شرح دعای مکارم الاخلاق( 104)
عن على علیهالسلام قال: من استطاع منکم ان یلقى الله تعالى و هو نقى الراحه من دماء المسلمین و اموالهم سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل.
على (ع) فرموده: هر کس مىتواند خداوند را به گونهاى ملاقات نماید که دستش به خون مسلمین و اموال آنان آلوده نباشد و همچنین زبانش از تجاوز به عرض مسلمانان سالم مانده باشد به این مهم اقدام کند و موجبات پاکى و تنزه خود را فراهم آورد.
در صدر اسلام، پیش از آنکه رسول اکرم (ص) به مدینه مهاجرت نماید، بعضى از مشرکین و کفار قریش با آیین الهى و پیشواى دین سخت مخالفت مىکردند و اظهار عداوت مىنمودند. پس از آنکه پیمبر اسلام (ص) به مدینه مهاجرت فرمود و دین الهى رفته رفته قوت گرفت، عدهاى از معاندین مردند و عدهاى در جنگها کشته شدند و سپس پسرانشان به اسلام گرایش یافتند و دین حق را پذیرا شدند، گاهى مسلمانان در برخورد با
آنان پدرانشان را به بدى یاد مىکردند و به عرض آنان با نام بردن اسلافشان اهانت مىنمودند. پیشواى اسلام در مواردى این عمل را منع نمود و اجازه نمىداد مسلمانى به علت انحراف پدرش مورد اسائهى ادب قرار گیرد. عکرمه بن ابىجهل یکى از افرادى بود که پس از گذشت مدتى از کشته شدن پدرش در جنگ بدر، قبول اسلام نمود و جریان امرش چنین بود:
رکب البحر فاصابته عاصف فعاهد ربه ان یاتى رسولالله صلى الله علیه و آله و یبایعه ان انجاه الله تعالى. فنجى و اتى و اسلم فقام صلى الله علیه و آله فاعتنقه و قال مرحبا بالراکب المهاجر و کان المسلمون یقولون هذا ابن عدو الله ابىجهل. فشکى ذلک الى النبى صلى الله علیه و آله فمنعهم من ذلک.
براى عکرمه سفر دریا پیش آمد. بین راه دچار طوفان گردید. در همان جا با خداوند بزرگ پیمان بست که اگر از دریا نجات یافتم نزد رسول اکرم (ص) بروم و ایمان بیاورم. خداوند او را نجات داد. حضور پیشواى اسلام شرفیاب شد و ایمان آورد. حضرت از جا حرکت کرد، با او معانقه نمود و به او خوشامد گفت. مسلمانان در برخورد با وى مىگفتند: این پسر دشمن خدا، ابىجهل است. عکرمه از این امر به رسول گرامى (ص) شکایت برد و حضرت مسلمانان را از این عمل منع فرمود.
نام پدر را در حضور فرزند بردن و او را به بدى یاد کردن هتک به عرض و آبروى فرزند است، او را تحریک مىکند، مهیاى دفاع مىشود و به گفتهى وى پاسخ مىگوید، و همین امر مىتواند منشاء اختلاف شود، و اگر گسترش یابد وحدت جامعه را بر هم مىزند. به همین جهت پیمبر گرامى مردم را از این عمل ناروا برحذر داشته است.
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: خرج رسولالله صلى الله علیه و آله لعرض الخیل. فمر بقبر ابىاحیحه. فقال ابوبکر: لعن الله صاحب هذا القبر فو الله ان کان لیصد عن سبیل الله و یکذب رسولالله صلى الله علیه و آله. فقال خالد ابنه: و لعن الله ابا قحافه فو الله ما کان یقرى الضیف و لا یقاتل العدو. فلعن الله اهونهما على العشیره فقدا. فالقى رسولالله (ص) خطام راحلته على غاربها، ثم قال اذا انتم تناولتم المشرکین فعموا و لا تخصوا فیغضب ولده.
امام باقر (ع) فرمود: مرکبهاى سوارى را براى مشاهدهى پیغمبر اکرم (ص) در خارج شهر مهیا نموده بودند و حضرت براى دیدن آنها مىرفت. بین راه از کنار قبر ابىاحیحه عبور نمود. ابوبکر گفت: خدا لعنت کند صاحب این قبر را که مانعى بود در سر راه دین خدا و پیمبر گرامى را تکذیب مىنمود. خالد، فرزند صاحب قبر، که در معیت رسول اکرم (ص) بود گفت: خدا لعنت کند ابىقحافه را که تکریم میهمان نمىنمود و با دشمن نمىجنگید. خدا لعنت کند از این دو نفر آن را که مرگش براى عشیره و قومش به پستى و خوارى تلقى گردید. در این موقع رسول اکرم (ص) عنان شتر را به گردنش افکند و فرمود: وقتى خواستید از مشرکین نام ببرید، به کلام خود جنبهى عمومى و همگانى دهید نه آنکه از شخص معین یاد کنید و فرزندش را عصبانى و خشمگین نمایید.
چهارمین کلام مذمومى که امام سجاد (ع) در دعاى «مکارمالاخلاق» از آن نام برده و شیطان به زبانش جارى مىکند «شهادت باطل» است یعنى به دروغ گواهى دادن. اداى شهادت در محکمهى قضا براى احقاق حق و اقامهى عدل از امور مهم دینى است. در قرآن شریف و همچنین در کتب احادیث، آیات و اخبار متعددى در این باره رسیده و تاکید شده است وقتى دعوایى نزد قاضى شرع مطرح است و بعضى از آن آگاهى دارند اگر به عنوان گواه خوانده شوند اجابت کنند و از دادن گواهى شانه خالى نکنند و کتمان شهادت ننمایند.
عن ابى عبدالله علیهالسلام فى قول الله عز و جل: و لا یاب الشهداء اذا ما دعوا، فقال: لا ینبغى لاحد اذا دعى الى شهاده یشهد علیها ان یقول لا اشهد لکم.
امام صادق (ع) در تفسیر آیهى «و لا یاب الشهداء اذا ما دعوا» فرموده است: وقتى کسى براى اداى شهادت خوانده شود نباید بگوید: من شهادت نمىدهم و نمىتواند از وظیفه سر باز زند.
عن الرضا علیهالسلام قال: اذا دعى رجل لیشهد على رجل فلیس له ان یمتنع من الشهاده علیه من قوله و لا یاب الشهداء.
حضرت رضا (ع) فرمود: وقتى مردى براى اداى شهادت خوانده شود، حق ندارد از اجابت امتناع نماید و در پایان حدیث، امام (ع) همان آیه را که امام صادق در حدیث خود فرموده بود، شاهد آورده است.
امام سجاد (ع) در این قطعهى دعا زبان را از بعد گناهانش مورد توجه قرار داده و در زمینهى شهادت از گواهى باطل نام برده است. شهادت باطل از جرایم مهم و از گناهان بسیار بزرگ است، گواهى دروغ مىتواند خون مسلمانى را به ناحق بریزد یا به مسلمانى زیانى وارد کند که براى او غیر قابل جبران باشد. خداوند در قرآن شریف گواهى دروغ را «قول زور» خوانده و فرموده است: فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور.
از پلیدیها اجتناب کنید، خواه بت باشد یا غیر بت، و همچنین از گفتهى زور اجتناب نمایید.
عن النبى صلى الله علیه و آله: عدلت شهاده الزور بالشرک بالله.
رسول اکرم (ص) فرمود: در این آیه، شهادت دروغ معادل شرک به خداوند قرار داده شده است.
دربارهى شهادت زور و مجازات دنیوى و اخروى آن روایات متعددى رسیده و در اینجا براى اجتناب از تطویل کلام به ذکر یک حدیث اکتفا مىشود.
عن هشام بن سالم عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: شاهد الزور لا تزول قدماه حتى تجب له النار.
هشام بن سالم از امام صادق (ع) حدیث نموده که فرمود: شاهد زور در قیامت قدم از قدم برنمىدارد تا آتش دوزخ بر وى قطعى گردد.
پنجمین کلام مذموم که امام سجاد (ع) در این قطعه از دعا ذکر نموده و شیطان آن را به زبان اشخاص جارى مىکند، «غیبت مسلمان» است از مسلمان. امام در پیشگاه خداوند عرض مىکند:
او اغتیاب مومن غائب. غیبت از جملهى گناهان کبیره است و
خداوند در قرآن شریف صریحا آن را نهى نموده و فرموده است: و لا یغتب بعضکم بعضا، بعضى از شما مسلمانان غیبت نکنید از دیگر برادران خود و از این گناه سنگین اجتناب نمایید.
در سخنرانى شمارهى 30 راجع به غیبت از جهات متعدد بحث شد و در اینجا به ذکر مقدمهاى کوتاه و چند حدیث اکتفا مىشود. بسیارى از گناهان که ارتکاب آنها مستلزم شرایط و مقدماتى است و گاهى گناهکار براى تهیهى مقدمات گناه با مشکل رو به رو مىشود و ناچار از آن مىگذرد، اما گناه غیبت با آنکه بسیار عظیم است، شرایط و مقدماتى لازم ندارد و غیبتکنندگان از مرد و زن به آسانى زبان را مىگردانند و غیبت مىکنند و شنوندگان نیز بدون زحمت و در کمال سهولت، گفتههاى آنان را استماع مىنمایند. بعضى از گناهان در شرایط مخصوص زمانى و مکانى قابل تحققاند ولى غیبت نمودن و غیبت شنیدن شرط مکانى و زمانى ندارد. از این رو گناه غیبت، روز و شب، در سفر و حضر، در کوى و برزن، در اداره و مغازه، در عروسى و عزا، در منزل و مسجد، و خلاصه همیشه و همه جا قابل تحقق است و همین سهولت غیبت موجب شده است که پیشواى اسلام خطر آن را حتى در محیط مقدس مسجد گوشزد کند و به مسلمانان خاطرنشان فرماید.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: الجلوس فى المسجد انتظار الصلوه عباده ما لم یحدث. قیل یا رسولالله! و ما یحدث؟ قال: الاغتیاب.
رسول اکرم (ص) فرمود: نشستن در مسجد به انتظار نماز عبادت است مادامى که عملى را انجام ندهد. عرض شد یا رسولالله! چه عملى؟ فرمود غیبت.
اوحى الله تعالى الى موسى علیهالسلام: من مات تائبا عن الغیبه فهو آخر من یدخل الجنه و من مات مصرا علیها فهو اول من یدخل النار.
خداوند به موسى بن عمران وحى فرمود: هر کس بمیرد و از غیبت توبه کرده باشد، او آخرین شخصى است که به بهشت مىرود و اگر بمیرد و در گناه غیبت اصرار داشته باشد، او اول کسى است که در آتش وارد مىشود.
عن الباقر علیهالسلام انه قال: وجدنا فى کتاب على علیهالسلام ان رسولالله صلى الله علیه و آله قال على المنبر: و الله الذى لا اله الا هو ما اعطى مومن قط خیر الدنیا و الاخره الا بحسن ظنه بالله عز و جل و الکف عن اغتیاب المومن.
امام باقر (ع) فرمود در کتاب امیرالمومنین یافتیم که رسول گرامى (ص) در منبر به خداوند یگانه قسم یاد کرد که به هیچ مومنى هرگز خیر دنیا و آخرت اعطا نمىشود مگر آنکه نسبت به حضرت بارىتعالى حسن ظن داشته باشد و از غیبت مردم خوددارى نماید.
ششمین کلام مذموم که امام سجاد (ع) در دعاى «مکارمالاخلاق» از آن نام برده و شیطان به زبان اشخاص جارى مىکند، دشنامگویى به شخصى است که حضور دارد و سب را مىشنود. امام (ع) در پیشگاه خداوند عرض مىکند: او سب حاضر.
زبان از جوارحى است بسیار ارزشمند و مفید. زبان مىتواند با سخنان عالمانه و مقالات حکیمانه، جامعه را عالم بسازد و از فرهنگ و دانش برخوردار نماید، زبان مىتواند با مواعظ حسنه و اندرزهاى مشفقانه مردم را تربیت کند و به راه سعادت و رستگارى سوقشان دهد. همچنین زبان از جوارحى است بسیار خطرناک و مضر و آفتش از آفت تمام اعضا و جوارح بیشتر است. از جمله آفات زبان سب و بدگویى به افراد در حضور آنان است. مردم از زبان این قبیل اشخاص وحشت دارند و تا جایى که بتوانند از آنان مىگریزند. این گروه در جامعه مبغوضاند و در پیشگاه الهى مطرود.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: ان ابغض خلق الله عبد اتقى الناس لسانه.
امام صادق (ع) فرمود: مبغوضترین خلق خداوند بندهاى است که مردم از او براى شر زبانش پرهیز دارند.
اگر شخص بدزبان به انسان شریفى سب و شتم نماید اما او در مقابل، سکوت کند و چیزى نگوید، عملش مایهى خشنودى بارىتعالى و موجب خشم شیطان است، و خداوند در مقابل سکوتش به وى اجر خواهد داد. اما اگر فحاش بد بگوید و شنونده، مقابله به مثل نماید و فحش او را با فحش پاسخ دهد، آن دو، مصداق این حدیث شریف خواهند بود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: المتسابان شیطانان یتعاونان و یتهاتران.
رسول اکرم (ص) فرموده: دو نفر که به یکدیگر دشنام مىگویند دو شیطاناند که به هم کمک مىکنند و به صورت معاملهى پایاپاى فحش مبادله مىنمایند.
ناگفته نماند که مسئولیت آن کس که فحش را آغاز نموده
به مراتب سنگینتر از کسى است که فحش را پاسخ مىدهد، چه او به وجود آورندهى این صحنهى گناه است و اگر پاسخگو در سخنان خویش شتم نکند و در کلام از حد تجاوز ننماید به موجب روایت، وزر او نیز به عهدهى آغازکنندهى دشنام خواهد بود.
عن ابىالحسن موسى علیهالسلام فى رجلین یتسابان فقال: البادى منهما اظلم و وزر صاحبه علیه ما لم یتعد المظلوم.
حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام دربارهى دو مردى که به یکدیگر دشنام مىدادند فرمود: آن کس که فحش را آغاز نموده ظالمتر است، گناه خودش و گناه شخص مقابلش به عهدهى اوست در صورتى که شخص مقابل در کلام خود تعدى و تجاوز نکرده باشد.
بدبختانه بعضى از افراد بر اثر معاشرت با اشخاص بدزبان و فحاش آنچنان به دشنامگویى و سب دیگران خو گرفته و عادت کردهاند که حتى در ملاقاتهاى عادى و ضمن احوالپرسى سخنانشان آمیخته به سب و بدگویى است. اینان متوجه باشند که تمام کلماتى را که مىگویند در نامهى عملشان ثبت مىشود و در قیامت مورد محاسبه و موآخذه قرار مىگیرند. به علاوه حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله به این گروه اعلام خطر نموده و فرموده است:
سباب المومن کالمشرف على الهلکه.
کسانى که فحاشاند و به مسلمانان دشنام مىگویند بدانند با این عملى که انجام مىدهند در پرتگاه تباهى و هلاکت قدم گذاردهاند.
یعنى اگر به خود نیایند و روشى را که در پیش گرفتهاند ترک
نگویند و همچنان به عمل ناپسند خود ادامه دهند، سقوط مىکنند و سرانجام پروندهى اعمالشان در زندگى دنیا به بدبختى و سیهروزى بسته مىشود.
نتیجه آنکه امام سجاد (ع) در این قطعهى دعاى «مکارمالاخلاق» از شش گناه زبان نام برده که در سخنرانى امروز راجع به هر یک از آنها توضیح مختصرى داده شد. اما پس از ذکر شش مورد به پیشگاه الهى عرض مىکند «و ما اشبه ذلک» یعنى نظایر این شش مورد.
امام (ع) با این عبارت از خداوند استمداد همهجانبه مىنماید و درخواست مىکند زبانش را نه فقط از این شش جهت بلکه از تمام جهات محافظت فرماید و ضمنا به مسلمانان مىفهماند که گناه زبان منحصر در شش مورد ذکر شده نیست و افراد متشرع باید از جمیع جهات مراقب حفظ زبان خود باشند.