شرح دعای مکارم الاخلاق( 101)
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم اجعل ما یلقى الشیطان فى روعى من التمنى و التظنى و الحسد ذکرا لعظمتک و تفکرا فى قدرتک و تدبیرا على عدوک.
بار الها! آنچه از تمنیات و بدگمانى و حسد که شیطان در قلب من القا مىکند تو با عنایت خود دگرگون نما و یاد عظمتت را، تفکر در قدرتت را، و مآلاندیشى به زیان دشمنت را جایگزین آنها قرار ده.
به خواست خداوند بزرگ این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز است.
الروع بالضم فالسکون العقل و القلب، «روع» به ضم حرف اول و سکون حرف دوم به معناى عقل و قلب است.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: ان الروح الامین نفث فى روعى انه لا تموت نفس حتى تستکمل رزقها. رسول اکرم (ص) فرمود: روحالامین در قلب من دمید و در ضمیرم القا نمود که تا کسى از رزق خود به طور کامل برخوردار نگردد نمىمیرد.
خداوند انسان را به گونهاى آفریده که تلقینپذیر است و القائات خوب یا بدى که در ضمیرش نفوذ مىکند مىتواند در کوتاه مدت یا دراز مدت در وى اثر بگذارد و آگاهانه یا ناآگاه او را به همان مسیر سوق دهد. تلقینپذیرى از جمله عطایاى الهى است که به مشیت حکیمانهى او در ضمیر بشر مستقر گردیده است. این عطیهى گرانقدر از سرمایههاى تعالى و تکامل انسانهاست به شرط آنکه در مسیر صحیح قرار گیرد و مطالبى عاقلانه و عالمانه در آن راه یابد.
عن على علیهالسلام قال: حق على العاقل ان یضیف على رایه راى العقلاء و یضم الى علمه علوم العلماء. على (ع) فرموده: شایسته است که انسان عاقل راى عقلا را ضمیمهى راى خود نماید و علم علما را بر علم خویش بیفزاید.
اولیاى گرامى اسلام براى آنکه پیروان خود را از خطر القائات باطل تا جایى که ممکن است مصون و محفوظ دارند، در پارهاى از معاشرتهاى اجتماعى که مىتواند زمینهساز تلقینهاى نادرست گردد تعالیمى را به آنان آموخته و اکیدا رعایت آنها را توصیه نمودهاند و در اینجا دو مورد به اختصار ذکر مىشود، از جمله مواردى که مىتواند منشاء تلقینهاى بد شود و اخلاق و اعمال آدمى را به فساد بکشاند، رفاقت با افراد ناصالح و گناهکار است. روایات در این باره زیاد رسیده، از آن جمله این حدیث شریف است: عن على علیهالسلام قال: لا تصحب الشریر فان طبعک یسرق من طبعه شرا و انت لا تعلم. على (ع) فرموده: از مصاحبت و رفاقت با کسى که به شر و فساد آلوده است بپرهیز که طبیعت تو، به گونهاى ناآگاه بدى و ناپاکى را از طبع منحرف او مىدزدد و تو از آن بىخبرى.
یکى دیگر از مواردى که مىتواند منشاء تلقینهاى باطل شود، مشورت و تبادل فکر با افرادى است که فاقد صلاحیتاند. در این باره نیز روایات زیادى آمده که در اینجا به ذکر یک حدیث اکتفا مىشود.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا على! لا تشاور جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاور البخیل فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاور حریصا فانه یزین لک شرها.
رسول اکرم (ص) به على (ع) فرمود: با ترسو مشورت مکن که او راه رهایى از مشکل را بر تو تنگ مىکند. با بخیل مشورت مکن که او با تلقین قصور مانع کمال نهاییت مىگردد. با حریص مشورت مکن که او براى آنکه خلق ناپسند حرص را در تو القا نماید آن را در نظرت زیبا جلوه مىدهد.
امام سجاد (ع) در آغاز دعاى موضوع سخنرانى امروز، از القاى شیطان نام برده است. با توجه به اینکه قلب بشر مىتواند کانون تلقینهاى خوب یا بد باشد، به موقع است که در این بحث از کلام امام استفاده شود، تلقینهاى بد را القاى شیطانى بخوانیم و تلقینهاى خوب را القاى رحمانى، هر تلقینى که مرضى ذات اقدس الهى و مایهى تعالى و تکامل انسان باشد، القاى رحمانى است و هر تلقینى که مرضى خداوند نباشد و زمینهى انحطاط و سقوط آدمى را فراهم آورد، القاى شیطانى است. در کلام امام (ع) سه القاى شیطانى ذکر شده است و سه القاى رحمانى: اول القاى شیطانى، تمنیات دروغ و غیرواقعى است، دوم اعمال بدگمانى و سوءظن به مردم است، سوم حسادت و رشک بردن به این و آن. اول القاى رحمانى یاد عظمت و بزرگى حضرت بارىتعالى است، دوم تفکر در قدرت لایزال آفریدگار جهان است، و سوم تدبیر و نقشهى برانداختن دشمنان خداوند است، و به فضل بارىتعالى در این سخنرانى راجع به هر یک از آنها به اختصار توضیح داده مىشود.
التمنى تشهى وصول لامر مرغوب فیه و حدیث النفس بما یکون و بما لا یکون. تمنى عبارت از نیل به تحقق یافتن چیزى است که مورد علاقه و رغبت است و همچنین چیزهایى که با خود مىاندیشیم و در صفحهى خاطر ترسیم مىکنیم، خواه شدنى باشد یا ناشدنى.
آرزو از جمله عطایاى پرارزش بارىتعالى است که به انسانها ارزانى داشته و آنان را از این نعمت بزرگ برخوردار فرموده است. آرزو مایهى عمران و آبادى دنیا و منشاء تحرک و فعالیت است، آرزوى نیل به کمال، محصلین را به حوزههاى علمى و دانشگاهها مىکشاند، آرزوى منفعت و سودیابى است که بازرگانان را به تجارت و کشاورزان را به زراعت وادار مىکند.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: الامل رحمه لامتى و لو لا الامل ما رزقت والده ولدها و لا غرس غارس شجرا. رسول اکرم (ص) فرموده: آرزو براى ملت من رحمت است و اگر آرزو نمىبود هیچ مادرى فرزند خود را شیر نمىداد و هیچ باغدارى درختى را غرس نمىنمود.
آرزویى را که پیشواى بزرگ اسلام براى امت خود رحمت خوانده، آرزوهاى صحیح و عاقلانه است، آرزوهایى است که رنگ واقعبینى دارد و منشاء سعادت مادى و معنوى انسانهاست، ولى تمنیات باطل و آمال موهوم که مایهى تضییع عمر و سد راه تعالى و تکامل است نه تنها رحمت خداوند نیست بلکه به فرمودهى امام سجاد (ع) از القائات شیطانى است. بدبختانه بعضى از افراد نوجوان و جوان و میانسال گرفتار این تمنیات دروغ و ناشدنى هستند و عمر عزیز را در آن موهومات مىگذرانند، گاهى جوان محصل، کتاب درس را که باید مطالعه کند کنار گذارده و تمناى عالیترین مقامها را در سر مىپرورد، خود را بر کرسى وکالت، در مقام وزارت، و حتى ریاست جمهور مستقر ساخته و مشغول امر و نهى است، گاهى با چشم و ابرو به اطرافیان دستور مىدهد و گاهى با حرکت سر و دست براى عموم، فرمان صادر مىکند، او نه از پى علم و صنعت مىرود، نه از پى کسب و تجارت و نه در راه دامدارى و کشاورزى قدم برمىدارد، خود را به تمنیات واهى دلخوش نموده، عمر عزیزش به سرعت تباه مىشود و ناچار باید زندگى را به بدبختى و سیهروزى بگذراند. بعضى از افرادند که در امور دینى و شئون معنوى گرفتار تمنیات دروغ و اندیشههاى واهى هستند و خویشتن را در مقامى بلندپایه و رفیع مىپندارند. قرآن شریف ضمن بعضى از آیات آنان را معرفى فرموده است:
و قالوا لن یدخل الجنه الا من کان هودا او نصارى تلک امانیهم قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
یهودیها گفتند: داخل بهشت نمىشود مگر کسى که یهودى باشد، نصارى گفتند: داخل بهشت نمىشود مگر کسى که نصرانى باشد. این تمناى باطل و آرزوى دروغ آنان است. پیمبر گرامى! به اینان بگو: اگر راست مىگویید براى ادعاى خود اقامهى برهان نمایید.
قال امیرالمومنین علیهالسلام و قد قال غیرهم. قالت الدهریه: الاشیاء لا بدء لها و هى دائمه، من خالفنا فى هذا فهو ضال مخطىء مضل. و قالت الثنویه: النور و الظلمه هما المدبران، من خالفنا فى هذا فقد ضل. و قال مشرکوا العرب: ان اوثاننا آلهه، من خالفنا فى هذا ضل. فقال الله تعالى: تلک امانیهم التى یتمنونها، قل لهم: هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
على (ع) فرموده: نه تنها یهود و نصارى چنین تمنایى در دل داشتند بلکه دگران نیز در این اندیشهاند. دهریون مىگویند: عالم، قدیم است و اول نداشته و هر کس در این سخن مخالف ما باشد گمراه و خطاکار است. ثنویون مىگویند: مدبر عالم، نور و ظلمت است و هر که مخالف گفته ما باشد گمراه است. مشرکین عرب مىگویند: بتهاى ما معبودهاى واقعى ما هستند و هر کس جز این بگوید، گمراه است. خداوند فرمود: این تمنیات درونى خود آنهاست، پیمبر! به آنان بگو: اگر راست مىگویید اقامهى دلیل نمایید.
این تمنیات غیر واقعى و آمال موهوم، بزرگترین وسیلهى گمراهسازى شیطان براى به دام افکندن اشخاص ناآگاه است.
عن على علیهالسلام قال: الامل سلطان الشیاطین على قلوب الغافلین. على (ع) فرموده است: تمناى غیر واقعى و آرزوى باطل، سلطان شیطانها بر قلوب افراد غافل است.
براى آنکه اشخاص بتوانند خویشتن را از دام تمنیات نفسانى و القائات شیطانى برهانند باید عظمت و بزرگى خداوند را به یاد آورند و به پناه القائات رحمانى بروند و این مدلول کلام امام سجاد (ع) در دعاى موضوع سخنرانى امروز است. به منظور توضیح مطلب مىتوانیم اولین القاى رحمانى را که ذکر عظمت حضرت بارىتعالى است جوابگوى اولین القاى شیطانى قرار دهیم، در این صورت کلام امام (ع) چنین خواهد شد:
اللهم اجعل ما یلقى الشیطان فى روعى من التمنى ذکرا لعظمتک، بار الها! آنچه را که شیطان از تمنیات باطل در ضمیر من القا مىنماید تو با لطف خود آن را به ذکر عظمت و یاد بزرگى خودت متحول فرما.
در منابع دینى گاهى ذکر خداوند آمده است و گاهى ذکر عظمت او، و در مورد ذکر خداوند گاهى ذکر زبان آمده است و گاهى ذکر دل، ذکر زبان عبادت است و گویندهى ذکر از اجر بارىتعالى برخوردار مىگردد، اما ذکر گرانقدر و پرارزش، ذکر دل است، چه آنکه دل مجرى احکام الهى است و انسانى که همواره در یاد خداوند است، اوامر او را اجرا مىکند و از منهیاتش اجتناب مىنماید.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: من اشد ما فرض الله خلقه ذکر الله کثیرا ثم قال لا اعنى «سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر» و ان کان منه و لکن ذکر الله عند ما احل و حرم فان کان طاعه عمل بها و ان کان معصیه ترکها.
امام صادق (ع) فرمود: از سختترین واجبات خداوند به عهدهى مردم این است که بسیار در یاد خدا باشند، سپس فرمود: مراد از ذکر خدا «سبحان الله و الحمد لله و...» نیست. اگر چه «سبحان الله و...» از اذکار است، مقصودم ذکر خداوند در موارد حلال و حرام الهى است، اگر طاعت است عمل کند و اگر معصیت است اجتناب نماید.
به شرحى که توضیح داده شد، القائات شیطانى در زمینهى تمنیات اگر مربوط به امور دنیوى باشد اغلب آرزوهاى ناشدنى است، فکر مىکند که عالیترین مقام مملکت را به دست آورده، به رفیعترین کرسى قدرت تکیه زده، امر و نهیش در سراسر کشور نافذ است و مردم بى چون و چرا دستوراتش را اطاعت مىنمایند. گاهى تمناى موهومش گردآورى ثروت بى حد و اموال منقول و غیر منقول است، با خود مىاندیشد ثروتى بى حساب جمع کرده، عمارتهایى بسیار مجلل بنا نموده، و باغهایى وسیع و باصفا تاسیس کرده، ماشینهاى گوناگون آخرین سیستم در اختیار دارد، و هر روز یکى از آنها را سوار مىشود، خدمتگزاران و رانندگان گرداگردش ایستاده و همه مهیاى اطاعت اوامرش هستند. بر اثر این ثروت بىشمار، هیئت حاکمه و عموم مردم در مقابلش سر تعظیم فرود مىآورند. اگر تمناى درونیش مربوط به شئون معنوى و امور اخروى باشد، بدون تردید خود را از اولیاى بزرگ الهى به حساب مىآورد، خویشتن را عنصرى شرافتمند و بهشتى مىپندارد، به خود حق مىدهد که در قیامت از میلیونها مردم شفاعت نماید، و با این توهمات غیر واقعى دلخوش و شادمان است. این تمنیات باطل او را از واقعنگرى بازمىدارد، سرگرم اوهام و تخیلاتش مىنماید، و بینش معنوى را از وى سلب مىکند.
عن على علیهالسلام قال: الامانى تعمى عیون البصائر. على (ع) فرموده: تمنیات و آرزوهاى درازناشدنى، چشم دل را نابینا مىنماید. کسى که اسیر دام تمنیات نفسانى و القائات شیطانى گردیده و از نظر دنیوى یا اخروى به مسیر باطل گراییده است، براى اینکه از آن بند رهایى یابد و مسیر باطل را ترک گوید باید از ذات اقدس الهى یاد نماید، به قدر فهم خود در عظمت عوالمى که آفریدگار توانا خلق کرده فکر کند تا به حقارت و ناچیزى خود پى ببرد و خویشتن را از بندهاى تخیلات و تمنیات باطل آزاد سازد. در دنیاى پیشرفتهى امروز به هر نسبت که سطح دانش بشر گسترش مىیابد و به اسرار خلقت بیشتر واقف مىشود، به همان نسبت عظمت جهان آفرینش، مشهودتر مىگردد و خضوع انسانهاى عالم در مقابل آفریدگار توانا افزایش مىیابد. اولیاى گرامى اسلام پیروان خود را از تفکر در ذات اقدس الهى برحذر داشتهاند زیرا چنین تفکرى از ناحیهى مخلوق ناتوان، نسبت به خالق توانا به جایى نمىرسد و نتیجهبخش نیست. اما توصیه نمودهاند که در عظمت آفرینش و خلقت خداوند فکر کنند. عن ابىجعفر علیهالسلام قال: ایاکم و التفکر فى الله و لکن اذا اردتم ان تنظروا الى عظمته فانظروا الى عظیم خلقه. امام باقر (ع) فرمود: بپرهیزید از تفکر در ذات مقدس خداوند ولى اگر اراده کردید که عظمت او را بنگرید با دقت به عظمت خلقت او نظر افکنید. کسى که در باطن اسیر القائات شیطانى و تمنیات نفسانى خود گردیده و تصور مىکند که در قیامت انسانى است بهشتى و در صف اولیاى الهى قرار دارد براى نجات خود از این پندار غیرواقعى باید در آیهى شریفهى «مالک یوم الدین» و دیگر آیاتى که معرف حاکمیت و مبین عظمت ذات اقدس الهى در عرصهى قیامت است دقت کند و بدین وسیله خود را از آن قید و بندهاى موهوم آزاد سازد. خلاصه به مدلول کلام امام سجاد (ع) راه نجات از القائات شیطانى و تمنیات باطل، خواه دنیوى باشد یا اخروى، استمداد از عظمت خداوند است، و باید اندیشه و افکارمان را به بزرگى ذات اقدس او معطوف داریم.
دومین القاى شیطانى که در این قسمت از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» آمده، «تظنى» است. امام (ع) از پیشگاه بارىتعالى درخواست مىکند که تفکر در قدرت لایزال خود را در ضمیر ما جایگزین «تظنى» فرماید و بدین وسیله از القائات شیطانى مصون و محفوظمان دارد. «تظنى» در لغت به معناى اعمال نمودن گمان است. براى آنکه معناى «اعمال ظن» روشن شود، لازم است قبلا به اختصار دربارهى اصل «ظن» و خصوصیات آن و همچنین چند جملهاى دربارهى وظایفى که اولیاى اسلام در امر حسن ظن و سوءظن براى پیروان خود بیان نمودهاند توضیح داده شود. مردم دربارهى حسن ظن یا سوءظن با یکدیگر متفاوتاند، بعضى بدون محاسبه و سنجش، گفتار و رفتار دیگران را با سوءنظر مىنگرند. این گروه از جهت اخلاقى بیمارند و ارزشى ندارند، باید خویشتن را درمان کنند و از این حالت ناپسند رهایى یابند. بعضى از مردم، افراد شایسته و صالحاند، اگر در موردى بدگمان شوند بر اثر مشاهدهى قراین و امارات عقلانى است، البته گمان بد این قبیل افراد در شرع مقدس، شایان ملاحظه تلقى شده و نباید موجبات بدگمانى آنان را فراهم آورد.
فى الحدیث: اتقوا ظنون المومنین فان الله جعل الحق على السنتهم. در حدیث آمده: از گمان مومنین اجتناب نمایید که خداوند، حق را در زبان آنان قرار داده است.
اولین وظیفهى یک فرد مسلمان نسبت به برادر دینیش این است که عمل و گفتهى او را به بهترین وجه صحیح و ممکن حمل نماید و گفتار و رفتارش را از دیدگاه پاکى و درستى بنگرد.
قال امیرالمومنین علیهالسلام: ضع امر اخیک على احسنه حتى یاتیک ما یغلبک منه و لا تظنن بکلمه خرجت من اخیک سوءا و انت تجد لها فى الخیر محملا.
امیرالمومنین (ع) فرموده: کار برادر دینیت را به بهترین وجه ممکن قرار ده مگر آنکه وضع به گونهاى شود که حمل به صحت ناممکن گردد. همچنین به سخنى که برادرت گفته گمان بد مبر با آنکه مىتوانى براى آن کلام محمل خوب و شایستهاى بیابى. وظیفهى دیگرى که پیشوایان دین به مومنین تذکر دادهاند این است که براى مصون ماندن از گمان بد مردم، باید مراقبت کنند که با افراد ناصالح و بدنام رفیق نشوند و با آنان رفت و آمد ننمایند، چه آنکه همنشین انسان در جامعه، معرف هویت و شخصیت اوست، و همچنین توصیه نمودهاند که خویشتن را در معرض تهمت قرار ندهید و در جایى که بدنام خواهید شد نروید که نه تنها همنشین بد مایهى بدنامى است بلکه محیط فاسد نیز سوءظن و بدگمانى به بار مىآورد. حضرت عبدالعظیم الحسنى از امام جواد (ع) حدیث نموده که على (ع) فرمود: مجالسه الاشرار تورث سوءالظن بالاخیار.
همنشینى با اشرار و بدان، موجب بدگمانى اخیار و خوبان مىگردد.