح اگر در حدى القا شود که ممدوح، واجد صفات و مزایاى مورد تمجید باشد آن ثناگویى روا و صحیح است، و اگر از ممدوح بیش از حد شایستگى و صلاحیت، مدح شود
سخنان مدحکننده چاپلوسى و تملق و نشانهى پستى و فرومایگى اوست، و این مطلب در کلام حضرت مولى الموحدین آمده است.
عن على علیهالسلام قال: الثناء باکثر من الاستحقاق ملق.
على (ع) فرموده: ثناگویى بیش از حد شایستگى و صلاحیت، چاپلوسى و تملق است.
رسول اکرم (ص) و ائمهى معصومین علیهمالسلام خودشان در مقام بیان صفات کمال حضرت بارىتعالى و در مقام دعا و نیایش، ذات اقدس الهى را ثنا مىگفتند و به ذکر جمیل، او را یاد مىکردند و به مسلمانان نیز آموختهاند که از نظر حقشناسى و انجام وظایف بندگى، آفریدگار جهان را به عظمت یاد کنند و او را ثنا گویند. همچنین به پیروان خود اجازه دادهاند که در مواقع مقتضى افراد شایسته و خدمتگزاران اسلام و مسلمین را با ثناگویى تشویق کنند و از آنان قدرشناسى نمایند و به علاوه با تقدیر و تمجید آنان دگران را به راهشان سوق دهند و این مطلب در خلال بعضى از روایات خاطرنشان گردیده و در اینجا به دو مورد اشاره مىشود. على علیهالسلام در «عهدنامهى مالک اشتر» راجع به امراى ارتش و فرماندهان عالیمقام که همانند سد آهنین در مقابل دشمنان اسلام مقاومت مىنمایند بسیار توصیه نموده، از آن جمله فرموده است:
فافسح فى آمالهم و واصل فى حسن الثناء علیهم و تعدید ما ابلى ذو و البلاء منهم.
تمنیات مشروعشان را با وسعت نظر مورد توجه قرار ده، پیوسته آنان را با ذکر جمیل و ثناگویى تشویق کن، و خدمات ارزندهاى را که انجام دادهاند و مصایبى را که تحمل نمودهاند با شماره و تعداد بیان نما.