تنزیل نور


ساعت 4:52 عصر پنج شنبه 87/12/8

شرح دعای مکارم الاخلاق( 95)

بسم الله الرحمن الرحیم 

و لا تفتنى بالاستعانه بغیرک اذا اضطررت 

 

امام سجاد علیه‏السلام در این قطعه از دعا به پیشگاه خداوند عرض مى‏کند: بار الها! مرا در موقع ناچارى و اضطرار به یارى خواستن از غیر خودت آزمایش منما. به خواست خداوند این جمله از دعاى شریف «مکارم‏الاخلاق» موضوع بحث و سخنرانى امروز است. براى توضیح این قطعه از دعا لازم است معناى دو کلمه روشن گردد: یکى «فتنه» و آن دیگر «اضطرار». کلمه‏ى «فتنه» در لغت به معانى متعددى آمده است و در آیات و اخبار، مکرر این کلمه به کار رفته و در هر مورد معناى مناسب با آن اراده شده است. در اقرب الموارد آمده: الفتنه بالکسر مصدر: الخبره و الابتلاء و الضلال و الاثم و الکفر و الفضیحه و العذاب و المرض و الجنون و المحنه و العبره و المال و الاولاد و منه: «انما اموالکم و اولادکم فتنه».- و اختلاف الناس فى الاراء و ما یقع بینهم من القتال. 

فتنه به معناى علم به کنه و حقیقت چیزى، امتحان، گمراهى، گناه، کفر، رسوایى، عذاب، مرض، دیوانگى، محنت، عبرت، مال، 

اولاد، و به معناى اختلاف آراى مردم و آنچه بین آنان از زد و خورد و کشتار به وقوع مى‏پیوندد. 

راغب در مفردات مى‏گوید: «اصل الفتن ادخال الذهب النار لتظهر جودته من رداءته»، اصل «فتن» به معناى داخل نمودن طلا در آتش است تا بدین وسیله طلاى عالى و پست آشکار گردد. 

عن معمر بن خلاد قال: سمعت اباالحسن علیه‏السلام یقول: الم. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون.- یفتنون کما یفتن الذهب. ثم قال: یخلصون کما یخلص الذهب. 

معمر بن خلاد مى‏گوید: امام موسى بن جعفر علیهماالسلام، آیه‏ى «الم. احسب الناس» را تلاوت نمود و فرمود: امتحان مى‏شوند همانند طلا، سپس فرمود: بر اثر امتحان، خالص مى‏شوند همچون خلوص طلا. 

براى مزید آگاهى شنوندگان محترم در اینجا بعضى از آیات که در آنها ماده‏ى فتنه به کار رفته و معناى مخصوصى از آن اراده شده است ذکر مى‏شود: 

«فتنه» به معناى «امتحان»: 

و لقد فتنا الذین من قبلهم، امتهاى گذشته را امتحان نموده‏ایم. 

«فتنه» به معناى «عذاب»: 

ذوقوا فتنتکم، عذاب خود را بچشید. 

«فتنه» به معناى «بلا»: 

انا قد فتنا قومک من بعدک، اى موسى! ما قوم تو را در غیابت مبتلا نمودیم، و سامرى بت‏پرستشان ساخت. 

«فتنه» به معناى «گمراهى»: 

یا بنى‏آدم لا یفتننکم الشیطان، اى اولاد آدم! مراقب باشید که شیطان شما را گمراه ننماید. 

«فتنه» به معناى «محنت و شکنجه»: 

فما آمن لموسى الا ذریه من قومه على خوف من فرعون و ملاهم ان یفتنهم، از ذرارى قوم موسى جز عده‏ى معدودى به وى ایمان نیاوردند، زیرا از محنت و شکنجه‏ى فرعون و فرعونیان خائف بودند. 

«فتنه» به معناى «اختلاف آراى مردم و به وقوع پیوستن خونریزى و قتال» در حدیث آمده است: 

عن ابى عبدالله علیه‏السلام قال: تمنوا الفتنه ففیها هلاک الجبابره و طهاره الارض من الفسقه. 

امام صادق (ع) فرموده: تمناى فتنه و انقلاب نمایید، چه بر اثر فتنه‏ى اجتماعى و انقلاب، جباران ستمکار هلاک مى‏شوند و زمین از وجود عناصر فاسد و گناهکار تطهیر مى‏گردد. 

«فتنه» به معناى «آزمایش و امتحان» از جمله مقدرات قطعى و قضاى حتمى بارى‏تعالى است، همه‏ى پیمبران الهى در قرون و اعصار گذشته ضرورت امتحان خداوند را به مردم اعلام نموده‏اند و تا وقتى که دار تکلیف باقى و برقرار است و انسانهاى مکلف در آن زیست مى‏کنند این سنت اجتناب‏ناپذیر، باقى و پایدار خواهد بود. قرآن شریف در این باره فرموده است: 

الم. احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون. و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین. 

آیا مردم گمان دارند اگر به زبان بگویند: ایمان آورده‏ایم 

واگذارده مى‏شوند و از امتحان مصون مى‏مانند؟ هرگز چنین نیست. ما در گذشته امم پیشین را امتحان نموده‏ایم و بر اثر آزمایش، دروغگویان از راستگویان شناخته شده‏اند. 

ممکن است براى شنونده‏اى این سئوال پیش آید که معمولا مقصود از امتحان، روشن شدن امر مجهولى است براى ممتحن، مثلا معلمى که نمى‏داند محصل کلاسش در سال تحصیلى خوب درس خوانده و مطالب را فراگرفته است یا نه در پایان سال امتحانش مى‏کند تا این مجهول روشن گردد، طبیبى که نمى‏داند در خون بیمار چربى یا قند بیش از حد طبیعى وجود دارد یا نه دستور آزمایش مى‏دهد تا ناشناخته‏اى براى او شناخته شود، و خلاصه دیگر امتحانات از این قبیل است. خداوندى که عالم به تمام حقایق است و در مشهد علم او چیزى نهفته و پنهان نیست، چه نیازى به امتحان دارد و قبل از امتحان، خداوند، مومن و غیر مومن را مى‏شناسد و همچنین از درجات ایمان مومنین آگاهى دارد، پس امتحان بارى‏تعالى براى چیست؟ پاسخ این پرسش آن است که امتحان خداوند از مردم نه بدین منظور است که چیزى بر علم بارى‏تعالى افزوده شود و مجهولى بر ذات مقدسش معلوم گردد بلکه مقصود این است که حجت خدا بر منافقین و عناصر فاسد تمام شود و جاى چون و چرا براى آنان باقى نماند و در بن‏بست اعمال ظالمانه و نارواى خود قرار گیرند تا نتوانند به دروغ، خود را مومن واقعى قلمداد کنند و متوقع باشند که در صف پاکان و نیکان به حساب آورده شوند و از پاداشهاى بزرگى که شایسته‏ى مردان الهى و افراد باایمان است برخوردار گردند. اما این امتحان مردم از طرف خداوند به این منظور است که درستکاران از نادرستان و مومنین از منافقین جدا شوند، یا به فرموده‏ى قرآن شریف خبیث از طیب تمیز داده شود. 

ما کان الله لیذر المومنین على ما انتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطیب. 

بعد از جنگ احد زمینه‏ى خطرناکى از ناحیه‏ى ابوسفیان و همدستانش به ضرر اسلام و مسلمین در شرف تکوین بود. خداوند، رسول اکرم (ص) را آگاه نمود و دستورى داد که پیشواى اسلام آن را به کار بست و به فضل بارى‏تعالى خطر برطرف گردید، اما در خلال عمل، کسانى از منافقین به کارهاى ناروا دست زدند، آیه‏ى مذکور نازل شد که خدا مسلمین را به وضع موجودشان باقى نمى‏گذارد تا خبیث را از طیب تفکیک کند. 

در روایات اولیاى اسلام آمده است که مردم در مقام دعا از خداوند چیزهاى ناشدنى و غیر قابل عمل را درخواست ننمایند. این قبیل دعاها شایسته‏ى استجابت و قابل تحقق نیست. یکى از امور ناشدنى در جهان انسان، تعطیل آزمایش و امتحان خداوند است از مردم. مشیت حکیمانه‏ى بارى‏تعالى بر این تعلق گرفته است که همه‏ى مردم را در طول زندگى مورد امتحان قرار دهد و از راه گفتار و رفتارشان گروه خوب را از بد ممتاز سازد، خوبان را مشمول پاداش و بدان را مورد موآخذه و کیفر قرار دهد. این امر، قضاى قطعى بارى‏تعالى و سنت لا یتغیر ذات اقدس اوست و با دعاى افراد تغییر نمى‏کند.  

عن على علیه‏السلام قال: لا یقولن احدکم: اللهم انى اعوذ بک من الفتنه لانه لیس احد الا و هو مشتمل على فتنه و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن. 

على (ع) فرموده: هیچ یک از شما نگوید بار الها! من از فتنه به تو پناه مى‏برم، زیرا احدى نیست جز آنکه فتنه را طالب است و اگر کسى بخواهد درخواست پناهندگى از خداوند در مورد فتنه نماید بگوید: 

بار الها! به تو پناه مى‏برم از فتنه‏هایى که مایه‏ى گمراهى و ضلالت مى‏شود. 

سپس امام علیه‏السلام براى آنکه مضلات فتن را توضیح دهد و نقاط انحرافى انسانها را در زمینه‏ى فتنه و آزمایش خداوند بیان نماید سخن را اینچنین ادامه داده است: 

فان الله سبحانه یقول: و اعلمو «انما اموالکم و اولادکم فتنه» و معنى ذلک انه یختبرهم بالاموال و الاولاد لیتبین الساخط لرزقه و الراضى بقسمه، و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لکن لتظهر الافعال التى بها یستحق الثواب و العقاب، لان بعضهم یحب الذکور و یکره الاناث و بعضهم یحب تثمیر المال و یکره انثلام الحال. 

خداوند فرموده است: بدانید که اموال و اولادتان براى شما فتنه و آزمایش است و معناى این کلام آن است که خداوند با مال و اولاد، شما را امتحان مى‏کند تا معلوم شود چه کسى از رزق خود ناراضى و خشمگین است یا از سهم خود خشنود و راضى است، اگر چه خداوند از خود آنان به ضمیرشان آگاهتر است ولى امتحان براى اعمالى انجام مى‏شود که شایسته‏ى اجر و ثواب است یا لایق کیفر و عقاب. چه در مورد اولاد، بعضى خواهان پسرند و از دختر کراهت دارند و در زمینه‏ى مال نیز بعضى طالب تکثیر و ازدیادند و از نقصان حال گله‏مند و ناراضى. 

تمام آنچه را که آدمى از سرمایه‏هاى معنوى و مادى در اختیار دارد مانند عقل و علم، هوش و حافظه، نفوذ کلام و جاه، محبوبیت و مقام، قدرت و ریاست، و دیگر امورى نظایر اینها، و همچنین تمام حوادث و رویدادهاى مطلوب و نامطلوب زندگى همانند برترى و سقوط، کامروایى و ناکامى، موفقیت و شکست، سلامت و مرض، امنیت و 

ناامنى، و نظایر اینها، همانند مال و اولاد، نتیجه‏ى امتحان و آزمایش خداوند است. اگر کسى بتواند در جمیع امور تسلیم بى‏قید و شرط بارى‏تعالى باشد، اوامرش را اطاعت کند، از نواهیش اجتناب نماید، او قطعا از بوته‏ى امتحان خداوند با سربلندى و افتخار بیرون خواهد آمد. مردى به نام عنوان بصرى شرفیاب محضر امام صادق (ع) شد. مطالبى مورد مذاکره قرار گرفت. آنگاه عنوان بصرى از امام (ع) سئوال کرد: 

ما حقیقه العبودیه؟ قال: ثلاثه اشیاء: ان لا یرى العبد لنفسه فیما خوله الله ملکا، لان العبید لا یکون لهم ملک، یرون المال مال الله یضعونه حیث امرهم الله و لا یدبر العبد لنفسه تدبیرا و جمله اشتغاله فیما امره تعالى به و نهاه عنه، فاذا لم یر العبد لنفسه فیما خوله الله تعالى ملکا هان علیه الانفاق فیما امره الله تعالى ان ینفق فیه و اذا فوض العبد تدبیر نفسه على مدبره هان علیه مصائب الدنیا و اذا اشتغل العبد بما امر الله تعالى و نهاه لا یتفرغ منهما الى المراء و المباهاه مع الناس. 

پرسید حقیقت عبودیت چیست؟ امام (ع) در پاسخ فرمود: سه چیز است: اول آنکه بنده‏ى خدا در عطایاى الهى براى خویشتن ملکى نبیند، زیرا بندگان مى‏دانند که مالک واقعى مال نیستند، در نظر آنان مال، از آن خداوند است و هر جا که امر فرموده آن را قرار مى‏دهند. دوم آنکه بنده در مقابل قضاى الهى تدبیرى براى خود نیندیشد. سوم آنکه تمام اوقات او مصروف در اوامر و نواهى بارى‏تعالى باشد، موقعى که بنده، خود را مالک مال ندانست انفاق در راه اوامر الهى براى او آسان مى‏شود و موقعى که بنده تدبیر امور خود را تفویض بارى‏تعالى نمود، 

مصائب دنیا براى او آسان مى‏گردد، و موقعى که اوقات بنده، صرف اوامر و نواهى خدا مى‏شود فرصتى ندارد تا در بحثهاى خصومت‏انگیز وارد شود یا آنکه به مردم فخرفروشى نماید. 

بنده‏ى شایسته‏ى خدا بودن و از عهده‏ى امتحانات بارى‏تعالى به خوبى برآمدن مستلزم واجد بودن ذخایر معنوى و سرمایه‏هاى گرانقدر ایمانى است، کسى که فاقد این ذخایر است از کمال روحانى بى بهره است و نمى‏تواند به درستى امتحان بدهد. کسى که بیش و کم، واجد بعضى از آن ذخایر و فاقد بعضى دگر است به همان نسبت در اداى وظایف عبودیت ناتوان است و قادر نیست آنطور که باید در آزمایش و امتحان الهى پیروز گردد. اولیاى گرامى اسلام ضمن روایات متعددى سرمایه‏هاى معنوى عبودیت و ایمان را برشمرده‏اند. امام صادق علیه‏السلام حقیقت عبودیت را براى عنوان بصرى در سه مطلب اساسى توضیح داد و على علیه‏السلام نیز در روایت دیگر، همان حقیقت را به عنوان چهار رکن ایمان بیان فرموده است: 

قال امیرالمومنین صلوات الله علیه: الایمان له ارکان اربعه: التوکل على الله و تفویض الامر الى الله و الرضا بقضاء الله و التسلیم لامر الله عز و جل. 

على (ع) فرموده: ایمان داراى چهار رکن است: اول توکل نمودن به خدا، دوم برگذار نمودن امر به خدا، سوم راضى بودن به قضاى خدا، چهارم تسلیم در برابر امر خداوند عز و جل. 

واضح است افراد باایمانى که واجد این چهار خصلت بزرگ و ارزشمند هستند ضمیرى آرام و روحى مطمئن دارند، نه خوش‏آمدهاى 

دنیا در آنان اثر نامطلوب مى‏گذارد و از مسیر حق و فضیلت منحرفشان مى‏کند و نه بدآمدها و مصائب زندگى، ناراضى و خشمگینشان مى‏نماید و از خط رضا و تسلیم خارج مى‏شوند، بلکه در همه‏ى احوال به رضاى الهى راضى و به قضاى حتمى خداوند تسلیم‏اند. 

موحد چه زر ریزى اندر برش 

و یا تیغ هندى نهى بر سرش 

امید و هراسش نباشد ز کس 

بر این است مبناى توحید و بس 

ناگفته نماند که مصائب و ناملایمات زندگى براى مومنین، امتحان خداوند است و اگر به درستى انجام دادند از اجر الهى برخوردار مى‏گردند. ولى همان رنجها و آلام براى گروههاى دیگر نتایج و ثمرات دگرى را در بر دارد. 



  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: تنزیل نور

    نوشته های دیگران ( )

    خانه
    وررود به مدیریت
    پست الکترونیک
    مشخصات من
     RSS 
     Atom 

    :: بازدید امروز ::
    26
    :: بازدید دیروز ::
    31
    :: کل بازدیدها ::
    188023

    :: درباره من ::

    تنزیل نور

    تنزیل نور
    دراین وبلاگ مطالبی در مورد قران ،دین اسلام وائمه اطهار(ع) ارائه خواهد شد.

    :: لینک به وبلاگ ::

    تنزیل نور

    ::پیوندهای روزانه ::

    :: دسته بندی یادداشت ها::

    تفسیر[2] . ابن غضائرى[2] . ابو الحسن[2] . امام حسن عسگری علیه السلام[2] . شعرانی[2] . شیخ صدوق[2] . مجمع البیان[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شرح دعای مکارم الاخلاق[2] . شعبان . آشتی . محدث نوری . محمد تقی فلسفی . مشایخ . مظلوم . مقاوم . مولامان و صاحبمان . نعمات . شکر . صاحب الزمان . صبر وفرج . صله رحم . صهیونیست . غزه . فضیلت ماه‏های سه گانه . قدر شناسی . گذشت . متن . متن رساله حقوق امام سجاد (ع) . امام رضا . امام سجاد (ع) . انقلاب . بستگان . ترجمه . اختلاف . الطاف خدا . الْمُحَرِّفینَ . ثنای الهی . جمعه . حدیث . حدیث پیامبر(ص) . حضرت بقیةاللَّه . حق آزاد کننده و آزاد شده . حق اذانگو . حق الله . حق اندرزخواه و اندرزگو . حق بدهکار . حق برادر . حق پا . حق پیشنماز . حق پیشوا . حق چشم . حق دارایى . حق دانش آموز . حق رعیت . حق زبان . حق زکات . حق زیردست . حق سائل ومسؤول . حق سالخورده وخردسال . حق شریک . حق شکم . حق طرفت که بر تو ادعایىدارد . حق طرفت که تو براوادعایى دارى . حق عورت . حق فرزند . حق قربانى‏ . حق کافران . حق گوش . حق مادر . حق مشورت کننده و شونده . حق ندیم . حق نمازوروزه‏ . حق نیکى کننده . حق همسایه‏ . حق همکیش . حق همنشین . حمد . خطبه غدیر . دست کاری . دعاى مکارم الاخلاق . دعای مکارم الاخلاق . رجب . رساله حقوق . رمضان . رهبرمعظم انقلاب . سیار . شب .

    :: آرشیو ::

    پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
    دوازده معصوم علیهم السلام
    آذر 1387
    دی 1387

    :: خبرنامه وبلاگ ::

     

    :: موسیقی ::