شرح دعای مکارم الاخلاق( 96)
عن على علیهالسلام قال: ان البلاء للظالم ادب و للمومن امتحان و للانبیاء درجه و للاولیاء کرامه.
على (ع) فرموده: رنج و بلا براى ستمکار ادب است و براى مومن آزمایش و امتحان، براى پیمبران ترفیع درجه و مقام است و براى اولیاى خدا بزرگوارى و کرامت.
بیماریها، شکستها و ناملایمات براى ستمکاران به منزلهى تازیانهى ادب است. شاید سخنى که بین امام صادق (ع) و منصور دوانقى در مورد خلقت مگس رد و بدل شده، ناظر به همین امر باشد. روزى امام (ع) در مجلس منصور دوانقى بود. گویى مگسى از طرف بارىتعالى مامور شد او را اذیت کند و خود را به سر و صورت منصور بکوبد. او هر قدر با دست خواست حشره را رد کند نتوانست، سرانجام خشمگین و ناراحت شد.
قال المنصور للصادق علیهالسلام: لاى شىء خلق الله الذباب.
قال: لیذل الجبارین.
به حضرت عرض کرد: خداوند براى چه مگس را آفریده است؟ در پاسخ فرمود: براى اینکه قدرتمندان زورگو و جبار را خوار نماید. یعنى به آنان بفهماند به هوش باشید که حشرهى کوچکى قادر است به ستوهتان آورد و زندگى را بر شما تلخ و ناگوار نماید.
گناه و مخالفت با امر الهى ناشى از غرایز و تمایلات حیوانى است. کسانى که ایمان واقعى دارند بر هوى و غرایز خود مسلط×× اند و خلاف امر الهى قدم برنمىدارند. در نتیجه خوب امتحان خواهند داد. اگر نیروى ایمان در گروهى ضعیف باشد یا اصلا ایمان نداشته باشند به معاصى آلوده مىشوند. در عصر رسول اکرم (ص) عدهاى منافق بودند و بین مردم فقط ادعاى مسلمانى داشتند، و بقیه واقعا اسلام آورده بودند و اغلب آنان جدا از گناه پرهیز داشتند. ولى بعد از نبى اکرم (ص)، اسلام واقعى به ضعف گرایید و رفته رفته گناه بین مسلمانان شایع شد و آلودگیها به شکلهاى مختلف گسترش یافت، و این جریان رنجآور را رسول اکرم (ص) در زمان حیات خود به على علیهالسلام خبر داده بود:
عن على علیهالسلام قال: لما انزل الله سبحانه قوله: «الم. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون» علمت ان الفتنه لا تنزل بنا و رسولالله- صلى الله علیه و آله- بین اظهرنا. فقلت یا رسولالله! ما هذه الفتنه التى اخبرک الله تعالى بها؟ فقال: یا على! ان امتى سیفتنون من بعدى، سیفتنون باموالهم، و یمنون بدینهم على ربهم، و یتمنون رحمته، و یامنون سطوته، و یستحلون حرامه بالشبهات الکاذبه، و الاهواء الساهیه، فیستحلون
الخمر بالنبیذ، و السحت بالهدیه، و الربا بالبیع.
على (ع) فرمود: وقتى آیهى «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون» نازل شد، دانستم که تا وقتى پیمبر گرامى (ص) بین ماست فتنه بر مسلمانان نازل نمىشود. عرض کردم: یا رسولالله! این فتنه چیست که خداوند به شما خبر داده؟ فرمود: عنقریب، امت من، بعد از من امتحان خواهند شد، امتحان مىشوند به اموالشان، با دین خود به خداوند منت مىگذارند، تمناى رحمت او را دارند اما از قهاریتش خود را در امان مىپندارند، حرام خدا را با شبهات دروغ حلال مىکنند، شراب را به نام نبیذ، مال پلید را به نام هدیه، و ربا را به نام بیع، جایز و روا تلقى مىنمایند.
این قبیل فتنههاست که در روایات «مضلات فتن» خوانده شدهاند و مسلمانانى که نیروى ایمانشان ضعیف است و بر هواى نفس خویش تسلط ندارند در این قبیل امتحانها ممکن است دچار لغزش شوند، برخلاف امر الهى قدم بردارند، و گرفتار ضلالت و گمراهى گردند. مسلمانان براى آنکه از این قبیل خطرها مصون باشند باید از خداوند استمداد نمایند، طلب توفیق کنند، و از او بخواهند که در این مواقع مورد حمایتشان قرار دهد تا از صراط مستقیم خارج نشوند. حضرت زینالعابدین علیهالسلام در این قطعه از دعاى شریف «مکارمالاخلاق» که موضوع بحث سخنرانى امروز است به هیچ یک از این فتنهها نظر ندارد، زیرا امام (ع) در عبارت دعا کلمهى «اضطرار» را به کار برده و افرادى که به گمراهى این فتنهها مبتلا مىشوند در عمل انحرافى خویش وضع اضطرارى ندارند بلکه لذتگرایى،
مالدوستى، هوىپرستى، و دیگر انگیزههایى از این قبیل آنان را به این راه انحرافى سوق داده است و اگر بخواهند مىتوانند با یک ارادهى جدى و تصمیم قاطع خویشتن را از خطر برهانند و به خوبى از عهدهى امتحان خداوند به درآیند . به طورى که قبلا اشاره شد توحید افعالى اقتضا دارد که مومنین به خداوند همواره جملهى «ایاک نستعین» را که همه روزه در نماز مىخوانند به یاد داشته باشند و فراموش نکنند که در مواقع حاجت باید از آفریدگار توانا یارى بخواهند و دست نیاز به روى غیر او نگشایند. آنجا که در نظام تکوین، خداوند علل و اسباب عادى را مجراى فیض و یارى خود قرار داده، باید طبق ارادهى الهى از آن مجارى یارى خواست، آنجا که در نظام تشریع، امورى را مجراى فیض و یارى خود قرار داده مانند «استعینوا بالصبر و الصلوه» باید از آن مجارى نصرت و یارى خواست، و این هر دو استعانت در نظام تکوین و تشریع در واقع استعانت از ذات اقدس الهى است و با توحید افعالى منافات ندارد. گاهى انسان به طور ناخواسته در وضع اضطرارى خاصى قرار مىگیرد و براى حفظ حیات خود جز استعانت و استمداد از مردم راه دگرى ندارد، مثل اینکه فردى در اطاق خوابیده و بر اثر ریزش باران شدید، سقف فرومىریزد اما به گونهاى که او در پناهگاهى سالم مىماند ولى راه بیرون آمدن ندارد، یا شخص دگرى شب در بیابان تاریکى راه مىرود، ناگهان در گودالى به عمق سه چهار متر فرومىافتد و زنده است، اما نمىتواند از آنجا خارج شود. این دو انسان زیر سقف و در عمق گودال یا باید سکوت کنند تا از تشنگى و گرسنگى بمیرند یا با شنیدن صداى پاى رهگذران فریاد کنند، حیات خود را اعلام نمایند، و از آنان براى نجات خویشتن یارى و کمک بخواهند. این دو نفر در وضع اضطرارى واقع شدهاند و
براى رهایى از آن وضع چارهاى جز یارى خواستن از این و آن ندارند. اسلام نه تنها به این دو نفر اجازهى نصرت خواستن از مردم را مىدهد بلکه مىگوید حفظ حیات واجب است و براى نجات خود باید حتما فریاد کنند، دگران را آگاه سازند، مردم را به یارى خود طلب کنند، و خویشتن را از آن شرایط مرگبار برهانند. گرچه استعانت از غیر خدا در مواقع اضطرار شرعا مجاز است ولى امام سجاد علیهالسلام که نمىخواهد از غیر خدا استعانت نماید عرض مىکند در پیشگاه خداوند: «و لا تفتنى بالاستعانه بغیرک اذا اضطررت»، بار الها! با یارى طلبیدن از غیر خودت در مواقع اضطرار امتحانم ننما، یعنى پروردگارا! یا مرا در فتنه و امتحان قرار نده که دچار اضطرار شوم یا اگر قضاى قطعیت بر این است که به چنین آزمایش و امتحان مبتلا گردم، به گونهاى مورد حمایتم قرار ده که براى رفع اضطرار از تو یارى بخواهم و دست استعانت به سوى غیر تو نگشایم. این دعا و درخواست از پیشگاه حضرت بارىتعالى آنقدر بلندپایه و رفیع است که تنها مردان عالیمقام و اولیاى گرانقدر خداوند که مدارج کمال ایمان و توحید را پیمودهاند و مشمول رضوان الهى شدهاند شایستهى این تمنى هستند وگرنه مومنین عادى که در گذشته و حال اکثریت خداپرستان جهان را تشکیل داده و مىدهند لیاقت معنوى و شایستگى قلبى چنین درخواستى را ندارند. بعضى از آنان نمىتوانند عمق این دعا را درک کنند و نمىفهمند امام سجاد (ع) از خداوند چه مىخواهد و بعضى اگر تا اندازهاى به ارزش معنوى و توحیدى این دعا واقف گردند در موقع اضطرار با اتکا به اجازهى شرع مقدس از غیر خدا استعانت مىجویند و این و آن را به یارى خود مىطلبند. اما حضرت على بن الحسین علیهماالسلام استعانت از غیر خدا را در موقع اضطرار نوعى فتنه و
آزمایش تلقى نموده و از خدا درخواست مىکند که در مواقع اضطرارى مرا به چنین امتحانى مبتلا و آزمایش منما. براى آنکه شنوندگان محترم به گوشهاى از مقام توحید افعالى مردان عالیمقام الهى در زمینهى اضطرار واقف شوند و ضمنا مطلب دعاى امام سجاد (ع) نیز هر چه بهتر روشن گردد در اینجا مختصرى از زندگى افتخارآمیز و پر فراز و نشیب حضرت ابراهیم خلیل الرحمان ذکر مىشود. قرآن شریف در چند مورد از حضرت ابراهیم نام برده و به مبارزات او با بت و بتپرستى و بتپرستان و خطراتى که در سر راهش پیش آمد اشاره نموده است. بتشکنى ابراهیم از جمله مبارزات آن حضرت و افروختن آتش براى سوزاندن ابراهیم از جملهى خطراتى است که براى آن حضرت پیش آمد، و در اینجا به استناد بعضى از آیات و روایات، جریان امر به اختصار توضیح داده مىشود. در یکى از عیدها که مردم از شهر خارج مىشده و به صحرا مىرفتند ابراهیم (ع) عذر مزاجى آورد و در شهر ماند. از فرصت نبودن مردم استفاده نمود، به بتخانه رفت، تمام بتها را به استثناى بت بزرگ شکست و تبر بتشکنى را به گردنش افکند. مردم که از صحرا برگشتند و به بتکده رفتند، بتها را شکسته یافتند فریاد برآوردند، شهر به هم ریخت، طوفانى بر پا شد، ابراهیم را عامل این کار شناختند، او را براى محاکمه در حضور مردم آوردند.
قالواء انت فعلت هذا بآلهتنا یا ابراهیم. قال بل فعله کبیرهم هذا فاسالوهم ان کانوا ینطقون.
گفتند اى ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردى؟ پاسخ
داد: بت بزرگ مرتکب این کار شد. از آنها سئوال کنید اگر مىتوانند سخن بگویند.
قال الصادق علیهالسلام: و الله ما فعله کبیرهم و ما کذب ابراهیم. فقیل فکیف ذلک. فقال: انما قال فعله کبیرهم هذا ان نطق، و ان لم ینطق فلم یفعل کبیرهم هذا شیئا.
امام صادق (ع) قسم یاد کرد که بت بزرگ مرتکب این کار نشده بود و ابراهیم هم دروغ نگفته بود. عرض شد اینکه مىفرمایید چگونه است؟ فرمود: ابراهیم به مردم گفت: بت بزرگ این کار را انجام داده اگر نطق مىکند، و اگر نطق نمىکند مرتکب کارى نشده است. نمرود و مردم پس از شور و تبادل فکر به این نتیجه رسیدند که مجازات گناه بزرگ ابراهیم این است که در آتش سوزانده شود، افکار عمومى کیفر سوزاندن را پذیرفت و این شعار زبانزد همگان گردید:
قالوا حرقوه و انصروا آلهتکم.
گفتند او را بسوزانید و خدایان خود را یارى نمایید.
سوزاندن ابراهیم به نام خدایان، رنگ مذهبى به خود گرفت. از این رو بتپرستان به احترام بتها در تهیهى هیزم شرکت کردند، حتى کسانى مریض بودند و در شرف مرگ با وصیت، مقدارى از ماترک خود را براى خرید هیزم سوزاندن ابراهیم اختصاص دادند. جمعآورى هیزم مدتى به طول انجامید و ابراهیم در طول آن مدت زندانى بود. پس از آنکه به مقدار کافى هیزم از نقاط دور و نزدیک جمعآورى گردید و بر روى هم انباشته شد، در موعد مقرر، از تمام اطراف هیزمها
شعلههایى را برافروختند و در نتیجه گویى دریایى از آتش به وجود آمد. قبلا منجنیقى ساخته بودند که ابراهیم را در آن بنشانند و در وسط دریاى آتش بیفکنند. روز سوزاندن ابراهیم فرارسید، او را در منجنیق نشاندند تا در نقطهى مرکزى آتش بیندازند. لحظات اضطرارى براى ابراهیم شروع شد. کسى که در آن موقع مىتوانست به ابراهیم کمک کند و او را از محیط خطر خارج نماید جبرئیل امین بود. روایات متعددى با مختصر تفاوت در عبارت رسیده که جبرئیل، خود را به ابراهیم رساند و آمادگى خویش را براى یارى او اعلام داشت.
از آن جمله این حدیث است:
و التقى معه جبرئیل فى الهواء و قد وقع فى المنجنیق. فقال یا ابراهیم هل لک الى من حاجه. فقال ابراهیم: اما الیک فلا و اما الى رب العالمین فنعم.
جبرئیل در هوا ابراهیم را ملاقات نمود، موقعى که در منجنیق قرار داشت. گفت: اى ابراهیم! آیا به من حاجتى دارى؟ ابراهیم پاسخ داد: اما به تو حاجتى ندارم، و اما به خداوند عالمیان نیازمند و محتاجم.
ابراهیم دعا کرد و از خدا نصرت طلبید، خداوند خواستهى او را اجابت فرمود.
قلنا یا نار کونى بردا و سلاما على ابراهیم.
به آتش فرمان رسید که بر ابراهیم سرد و سلامت باش.
ابراهیم در موقع اضطرار از غیر خدا، حتى از فرشتهى بزرگ الهى یارى نخواست، فقط از بارىتعالى نصرت طلبید و خداوند یاریش فرمود.
درخواست امام سجاد (ع) در این قطعه دعا از پیشگاه بارىتعالى این است که خدایا در موقع اضطرار فقط از تو یارى بخواهم و با استعانت از غیر خودت امتحانم منما.