تنزیل نور


ساعت 4:57 عصر پنج شنبه 87/12/8

شرح دعای مکارم الاخلاق(97 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

و لا بالخضوع لسوال غیرک اذا افتقرت، و لا بالتضرع الى من دونک اذا رهبت. 

 بار الها! وقتى فقیر مى‏شوم با خضوع و تذلل براى درخواست از غیر خودت امتحانم مکن، بار الها! موقعى که گرفتار ترس مى‏گردم با تضرع و زارى در مقابل غیر خودت آزمایشم منما. 

به خواست خداوند این دو جمله از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز است. دو امر بسیار مهم و خطیر است که اگر در زندگى دامنگیر افراد ضعیف‏النفس و کم‏ایمان شود مى‏تواند در آنان اثر نامطلوب بگذارد، به پستى و فرومایگى سوقشان دهد، و از عز و شرافت نفس، که سرمایه‏ى گرانقدر انسانى است محرومشان نماید: یکى تهیدستى و فقر است و آن دیگر، ناامنى و ترس. امام سجاد علیه‏السلام خطر احتمالى این دو رویداد را در پیشگاه الهى به عرض رسانده و درخواست نموده است که او را در زمینه‏ى فقر به تذلل در مقابل غیر خودش امتحان نکند و در زمینه‏ى ترس به تضرع و زارى در مقابل این و آن آزمایش ننماید. این دعاى شریف براى افراد آگاه درسى است آموزنده زیرا خطر فقر و ترس ممکن است هر فردى را  تهدید کند. پیروان امام باید از خدا بخواهند که در این مواقع مورد لطف و حمایتشان قرار دهد و آنان را از خطر، مصون و محفوظ دارد. انسان شریفترین مخلوق الهى است، او دارنده‏ى روح خدا و خلیفه‏ى بارى‏تعالى در زمین است. خداوند در قرآن شریف فرموده:  و لقد کرمنا بنى‏آدم، ما فرزندان آدم را موجوداتى کریم و بزرگ قرار داده‏ایم. 

این مخلوق بزرگ و ارزشمند داراى آزادى عمل است و مانند حیوانات در اداره‏ى زندگى خود در چارچوب غرایز محبوس نیست، تنظیم امور حیاتش بر عهده‏ى خود او واگذار گردیده و مختار آفریده شده است. در طول قرون و اعصار، پیمبران الهى به مردم گفته و خاطرنشان ساخته‏اند که خداوند راضى نیست مردم از آزادى خود سوءاستفاده کنند، خود را بنده و برده‏ى غیر خدا قرار دهند، و از این راه شرف انسانى خویش را پایمال نمایند. دعوت به یکتاپرستى یا توحید در عبادت که بزرگترین هدف مقدس انبیاى خداست ناظر به همین مطلب است و تعیین‏کننده‏ى حدود آزادى بشر است. پیمبران با دعوت به توحید در عبادت، مقام رفیع انسانیت را حفظ نمودند و به مردم اجازه ندادند که خویشتن را با پرستش جماد و نبات و حیوان تحقیر کنند و موجبات سقوط و پستى خویشتن را فراهم آورند. قرآن شریف فرموده است:  و من یشرک بالله فکانما خر من السماء، کسى که به خداوند شرک آورد همانند این است که از آسمان رفیع فروافتاده و سقوط نموده باشد. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى از یک طرف اعلام نموده‏اند که خداوند به بشر آزادى اعطا نموده و اداره‏ى امور زندگیش را  به خودش تفویض فرموده است، و از طرف دیگر خاطرنشان ساخته‏اند که افراد باایمان و پیروان مکتب قرآن، حق ندارند آزادى خود را نابجا اعمال نمایند، شرف انسانى را نادیده انگارند و موجبات ذلت و خوارى خویشتن را فراهم آورند. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: ان الله فوض الى المومن اموره کلها و لم یفوض الیه ان یذل نفسه. الم تر ان الله عز و جل ههنا یقول لله العزه و لرسوله و للمومنین، و المومن ینبغى له ان یکون عزیزا و لا یکون ذلیلا.  امام صادق (ع) فرموده: خداوند تمام امور مومنین را به خودشان تفویض فرموده اما ذلیل ساختن خودشان را به آنان واگذار ننموده است، ندیدى کلام خدا را که در این مقام فرموده: عزت براى خدا و رسول خدا و مومنین است، مومن، شایسته‏ى عزت است و نباید خوار و ذلیل باشد. 

به نظر مردان بزرگ و مربیان عالیقدر بشر، زندگى زمانى ارزش دارد که با عز و شرافت طى شود، اگر زندگى آمیخته به خوارى و ذلت گردد به نظر آن مربیان بزرگ، مرگ از آن حیات بهتر و برتر است.  عن على علیه‏السلام قال: المنیه و لا الدنیه.  على (ع) فرموده: در آغوش مرگ قرار گرفتن و جان سپردن بهتر از زندگى کردن با خوارى و ذلت است. 

عن مولانا الحسین علیه‏السلام قال: موت فى عز خیر من حیاه فى ذل.  حضرت حسین بن على علیهماالسلام فرموده: مرگ در عزت،  بهتر از حیات و زندگى در ذلت است. 

بعضى به گذران دنیاى خویش آنقدر دلبسته و علاقمندند که اگر بدانند بناست سى سال زندگى کنند حاضرند براى رفاه و آسایش عمر خود، ده سال تن به ذلت و پستى بدهند و خوارى را قبول نمایند، تملق بگویند، چاپلوسى کنند، بنده و برده‏ى مستکبرین ثروتمند شوند، طوق عبودیت صاحبان قدرت را به گردن افکنند، و خلاصه جامه‏ى خوارى در بر نمایند، ولى براى آنکه شنوندگان محترم بدانند که در اسلام زیر بار ذلت و خوارى رفتن تا چه حد قبیح و شرم‏آور است به این روایت توجه فرمایند:  عن على علیه‏السلام قال: ساعه ذل لا تفى بعز الدهر. 

على (ع) فرموده: یک ساعت زیر بار ذلت رفتن و به پستى تن دادن، با رفاه و آسایش تمام عمر برابرى نمى‏کند، یعنى اگر انسانى به چنین عملى دست بزند باید بداند که در این معامله ضرر کرده و مغبون است. 

فقر و تهیدستى از جمله‏ى امورى است که مى‏تواند منشاء ذلت و خوارى انسانها گردد و آنان را به پستى و دنائت وادار نماید. فقر از جمله‏ى مواد امتحان و آزمایش خداوند است. با توجه به اینکه مردم از نظر ایمان و بى‏ایمانى، از نظر قوت و ضعف نفس، از نظر خلقیات پسندیده و ناپسند، از نظر عزت نفس و فرومایگى، و همچنین از نظر دیگر جهات با یکدیگر متفاوت‏اند قطعا نتیجه‏ى آزمایش آنان نیز متفاوت خواهد بود. افراد باایمان که خویشتندار و متحمل‏اند به نسبت ایمان و صبرشان و همچنین به نسبت درجه‏ى فقرشان خوب امتحان مى‏دهند، بعضى که فاقد ایمان و ذخایر اخلاقى هستند فقر در آنان  بیش و کم اثر بد مى‏گذارد، به گناه آلوده مى‏شوند، به پستى تن مى‏دهند و از بوته‏ى امتحان الهى سرافکنده بیرون مى‏آیند. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات بسیارى درباره‏ى فقر، سخن گفته و خطرات ناشى از آن را برشمرده‏اند و در ضمن، وظایف مومنین و پیروان راستین اسلام را در مراحل مختلف ذکر نموده‏اند و در اینجا با استفاده از بعضى آیات و روایات، به اختصار، راجع به فقر و درجات مختلف آن و همچنین درباره‏ى وظایف افراد فقیر در مواقع و شرایط مختلف عرایضى کوتاه تقدیم شنوندگان محترم مى‏شود. فقر درجات و مراتبى دارد و گاهى تهیدستى و فقر آنچنان افراد را در مضیقه و تنگناى مى‏گذارد که تحمل را از دست مى‏دهند و از خداوند تمناى مرگ مى‏کنند و پایان یافتن زندگى را براى خود فوز و سعادت مى‏دانند. در روایات اسلامى مصیبت و رنج فقر با تعبیرهاى مختلفى بیان شده و در اینجا فقط به ذکر یک روایت که روشنگر اهمیت فقر است اکتفا مى‏شود: 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: اوحى الله تعالى الى ابراهیم علیه‏السلام فقال یا ابراهیم! خلقتک و ابتلیتک بنار نمرود. فلو ابتلیتک بالفقر و رفعت عنک الصبر ما تصنع؟ قال ابراهیم: یا رب! الفقر الى اشد من نار نمرود. قال الله فبعزتى و جلالى ما خلقت فى السماء و الارض اشد من الفقر.  رسول اکرم (ص) فرمود که خداوند به ابراهیم خلیل وحى فرستاد: من تو را آفریدم و به آتش نمرود مبتلایت ساختم. اگر تو را به فقر مبتلا نمایم و صبر را از تو بگیرم چه خواهى کرد؟ ابراهیم عرض کرد:  بار الها! فقر براى من از آتش نمرود شدیدتر است. خداوند فرمود: به عزت و جلالم قسم که مخلوقى را در آسمان و زمین از فقر و تهیدستى شدیدتر نیافریده‏ام. 

نکته‏اى که در این روایت شایان کمال دقت است، فقر بدون صبر است. خداوند به ابراهیم فرمود: اگر به فقرت مبتلا کنم و صبر را از تو بگیرم چه خواهى کرد؟ ابراهیم عرض کرد: فقر از آتش نمرود سخت‏تر است. این عبارت به شنونده مى‏فهماند که فقر بدون صبر تا چه حدى سنگین است و این همان است که خداوند به عزت و جلال خود قسم یاد کرده که از فقر، شدیدتر نیافریده‏ام. صبر به معناى حس خویشتندارى و تملک نفس است و این خصلت حمیده در زمینه‏ى فقر و تهیدستى داراى مراتب و درجاتى است و عالیترین مرتبه‏ى آن را خداوند در قرآن شریف براى فقراى اصحاب صفه، که عددشان حدود چهارصد نفر بوده، بیان فرموده است. 

للفقراء الذین احصروا فى سبیل الله لا یستطیعون ضربا فى الارض، یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف، تعرفهم بسیماهم، لا یسالون الناس الحافا و ما تنفقوا من خیر فان الله به علیم. 

انفاق براى فقیرانى است که در راه خدا و براى امر جهاد در محاصره و تنگناى قرار گرفته‏اند، از ترس هجوم دشمن همواره در حال آمادگى به سر مى‏برند و جایگاه خود را ترک نمى‏گویند، افرادى که از وضع آنان ناآگاه‏اند به علت عفتى که دارند تصور مى‏کنند اینان از گروه اغنیا و مالداران‏اند اما با دیدن چهره‏ى ایشان به وضعشان واقف مى‏شوى. از احدى درخواست کمک نمى‏نمایند و خداوند از انفاقهایى که به آنان مى‏نمایید آگاه است. 

صبر این گروه در فقر به اندازه‏اى بود که نه تنها تهیدستى خود را به زبان نمى‏آوردند بلکه در جامعه به گونه‏اى رفتار مى‏نمودند که افراد بى‏اطلاع، آنان را غنى و متمکن مى‏پنداشتند. اینان در فقر و ناچیزى واجد عالیترین درجه‏ى صبر و بردبارى بودند. گروه دیگرى که در فقر، صابر و بردبارند کسانى هستند که مردم بى‏اطلاع، به آنان گمان ثروت نمى‏برند ولى آنقدر خویشتندار و صابرند که همانند گروه اول از فقر خود سخنى نمى‏گویند و تنگدستى خویش را بیان نمى‏نمایند زیرا مى‏دانند که به زبان آوردن فقر، خود نوعى بى‏صبرى است، به علاوه، اظهار نمودن فقر مایه‏ى ذلت و تحقیر گوینده است. 

عن النبى صلى الله علیه و آله: من ابدى الى الناس ضره فقد فضح نفسه. 

رسول اکرم (ص) فرمود: کسى که مصیبت و رنج درونى خود را به مردم بگوید خویشتن را رسوا نموده است. 

عن على علیه‏السلام قال: من اظهر فقره اذل قدره.  على (ع) فرموده: کسى که فقر خود را آشکار کند قدر و شخصیت خود را خوار نموده است. 

گروه دیگرى که در فقر صابر و متحمل‏اند کسانى هستند که با تمرین، واجد صفت بسیار پسندیده‏ى قناعت شده‏اند و به این خلق عزت‏آفرین متخلق گردیده‏اند، با حداقل زندگى مى‏سازند، از تنگدستى خود سخن نمى‏گویند، و از کسى تمناى کمک ندارند. این بلندهمتان با زبان حال و زمزمه‏ى درونى مى‏گویند: 

به نان خشک قناعت کنیم و جامه‏ى دلق     که بار محنت خود به ز بار منت خلق 

اولیاى گرامى اسلام در سخنان خود قناعت را «غنى» خوانده‏اند، یعنى کسى که واجد خصلت قناعت است از غناى روح و بى‏نیازى نفس برخوردار است و به مردم نیازى ندارد. 

عن النبى صلى الله علیه و آله قال: القناعه کنز لا یفنى.  رسول اکرم (ص) فرموده است: قناعت گنجى است که هرگز پایان نمى‏یابد. 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: من قنع بما رزقه الله فهو من اغنى الناس.  امام صادق (ع) فرمود: کسى که به رزق خدا قانع باشد او از غنى‏ترین مردم است. 

من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مومن فلنحیینه حیاه طیبه.  هر مرد و زنى که با ایمان است عمل خوب و صالح انجام دهد ما او را به حیات منزه و پاک زنده خواهیم نمود. 

سئل علیه‏السلام عن قوله تعالى: فلنحیینه حیاه طیبه، فقال: هى القناعه. 

از على (ع) درباره‏ى حیات طیبه‏اى که در این آیه آمده است، سئوال شد. حضرت در پاسخ فرمود: آن حیات طیبه، قناعت است. 

گاهى براى یک انسان بسیار شریف و بزرگوار که در فقر، صابر و قانع است وضعى به وجود مى‏آید و آنچنان در مضیقه قرار مى‏گیرد که ناچار مى‏شود به دگران بگوید و از آنان کمک بخواهد. در این قبیل موارد اولیاى گرامى اسلام به پیروان خود اجازه مى‏دهند که به قدر 

ضرورت اقدام نمایند، ولى اکیدا سفارش کرده‏اند که در انتخاب شخصى که مى‏خواهند راز خود را با وى در میان بگذارند دقت و مراقبت کامل مبذول دارند و سر خویشتن را به نااهل نگویند و بر مصیبت خود نیفزایند. 

عن الرضا علیه‏السلام قال: وجهک ماء جامد یقطره السوال فانظر عند من تقطره. 

حضرت على بن موسى الرضا علیهماالسلام فرمود: صورتت آبى است منجمد، سئوال کردن آن را تقطیر مى‏کند. دقت کن که نزد چه انسانى تقطیرش مى‏نمایى. 

دست طمع که پیش کسان مى‏کنى دراز 

پل بسته‏اى که بگذرى از آبروى خویش 

در سخنرانى 47، قسمتى از روایات مربوط به فقر و لزوم خوددارى فقرا از افشاى آن و همچنین پاره‏اى از عوارض رنج‏آورى که بر اثر افشاى فقر، دامنگیر فقیر مى‏شود و در روایات خاطرنشان گردیده، مذکور افتاد. اگر شدت مضیقه و فشار زندگى ایجاب کند که فقیرى وضع پنهان خود را با دیگرى در میان بگذارد، روایت حضرت رضا علیه‏السلام و بعضى روایات دیگر از این قبیل را از یاد نبرد و متوجه باشد که راز خود را به فرد ناصالح نگوید و مصیبت تازه‏اى بر مصائب خود نیفزاید. اولیاى گرامى اسلام ضمن بعضى روایات، صفات کسانى را که شایسته‏اند رازدار تهیدستان و گرفتاران باشند توضیح داده و دوستان خود را راهنمایى فرموده‏اند. در اینجا براى اجتناب از تطویل کلام فقط به ذکر یک حدیث از حضرت حسین بن على 

علیهماالسلام اکتفا مى‏شود: 

و جاءه رجل من الانصار یرید ان یساله حاجه. فقال علیه‏السلام: یا اخا الانصار صن وجهک عن بذله المساله و ارفع حاجتک فى رقعه فانى آت فیها ما سارک ان شاء الله. فکتب: یا اباعبدالله ان لفلان على خمسمائه دینار و قد الح لى فکلمه ینظرنى الى میسره. فلما قراء الحسین علیه‏السلام الرقعه، دخل الى منزله فاخرج صره فیها الف دینار و قال علیه‏السلام له: اما خمسمائه فاقض بها ذمتک و اما خمسمائه فاستعن بها على دهرک. لا ترفع حاجتک الا الى احد ثلثه: الى ذى دین او مروه او حسب. 

مردى از انصار حضور حضرت حسین (ع) شرفیاب شد. خواست حاجت خود را بگوید. امام به او فرمود: آبروى خود را حفظ کن، برو و حاجتت را بنویس، به خواست خداوند موجبات مسرتت را فراهم مى‏آورم. نامه را نوشت و آورد. در آن نامه تذکر داده بود که من به فلانى پانصد دینار مقروضم. او مصر است که فورا بپردازم، قادر نیستم، شما به او سخنى بگویید تا به من مهلت دهد، تمکن مالى به دست آورم. حضرت نامه را خواند، سپس به اندرون منزل رفت، کیسه‏اى را با خود آورد که حاوى هزار دینار بود، تسلیم وى نمود و فرمود: پانصد دینار به دینت بده و از پانصد دینار دیگر براى گرداندن چرخ زندگیت کمک بگیر. آنگاه فرمود: اظهار حاجت منما مگر به یکى از این سه نفر که مى‏گویم: یا متدین و باایمان، یا داراى فتوت و مردانگى، و یا داراى تربیت خوب خانوادگى. 

واضح است که این سه نفر اگر بتوانند با احترام و بدون منت، 

نیاز او را برطرف مى‏کنند و اگر نتوانند ایمان به خدا، فتوت و جوانمردى، و تربیت خوب خانوادگى نمى‏گذارد آبروى او را ببرند و موجبات ذلت و تحقیرش را فراهم آورند. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    39
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188036

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::