شرح دعای مکارم الاخلاق( 94)
ابن میثم در شرح عبارت امام (ع) چنین مىگوید:
و فى کل واحد من هذین القسمین خطر: اما القیام فبید جذاء و هو
غیر جائر لما فیه من التغریر بالنفس و تشویش نظام المسلمین من غیر فائده و استعار وصف الجذاء لعدم الناصر، و اما الترک و فیه الصبر على مشاهده التباس الامور و اختلاطها و عدم تمییز الحق و تجریده عن الباطل و ذلک فى غایه الشده و البلاء ایضا.
در هر یک از این دو قسم خطر است. اما قیام با دست قطع شده جایز نیست زیرا در این عمل هلاکت نفس و مشوش ساختن نظام مسلمین بدون فایده است. و استعارهى دست قطع شده براى نداشتن ناصر و نبودن مددکار است. اما صبر بر مشاهدهى اشتباهات و خلط حق به باطل نیز در نهایت سختى و شدت است و تحمل آن براى افراد باایمان بسیار ناراحتکننده و مشکل.
نتیجه آنکه فیض خداوند در این عالم از راه وسایل و اسباب به مردم مىرسد، فیض رزق از راه کشاورزى و فیض شفاى بیمارى از راه طبیب و دوا. نصرت حضرت بارىتعالى که از فیضهاى گرانقدر اوست به وسیله و اسباب عاید مردم مىگردد، گاهى وسایل تکوینى است مانند تندبادى که در جنگ احزاب وزیدن گرفت و خداوند بدان وسیله، پیمبر گرامى و مسلمانان را یارى نمود، و گاهى وسیلهى مردمى است مانند نصرت الهى در فتح مکهى معظمه که به وسیلهى مردم باایمان و یارى آنان عاید اسلام و مسلمین گردید. در هر دو صورت، نصرت الهى مایهى پیروزى و موفقیت است و مانند دیگر فیضها از مجارى مقرر عاید مردم مىگردد. امام (ع) در جملهى اول دعاى مورد بحث امروز به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
اللهم اجعلنى اصول بک عند الضروره، بار الها! در موقعى که ضرورت ایجاب مىکند حرکتى سریع و جدى انجام دهم مرا به گونهاى
قرار ده که فقط از تو مدد و کمک بخواهم. امام (ع) در زمانى واقع شده که قیام جدى و حرکت سریع به منظور برانداختن حکومت غاصب آل امیه میسر نیست زیرا مردم کمک نمىکنند و فیض نصرت الهى به دست نمىآید. ممکن است مقصود امام حرکتى باشد که نصرت الهى از مجراى تکوین عاید شود یا مقلبالقلوب به قدر لازم دلها را متوجه هدف نماید و فیض خود را از آن راه ایثار فرماید.
در جملهى دوم دعا که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است، امام (ع) به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و اسالک عند الحاجه، بار الها! آنچنانم قرار ده که قضاى حوایجم را تنها از تو درخواست نمایم. به دگران اظهار احتیاج نمودن و نیاز خود را با این و آن در میان گذاردن نوعى تن دادن به خوارى و ذلت است. اسلام اجازه نمىدهد مسلمانان عز و احترام خود را نادیده انگارند و با اظهار تمنى در مقابل افراد، خویشتن را تحقیر نمایند، چه این کار علاوه بر ذل دنیوى، موآخذه و پرسش اخروى را در پیش دارد.
عن النبى صلى الله علیه و آله قال: یا اباذر! ایاک و السئوال فانه ذل حاضر و فقر تتعجله و فیه حساب کبیر یوم القیامه.
رسول اکرم (ص) به ابىذر غفارى فرمود: بپرهیز از سئوال کردن که در این کار، ذلت دنیوى و تعجیل در فقر است و در قیامت حساب طولانى خواهد داشت.
بزرگتر از مصیبت سئوال نمودن، این است که سائل تمناى خود را به کسى بگوید که پست و نااهل باشد و به درخواستش اعتنا ننماید.
عن على علیهالسلام قال: فوت الحاجه اعظم من طلبها الى غیر
اهلها.
على (ع) فرموده: فوت شدن حاجت آسانتر است از اینکه صاحب حاجت، آن را از نااهل طلب نماید.
شخص محتاج با اظهار حاجت، عز و احترام خود را حفظ ننموده و از دگرى قضاى آن را خواسته است. اگر کسى که مورد سئوال واقع شده قدرت برآوردن حاجت را دارد حتما برآورد و به خواستهى سائل عملا ترتیب اثر بدهد و اگر با داشتن توان سرباز زند و اعتنا نکند، به نظر امام معصوم مرتکب قبیحى بسیار بزرگ شده است.
عن الکاظم علیهالسلام قال: ما اقبح با الرجل ان یسال الشیىء فیقول لا.
امام کاظم (ع) فرموده: چقدر قبیح است که مردى مورد سئوال و تقاضا واقع شود و با قدرت برآوردن آن ابا نماید و پاسخ نفى دهد.
امام (ع) در روایتى کوتاه قبح هر دو بعد یعنى بدى سئوال و بدى منع سائل را با عبارتى لطیف و رسا بیان فرموده است:
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: لو یعلم السائل ما فى المساله ما سال احد احدا و لو یعلم المسئول ما فى المنع ما منع احد احدا.
امام باقر (ع) فرمود: اگر سائل از بدى سئوال آگاه مىبود، هیچ فردى از فرد دیگر حاجت خود را نمىخواست و اگر شخص مورد سئوال مىدانست که پاسخ منفى و منع سائل چه قبحى دارد، هیچ فردى فرد دیگر را محروم نمىنمود.
حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیهالسلام همواره مراقب این هر دو بعد بود. نه هرگز سائلى را محروم مىساخت و نه هرگز خودش از غیر
خداوند سئوال مىنمود. بر اثر این خصلت عالى، پروردگار او را خلیل خود قرار داد و از این مقام بسیار رفیع برخوردارش نمود.
عن على بن موسى الرضا علیهالسلام قال: اتخذ الله عز و جل ابراهیم خلیلا لانه لم یرد احدا و لم یسال احدا غیر الله عز و جل.
حضرت رضا (ع) فرمود: خداوند ابراهیم خلیل را به دوستى خود برگزید براى اینکه او نه سائلى را رد مىکرد و نه از غیر خداوند سئوال مىنمود.
براى آنکه بدانیم سئوال تا چه حد در اسلام مذموم است و چگونه حجاب رحمت خدا مىشود، به این حدیث توجه نمایید.
ضمن رسولالله صلى الله علیه و آله لقوم من الانصار الجنه على الا یسالوا احدا. فکان الرجل منهم یسقط سوطه و هو على دابته، فنزل حتى یتناوله کراهیه ان یسال احدا شیئا.
رسول اکرم (ص) براى خانوادهاى از انصار، ضمانت بهشت نمود به این شرط که در زندگى از احدى سئوال ننمایند. براى رعایت این شرط گاهى یک نفر از آنان بر مرکب خود سوار بود، شلاقش به زمین مىافتاد، از براى آنکه از کسى درخواست ننماید پیاده مىشد و شلاق خود را برمىداشت.
نتیجه آنکه سئوال از غیر خداوند در اسلام ناپسند است و افراد باایمان براى حفظ عز اسلامى خود باید از این کار بپرهیزند و خویشتن را تحقیر ننمایند. امام سجاد (ع) در جملهى دوم دعاى مورد بحث امروز به پیشگاه خداوند عرض مىکند:
و اسالک عند الحاجه، بار الها! آنچنانم قرار ده که حوایج خود را فقط به تو بگویم و قضاى آنها را تنها از تو درخواست نمایم.
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام در جملهى سوم دعاى
«مکارمالاخلاق» که موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز است عرض مىکند:
و اتضرع الیک عند المسکنه، بار الها! چنان باشم که در مواقع ذلت و تهیدستى به پیشگاه تو زارى کنم تا مشکلم را حل نمایى.
بعضى از حوادث و رویدادهاست که مىتواند در انسان اثر عمیق بگذارد، موجب انفعال نفس شود، و آدمى را گرفتار احساس ذلت و حقارت نماید. منشاء این حالت روحى هر چه باشد لازم است افراد باایمان در این قبیل مواقع متحمل و خویشتندار باشند، حادثهى ذلتبار خود را در ضمیر خویش پنهان نگاه دارند، به کسى عرض حاجت نکنند، و حل مشکل خود را از دگران نخواهند که این عمل با بزرگوارى و عزت نفس سازگار نیست.
عن ابىجعفر علیهالسلام قال: اربع من کنوز البر: کتمان الحاجه و کتمان الصدقه و کتمان الوجع و کتمان المصیبه.
امام باقر (ع) فرموده: چهار چیز از گنجینههاى بر و نیکى است، آنها را مخفى نگاه دارید: پنهان داشتن حاجت، پنهان داشتن صدقه، پنهان داشتن درد، و پنهان داشتن مصیبت.
فقر و تهیدستى از جملهى عواملى است که مىتواند موجب انفعال شدید نفسانى شود و آدمى را دچار احساس ذلت و حقارت نماید. کسى که فاقد حداقل معاش است و پول به قدر مصارف روزانه خود و زن و فرزندان خویش در اختیار ندارد، قطعا از نظر روحى و معنوى گرفتار مصیبت سنگینى است و با عوارضى جانکاه و طاقتفرسا مواجه است. على علیهالسلام ضمن حدیثى پارهاى از آن عوارض را براى فرزند گرامیش حضرت مجتبى (ع) شرح داده است.
قال امیرالمومنین للحسن علیهماالسلام: من عدم قوته کثر خطایاه، یا بنى! الفقیر حقیر لا یسمع کلامه و لا یعرف مقامه، لو کان الفقیر صادقا یسمونه کاذبا و لو کان زاهدا یسمونه جاهلا. یا بنى! من ابتلى بالفقر ابتلى باربع خصال: بالضعف فى یقینه و النقصان فى عقله و الرقه فى دینه و قله الحیاء فى وجهه، فنعوذ بالله من الفقر.
امیرالمومنین (ع) به فرزندش حضرت مجتبى فرمود: کسى که فاقد قوت روزانه است خطایاى بسیار دارد. فرزندم! فقیر در نظر مردم حقیر است، سخنش به درستى مسموع نیست و مقامش شناخته نمىشود، اگر فقیر راستگو باشد دروغگویش مىخوانند، اگر زاهد و بىاعتناى به دنیا باشد جاهلش مىنامند. فرزندم! آن کس که به فقر مبتلا مىشود دچار چهار خصلت موذى خواهد شد: یقینش ضعیف مىگردد، عقلش به نقصان مىگراید، دینش رقیق مىشود، و در مواجهه با مردم حیایش تقلیل مىیابد، و در پایان حدیث، امام (ع) فرمود: پناه مىبریم به خدا از فقر و تهیدستى.
احساس ذلت و مسکنت که در روان آدمى پدید مىآید منشاء آن خواه فقر و بىچیزى باشد یا دیگر عوامل. به هر صورت احساس ذلت مایهى ناراحتى و عذاب شدید روحى است. افراد باایمان به پیروى از شرع مقدس، ذلت خود را پنهان مىدارند، به این و آن نمىگویند، و اظهار حاجت نمىنمایند، چه آنکه مىدانند با این عمل رنجشان بیشتر مىشود، دچار ذلت تازهاى مىگردند، و ناراحتى درونشان فزونتر خواهد شد. تنها ملجاء و مرجع مومنین راستین در این مواقع سخت و دردناک ذات اقدس الهى است، اوست که مسببالاسباب است، مىتواند با ارادهى تواناى خود موجبات گشایش هر مشکلى را فراهم آورد و افراد گرفتار را از بلا
برهاند. این گروه پاکدل در آن لحظات سخت با خلوص و اطمینان خاطر دست دعا به سوى او برمىدارند و با چشمى اشکبار قضاى حاجت خود را از وى درخواست مىنمایند.
جملهى سوم دعاى «مکارمالاخلاق»، موضوع آخرین قسمت سخنرانى امروز، ناظر به وضعى اینچنین است. حضرت زینالعابدین (ع) در پیشگاه خداوند عرض مىکند: و اتضرع الیک عند المسکنه، بار الها! چنان باشم که در مواقع هر ذلت و مسکنتى، خواه ناشى از فقر باشد یا منشاء آن عامل دیگر، فقط و فقط در پیشگاه تو زارى کنم و حل مشکلات خودم را از تو درخواست نمایم.
البته کسى مىتواند به چنین موقعیتى رفیع و بلندپایه دست یابد که مدارج کمال ایمان و توحید را به شایستگى پیموده و از یقین کامل برخوردار باشد.