شرح دعای مکارم الاخلاق(98 )
از آنچه مذکور افتاد روشن شد که تهیدستان باایمان و شریفالنفس در فقر صابر و بردبارند، با قناعت زندگى مىکنند، راز خود را به دیگرى نمىگویند و به عز و آبروى خویش آسیب نمىرسانند و اگر در موقعى ضرورت ایجاب کند که سر خود را فاش نمایند به کسى مىگویند که شایسته و لایق باشد. پیروان مکتب اهلبیت علیهمالسلام با عز و شرافت ایمانى که در باطن دارند هرگز براى حل مشکل فقر و گشایش زندگى در مقابل غیر خدا خضوع و تذلل نمىکنند و خویشتن را نزد این و آن خوار نمىنمایند و این مطلب رفیع، مدلول جملهى اول دعاى امام سجاد (ع)، موضوع بحث و سخنرانى امروز است:
و لا بالخضوع لسوال غیرک اذا افتقرت، بار الها! وقتى فقیر مىشوم، با تذلل و خضوع براى درخواست از غیر خودت مورد آزمایشم قرار مده.
در جملهى دوم دعا که موضوع قسمت آخر سخنرانى امروز است، به حضور خداوند عرض مىکند: و لا بالتضرع الى من دونک اذا رهبت، بار الها! موقعى که گرفتار ترس مىگردم با تضرع و زارى در مقابل غیر خودت امتحانم منما.
راغب مىگوید: «الرهبه و الرهب مخافه مع تحرز و اضطراب»، رهب عبارت از ترسى است که آمیخته به احساس خطر و اضطراب باشد. موقعى که آدمى گرفتار حالت وحشت و نگرانى مىشود و احساس خطر مىنماید، هر چه قدرت دارد به کار مىبرد تا خود را از آن وضع
اضطرابآمیز برهاند. اگر از تلاش و کوشش خود نتیجهاى نگرفت، دچار یاس گردید و خویشتن را عاجز و ناتوان احساس نمود، دیر یا زود بر او حالت گریه دست مىدهد و ناخواسته اشکش مىریزد. این حالتى است طبیعى که از سنین کودکى تا پایان عمر ادامه دارد. طفل چهارسالهاى را به نظر آورید که چوب کوتاهى به دست دارد و در حیاط منزل مشغول بازى است و مادرش در آشپزخانه سرگرم تهیهى غذاست. اگر در آن موقع گربهاى داخل حیاط منزل شود و به طرف طفل بیاید، اول بچه با چوبى که در دست دارد به طرف گربه مىرود و او را مىزند. اگر گربه را فرارى ساخت از پیروزى خویش مسرور مىگردد و حیوان را تا آنجا که مىتواند دنبال مىکند. اما اگر با چوب گربه را زد و حیوان به طرف طفل حمله کرد و با چنگال دستش را خراش داد، طفل دچار ترس آمیخته به عجز و ناتوانى مىشود، اشکش مىریزد، بىاختیار فریاد مىزند، و در واقع مىخواهد با فریاد خود به مادر اعلام خطر کند و او را به یارى خویش طلب نماید. اگر رانندهى جوان و توانایى براى انجام مهمى که در نظر دارد اول شب با خستگى شدید، راه سفر در پیش گیرد و در حالتى بین خواب و بیدارى رانندگى نماید و پس از طى مسافتى به خود آید و متوجه شود که مدتى است از جاده خارج شده و پهنهى وسیع کویر را پیموده است، اکنون شب تقریبا به نیمه رسیده و یک سوم بنزین بیشتر باقى نمانده و نمىداند اکنون کجاست. نه از دور چراغ ماشینى را مشاهده مىکند و نه از نزدیک چراغ روستایى را مىبیند. تصمیم مىگیرد که مقدارى به راه ادامه دهد، شاید به دهستانى برسد و بداند به کجا آمده است. اما با پیمودن راه به کوچکترین علامت نجاتى برخورد نمىکند، مایوس مىشود، خود را مىبازد، بر اثر احساس عجز و ناتوانى همانند کودک
چهارساله اشکش مىریزد و گریه مىکند.
نتیجه آنکه انسان به طور طبیعى در زمینهى «رهب» یعنى در زمینهى ترس آمیخته به خطر و اضطراب، حالت تضرع و زارى به خود مىگیرد و بىاختیار اشک مىبارد، و این وضع در گذشته و آیندهى انسانها همواره بوده و خواهد بود.
عوامل متعددى مىتواند موجب خوف آمیخته به خطر و اضطراب شود، بعضى از آن عوامل، طبیعى و مستند به قوانین نظام آفرینش است مانند زلزله، آتشفشان، سیل، وزش بادهاى وحشتزا، و نظایر اینها. در این قبیل مواقع همهى افراد موظفاند تا جایى که مىتوانند از وسایل و اسباب عادى استفاده کنند و خویشتن را از خطر برهانند. در مواردى که اسباب عادى راه ندارد افراد باایمان متوجه خدا مىشوند، درخواست رفع خطر مىکنند، و به نسبت تسلیم و رضاى ایمانى که در باطن دارند به ضمیر مضطرب خویش سکون و آرامش مىبخشند. در مواردى که عامل «رهب» و احساس خطر، تهدید قدرتمندان ظالم و زورگو باشد آنان که مىتوانند با تصمیم ظالمانهى خود بىگناهى را به قتل برسانند یا زندانى کنند یا آنکه در معرض هتک و تحقیرشان قرار دهند و در جامعه منفورشان نمایند یا به دست مامورین و کسان خویش اذیت و آزارشان دهند و خلاصه از افراد بىگناه سلب امنیت نمایند، در این قبیل موارد بعضى براى نجات خود از خوف درونى به افراد نافذ متوسل مىشوند، در مقابل آنان التماس و زارى مىکنند، تا وساطت نمایند و صاحبان قدرت را از تصمیم ظالمانهى خویش منصرف کنند و خطر را از خود بگردانند. در مکتب اسلام، تضرع و زارى مقابل کسان و جزع و التماس نزد این و آن منافى با عز ایمانى و شرافت نفس انسانى است، باید جزع و زارى به صورت دعا در پیشگاه خداوند توانا
باشد. اگر اراده فرمود و مشکل حل شد، زارىکننده بدون منت به هدف رسیده است و اگر حل نشد، عز و شرف خود را از دست نداده است.
جملهى دوم دعاى امام سجاد (ع) موضوع قسمت آخر سخنرانى امروز، ناظر به این مطلب است. امام (ع) در پیشگاه خداوند عرض مىکند: و لا بالتضرع الى من دونک اذا رهبت، بار الها! موقعى که گرفتار ترس مىگردم با تضرع و زارى در مقابل غیر خودت آزمایشم منما.
براى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمهى معصومین علیهمالسلام مکرر موارد ناامنى و نگرانکنندهاى پیش آمده و آنان به منظور رفع خطر و حل مشکل، دست دعا به پیشگاه الهى برداشته و از ذات اقدسش استمداد نمودهاند و خداوند خطر را برطرف ساخته است، و در اینجا به ذکر یک مورد اکتفا مىشود. موقعى که ابوطالب از دنیا رفت، قریش در ایذا و اذیت خود نسبت به رسول اکرم (ص) افزودند و به کارهایى دست زدند که در حیات ابوطالب مرتکب نمىشدند. حضرت تصمیم گرفت چندى مکه را ترک گوید، خود به تنهایى به طائف برود تا از محیط خطر دور باشد و در ضمن ترویج اسلام را در آن منطقه آغاز نماید. در آن موقع سه برادر از ثقیف، شخصیت بزرگ طائف بودند. حضرت وقتى وارد طائف شد به ملاقاتشان رفت و دعوت خود را با آنان در میان گذارد. هر یک از آن سه نفر پاسخ نامناسب و خامى به دعوت آن حضرت دادند و رسالتش را با بىاعتنایى تلقى نمودند. رسول اکرم (ص) از جا برخاست در حالى که از ثقیف مایوس شده بود از آنان خواست که این جلسه را مکتوم نگاه دارند و به کسى نگویند.
فلم یفعلوا و اغروا به سفهاءهم و عبیدهم یسبونه و یصیحون به حتى اجتمع علیه الناس و الجاوه الى حائط لاسوه بن ربیعه و شیبه بن
ربیعه و هما فیه و رجع عنهم من سفهاء ثقیف من کان یتبعه و عمد الى ظل حبله من عنب. فجلس فیه و ابنا ربیع ینظران الیه و یریان ما لقى من سفهاء اهل الطائف.
آن سه نفر نه تنها خواستهى آن حضرت را اجابت ننمودند و جلسه را پنهان نداشتند بلکه جهال و بردگان قوم خود را تحریک نمودند تا آن حضرت را آزار نمایند. گردش جمع شدند، دشنام گفتند، فریاد کشیدند، مردم در اطراف آن حضرت اجتماع کردند، پیمبر اسلام را ملجاء نمودند که از رهگذر خارج شود و به محوطهى باغ انگورى که متعلق به اسوه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه بود پناهنده شود و دو نفر صاحبان باغ، خود در باغ بودند. حضرت که وارد آن باغ شد نادانهاى ثقیف و همراهانشان پراکنده شدند. رسول اکرم (ص) رفت در سایهى درخت انگورى نشست و دو مالک باغ آن حضرت را مشاهده مىکردند و دیدند نادانهاى طائف با او چه کردند. وقتى در جایگاه خود قرار گرفت براى اینکه اضطراب درونى خویش را فرونشاند و با خارج شدن از باغ انگور دوباره گرفتار جهال و بردگان نشود لب به دعا گشود و در پیشگاه خداوند عرض کرد:
اللهم الیک اشکو ضعف قوتى و قله حیلتى و هوانى على الناس یا ارحم الراحمین. انت رب المستضعفین و انت ربى، الى من تکلنى، الى بعید یتجهمنى ام الى عدو ملکته امرى. ان لم یکن بک على غضب فلا ابالى و لکن عافیتک هى اوسع لى اعوذ بنور وجهک الذى اشرقت له الظلمات و صلح علیه امر الدنیا و الاخره من ان تنزل بى غضبک او یحل على سخطک. لک العتبى حتى ترضى و لا حول و لا قوه الا بک.
بار الها! نیروى کم توانم و قلت چاره جوییم و تحقیرى که مردم نسبت به من معمول مىدارند به تو مىگویم، اى مهربانترین مهربانها، تو مالک مستضعفین و مالک منى، مرا به که حواله مىدهى، به آن کس که از حقیقت دور است و با دیدن من روى درهم مىکشد یا کارم را به دشمنم محول مىفرمایى؟ بار الها! اگر تو به من خشمگین نیستى باک از بىمهرى مردم ندارم. دفاع تو براى من بسیار وسیعتر و گستردهتر است. پناه مىبرم به نور رویت که تیرگیها از آن برطرف مىشود و امر دنیا و آخرت از آن به صلاح مىگراید، پناه مىبرم به نور رویت از اینکه غضبت بر من نازل شود یا سخطت مرا فراگیرد. شایستگى موآخذه براى توست تا راضى شوى، هیچ حرکت و قدرتى نیست مگر به حمایت و دلالت ذات اقدس تو.
رسول اکرم (ص) براى رفع ترس و ناامنى محیط طائف از احدى یارى نخواست، فقط از پیشگاه الهى نصرت طلبید. خداوند دعاى او را مستجاب فرموده، خوف را از ضمیرش برطرف ساخت و به وى آرامش و اطمینان قلب عطا فرمود و بدون احساس خطر و اضطراب از طائف خارج شد، و این همان است که امام سجاد علیهالسلام در جملهى دوم کلام خود از ذات اقدس الهى درخواست نموده است.
و لا بالتضرع الى من دونک اذا رهبت، بار الها! موقعى که گرفتار ترس آمیخته به خطر و اضطراب مىشوم، با تضرع و زارى در مقابل غیر خودت امتحانم منما.