شرح دعای مکارم الاخلاق( 99)
بسم الله الرحمن الرحیم
فاستحق بذلک خذلانک و منعک و اعراضک یا ارحم الراحمین.
امام سجاد علیهالسلام سه مطلب را در سه جمله از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» از پیشگاه مقدس بارىتعالى درخواست نمود. مطلب اول:
و لا تفتنى بالاستعانه بغیرک اذا اضطررت، بار الها! مرا در موقع اضطرار به یارى خواستن از غیر خودت آزمایش منما.
مطلب دوم:
و لا بالخضوع لسوال غیرک اذا افتقرت، بار الها! موقعى که فقیر مىشوم با خضوع و تذلل براى درخواست از غیر خودت امتحانم منما.
مطلب سوم:
و لا بالتضرع الى من دونک اذا رهبت، بار الها! موقعى که گرفتار ترس آمیخته به خطر مىشوم، با تضرع نزد غیر خودت مورد آزمایشم قرار مده.
این سه مطلب در دو سخنرانى گذشته مبسوطا مورد بحث قرار گرفت. اینک امام (ع ) دربارهى این امر سخن مىگوید که: اگر کسى
رعایت آن وظایف را ننمود و در موارد مذکور، توجه خود را به غیر بارىتعالى معطوف داشت چه کیفرى را استحقاق دارد؟ پاسخ این پرسش از کلام امام (ع)، به خواست خداوند بزرگ، موضوع بحث و سخنرانى امروز است. اما پیش از آغاز بحث و شرح و توضیح راجع به آن، به موقع است که دربارهى دو مطلب: یکى «اضطرار» و آن دیگر «توکل» توضیح مختصرى داده شود، چه آگاهى هر قدر بیشتر از این دو امر، موجب مزید اطلاع دینى شنوندگان محترم خواهد بود و به علاوه در روشن ساختن مطالب مورد بحث امروز نیز موثر است.
«اضطرار» عبارت از این است که آدمى در مضیقه و تنگنایى سخت قرار گیرد و براى رهایى از آن ملجاء شود و ناچار گردد که به کارهاى خاصى دست بزند. قانونگذار اسلام، قلم تکلیف را از شخص مضطر در مورد اضطرارش برداشته و در حدود معین به وى اجازه اختصاصى داده است.
انما حرم علیکم المیته و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر الله فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه.
خداوند، خوردن گوشت میته و خون و گوشت خوک و گوشت حیوانى را که به نام غیر خدا قربانى شده است بر شما مسلمانان حرام نموده، اما اگر فردى دچار اضطرار شود به طورى که یا باید از گرسنگى بمیرد یا از گوشتهاى حرام بخورد، اسلام اجازه داده که به قدر ضرورت و حفظ حیات از گوشتهاى حرام استفاده کند و در این کار مرتکب گناه نشده است.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: من اضطر الى المیته و الدم و لحم الخنزیر فلم یاکل شیئا من ذلک حتى یموت فهو کافر.
امام صادق (ع) فرموده: کسى که مضطر شود به گونهاى که باید از میته، خون، گوشت خوک بخورد تا زنده بماند و از هیچ یک از آنها نخورد تا آنکه بمیرد، او با این عمل به روش غیر اسلامى گراییده است.
از این روایت استفاده مىشود که حیات انسان مسلمان آنقدر مهم است که اگر مضطر شود و براى حفظ جان خود گوشت حرام یا خون نخورد و بر اثر آن بمیرد با این عمل از مسیر حق منحرف گردیده و مورد موآخذه خواهد بود.
گاهى مردان بیمار یا زنان باردار در شرایط اضطرارى قرار مىگیرند و طبق موازین دینى مشمول ارفاق قانونى مىشوند.
از این مختصرى که معروض افتاد روشن شد که افرادى ممکن است در شرایط اضطرارى واقع شوند و به گونهاى مشکل خود را حل کنند اما دعاى امام سجاد (ع) ناظر به مضطرینى است که ارادهى ذات اقدس الهى مىتواند وضع آنان را تغییر دهد، مشکلشان را حل کند، و اضطرارشان را برطرف نماید و این همان است که در قرآن شریف آمده است:
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء.
جز او کیست که دعوت مضطر را اجابت مىنماید و مصائب و مشکلاتش را برطرف مىسازد؟
در چنین حالت دردناک و ناراحتکننده، هر مسلمان گرفتارى باید از خداوند یارى بخواهد و همانند امام سجاد (ع) عرض کند: بار الها! در حال اضطرار مرا به استعانت از غیر خودت آزمایش منما.
توکل به خداوند نیز همانند دعاهاى خالصانه و خاضعانهى
انسانهاى باایمان که دچار وضع اضطرارى شدهاند نجاتبخش و سعادتآفرین است. توکل به خداوند، مشکلات بزرگ را حل مىکند، بلایا را مىگرداند و آدمى را مشمول عنایات خاص حضرت بارىتعالى قرار مىدهد، و این مهم ضمن بعضى از آیات و روایات خاطرنشان گردیده است. خداوند در قرآن شریف فرموده:
و من یتوکل على الله فهو حسبه.
کسى که به ذات اقدس الهى توکل نماید خداوند امر او را کفایت مىکند.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا ایها الناس! توکلوا على الله و ثقوا به فانه یکفى ممن سواه.
رسول اکرم (ص) فرموده است: اى مردم! به خداوند توکل کنید و به او اعتماد نمایید که شما را از غیر خودش بىنیاز مىنماید.
عن على علیهالسلام قال: من توکل على الله ذلت له الصعاب و تسهلت علیه الاسباب.
على (ع) فرموده: کسى که به خداوند توکل نماید مشکلات بر وى آسان مىگردد و با سهولت به وسایل و اسباب دست مىیابد.
لازم است این نکته مورد توجه باشد که معناى توکل به خداوند نادیده گرفتن سنن آفرینش، بىاعتنایى به وسایل و اسباب طبیعى، و ترک سعى و عمل اجتماعى نیست، و این مطلب ضمن روایات براى افراد ناآگاه بیان شده است:
جاء رجل الى رسولالله صلى الله علیه و آله فقال یا رسولالله! ارسل ناقتى و اتوکل او اعقلها و اتوکل؟ قال: اعقلها و توکل.
مرد عربى به حضور رسول اکرم (ص) شرفیاب شد، عرض کرد: یا رسولالله! شترم را رها و آزاد بگذارم و به خداوند توکل کنم یا آنکه پایش را ببندم و توکل نمایم؟ فرمود: پایش را ببند و توکل نما.
عن امیرالمومنین علیهالسلام انه مر یوما على قوم فرآهم اصحاء جالسین فى زاویه المسجد. فقال (ع) من انتم؟ قالوا: نحن المتوکلون. قال (ع) لا، بل انتم المتاکله. فان کنتم متوکلین فما بلغ بکم توکلکم؟ قالوا: اذا وجدنا اکلنا و اذا فقدنا صبرنا. قال (ع): هکذا تفعل الکلاب عندنا. قالوا: فما نفعل؟ قال کما نفعل. قالوا: کیف تفعل. قال (ع): اذا وجدنا بذلنا و اذا فقدنا شکرنا.
على (ع) روزى گذر کرد بر جمعى، دید همه سالماند و در گوشهاى از مسجد نشستهاند. فرمود: شماها کیستید؟ پاسخ دادند: ما متوکلین هستیم. فرمود: نه چنین است، شما متوکل نیستید بلکه متاکل هستید و از اموال ضعفا ارتزاق مىکنید. اگر شما متوکلید توکل، شما را به کجا رسانده است؟ گفتند: ما اینجا نشستهایم اگر چیزى یافتیم مىخوریم و اگر نیافتیم صبر مىکنیم. حضرت فرمود: سگهاى شهر ما نیز اینچنین هستند. گفتند: پس ما چه کنیم؟ فرمود: همانند ما عمل کنید. گفتند: شما چه مىکنید؟ فرمود: وقتى چیزى به دست آوردیم به مستحقین بذل مىکنیم و اگر چیزى به دست نیاوردیم شکر مىکنیم.
انسان باایمان و درستکار که بدون گناه گرفتار زندان حاکم جبارى شده و در شرایط اضطرار به سر مىبرد براى نجات خویش باید دست دعا به سوى خداوند بگشاید و حل مشکل خود را از او بخواهد. در
صورتى که چنین کند و فقط از ذات اقدس الهى استنصار نماید از دعاى امام سجاد (ع) درس فلاح و رستگارى آموخته و عملا به کار بسته است. اگر دعا واجد شرایط استجابت و حاوى مصلحت آن انسان باایمان باشد، بدون منت و ذلت به اجابت مىرسد و زندانى در پرتو فضل الهى آزاد مىگردد. اما اگر دعا واجد شرایط استجابت و مصلحت نباشد، دعاکننده به ذلت سئوال از این و آن تن نداده و به علاوه با صبر در مصیبت زندان از پاداش بزرگ خداوند برخوردار مىگردد. ولى اگر براى نجات خود دست تمنا به سوى زندانبان بگشاید یا به افراد نافذ و موثرى که در پارهاى از مواقع به سرکشى زندان مىآیند متوسل شود و به ذلت سئوال تن دردهد، اگر نجات پیدا کند یا همچنان در زندان بماند باید بداند که در استعانت از غیر خدا خوب امتحان نداده است، راه عز و فضیلت را ترک گفته، خویشتن را تحقیر نموده، و برخلاف دعاى امام سجاد (ع) قدم برداشته است. گفتهى امام (ع) در پیشگاه خداوند این بود:
و لا تفتنى بالاستعانه بغیرک اذا اضطررت، بار الها! مرا در موقع اضطرار به یارى خواستن از غیر خودت آزمایش منما.
خداوند در قرآن شریف فرموده:
الا له الخلق و الامر.
آگاه باشید که تمام عوالم وجود و همچنین فرمانروایى کلیهى عوالم به ذات اقدس الهى اختصاص دارد.
پس اگر کسى را قادر مطلق و فرمانرواى بالذات یارى نماید پیروزیش قطعى است و اگر کسى مخذول و محروم از یارى او گردد
احدى نمىتواند وى را نصرت و یارى نماید.
ان ینصرکم الله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذا الذى ینصرکم من بعده.
اگر خداوند شما را یارى نماید هیچ کس بر شما پیروز نمىشود و اگر شما را مخذول کند و از یارى خود محروم سازد کیست که از آن پس شما را یارى دهد.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: لا تتکل الى غیر الله فیکلک الیه.
رسول اکرم (ص) فرموده: به غیر خداوند اتکال منما که خداوند تو را به او وامىگذارد.
در جملهى اول کلام امام سجاد (ع) موضوع بحث امروز راجع به کسى که از غیر خداوند در موقع اضطرار یارى بخواهد چنین آمده است:
فاستحق بذلک خذلانک، بار الها! بر اثر استعانت از غیر خودت مستحق خذلان گردم و از نصرت و یاریت محروم شوم.
حضرت یوسف صدیق، آن مرد الهى، از دوران طفولیت به علت زیبایى صورت و محبوبیت زیاد در نزد پدر، مورد حسد برادران خود بود. آنان همواره در این فکر بودند که به گونهاى حسد خود را دربارهى وى اعمال نمایند. سرانجام به این فرصت دست یافتند. در یکى از روزها که گوسفندان را به صحرا مىبردند با اجازهى پدر، یوسف را هم با خود آوردند. از آن روز، حوادث تلخ و ناگوارى براى یوسف پیش آمد و همه جا خداوند او را مورد حمایت و نصرت خود قرار داد. شرح قضایاى یوسف به طور اجمال در قرآن شریف آمده است. از جملهى
رویدادهاى سنگین براى یوسف آن بود که در مصر، بىگناه زندانى شد.
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: لما امر الملک بحبس یوسف فى السجن الهمه الله تبارک و تعالى بتاویل الرویا فکان یعبر لاهل السجن رویاهم.
امام صادق (ع) فرمود: پس از آنکه پادشاه مصر دستور زندانى شدن یوسف را داد خداوند، تعبیر خواب را به یوسف الهام فرمود و او را از این نعمت گرانقدر برخوردار ساخت و آنچنان شد که زندانیان براى تعبیر خوابهایى که مىدیدند به وى مراجعه مىکردند. در همان اوقات دو نفر از خدمهى دربار را به زندان آوردند. آن دو نیز آگاه شدند که یوسف زندانى، علم تعبیر رویا دارد. یک روز صبح، آن دو نفر نزد یوسف آمدند.
فقالا له انا راینا رویا فعبره لنا. فقال: و ما رایتما؟ قال احدهما انى ارانى احمل فوق راسى خبزا تاکل الطیر منه و قال الاخر انى رایت ان اسقى الملک خمرا. ففسر لهما رویاهما بما فى الکتاب. ثم قال للذى ظن انه ناج منهما اذکرنى عند ربک. قال: و لم یفزع یوسف فى حاله الى الله فیدعوه. فلذلک قال الله تعالى فانساه الشیطان ذکر ربه. قال ابوعبدالله علیهالسلام: قال الله لیوسف: الست الذى حببتک الى ابیک و فضلتک على الناس بالحسن، اولست الذى سقت الیک السیاره و انقذتک و اخرجتک من الجب، اولست الذى صرفت عنک کید النسوه، فما حملک على ان ترفع رعیتک او تدعو مخلوقا هو دونى؟ فالبث بما قلت بضع سنین.
به یوسف گفتند: ما دو نفر خواب دیدهایم، براى ما تعبیر کن. یوسف گفت: چه خواب دیدهاید؟ یکى از آن دو گفت: خواب دیدهام نان با سرم حمل مىکنم و پرندگان از آن مىخورند. آن دیگرى گفت: خواب دیدم به شاه شراب مىدهم. امام صادق (ع) فرمود: یوسف خواب آن دو را به آنچه در قرآن شریف آمده تعبیر نمود. سپس یوسف به آن فردى که خوابش را به نجاتش تعبیر نموده بود گفت: وقتى نزد شاه رفتى از من یاد کن، یعنى بگو: بىگناهى زندانى است. یوسف در آن موقع به پیشگاه خداوند جزع نکرد و حاجت خود را از ذات مقدس او نخواست. از این رو خداوند فرمود: شیطان موجبات فراموشى آن مرد را فراهم آورد و ساقى از یادش رفت که نام یوسف را نزد شاه ببرد. به فرمودهى امام (ع) خداوند یوسف را مخاطب ساخت و به وى فرمود: آیا من نبودم که تو را محبوب پدرت ساختم؟ و با چهرهى زیبا، تو را بر همهى مردم برترى دادم؟ آیا من نبودم که کاروان را به طرف چاه سوق دادم؟ تو را از پناهگاه چاه خارج ساختم؟ آیا من نبودم که تو را از مکر زنان خلاص نمودم؟ چه چیز باعث شد که رعیتى را بالا بردى و از مخلوق من نجات خود را طلب نمودى. براى این گفته هفت سال در زندان بمان.