شرح دعای مکارم الاخلاق(90 )
حضرت زینالعابدین (ع) مصونیت از نابینایى را در زمینهى پیمودن راه خدا درخواست مىنماید. مىدانیم که طى نمودن راه حق به چشم دل و بینش خرد نیاز دارد، کسى که داراى بصیرت و درک عقلى است مىتواند راه حق را به درستى طى کند و با وجود بصیرت، نابینایى ظاهرى به کسى که حقطلب است آسیب نمىرساند. اسلام دین بصیرت و آیین بینش و آگاهى است. این امر مهم و شایان تدبر در قرآن شریف خاطرنشان گردیده و خداوند به رسول گرامى (ص) ماموریت داده است که آن را به اطلاع عموم برساند:
قل هذه سبیلى ادعو الى الله على بصیره انا و من اتبعنى.
پیمبر گرامى! بگو این است راه من، دعوت مىکنم مردم را به سوى خدا با آگاهى و بصیرت. نه تنها دعوت من بر اساس بینش و بصیرت است بلکه پیروان من نیز مردم را آگاهانه به دین حق دعوت مىکنند و براى اثبات سخن خود اقامهى برهان مىنمایند.
على علیهالسلام برنامهى اهل بصیرت را براى شناخت راه حق و پیمودن آن با توجه به پرتگاهها و نقاط سقوطش ضمن یک روایت کوتاه بیان فرموده است:
عن امیرالمومنین علیهالسلام قال: فانما البصیر من سمع فتفکر و نظر فابصر و انتفع بالعبر ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعه فى المهاوى.
على (ع) فرموده: بصیر آن کسى است که سخن را بشنود و در آن فکر کند، نظر افکند و ببیند، از آن به نفع خود استفاده کند، راههاى روشن را بپیماید و مراقب باشد که با سر در پرتگاهها سقوط ننماید.
براى آنکه بینش آدمى از میان نرود، چشم دل نابینا نگردد، هر فردى بتواند آگاهانه و با بصیرت راه رستگارى و سعادت خود را بشناسد و به درستى آن را بپیماید لازم است همواره متوجه عوامل ضد بینش باشد و در تمام ایام عمر عملا و قولا از آنها اجتناب نماید و براى توضیح مطلب در این قسمت از سخنرانى، پارهاى از آن عوامل ذکر مىشود.
شرط اول به کار افتادن بصیرت و بینش براى شناخت راه سعادت این است که آدمى طالب سعادت باشد، بخواهد صراط مستقیم را تمیز دهد و به راستى و درستى آن را بپیماید، و از اعمال انحرافى و ضدانسانى دورى گزیند. کسى که نمىخواهد در زندگى مستقیم باشد
حاضر نیست بیندیشد و بصیرت و بینش خود را در شناخت صراط مستقیم به کار گیرد ، واضح است که کلام خدا و سخنان پیمبر او براى هدایت چنین انسانى موثر نخواهد بود، زیرا او خواهان هدایت نیست.
قرآن شریف در این باره فرموده است:
ان هو الا ذکر للعالمین لمن شاء منکم ان یستقیم.
محتواى این کتاب براى مردم عالم چیزى جز وسیلهى یادآورى و تذکر نیست، اما کسانى از این کتاب به خود مىآیند و متذکر مىشوند که بخواهند مستقیم و پاک زندگى کنند و از انحرافات مصون و محفوظ باشند، یعنى آنان که نمىخواهند در دنیا پاک و مستقیم زندگى کنند، از این کتاب آسمانى بهرهاى ندارند و نمىتوانند به راه سعادت گرایش یابند.
نظیر این آیه دربارهى قوم ثمود آمده است. قرآن شریف مىفرماید: و اما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمى على الهدى.
ما براى هدایت قوم ثمود پیمبر فرستادیم ولى آنان کوردلى و جهالت را گزیدند، بصیرت و بینش و خرد را واپس زدند و خواستند همچنان به نادانى خویش ادامه دهند.
کسانى که طالب سعادتند و شرط اول به کار بستن بینش و بصیرت در آنان وجود دارد باید در قدم اول سخنان پیمبر خدا را در کمال دقت بشنوند، با اندیشههاى آزاد و خالى از لجاج در گفتههاى آن پیمبر بزرگ تعقل و تفکر نمایند، به صحت و اصالت آنها واقف گردند، سپس به وى ایمان بیاورند و عملا از او پیروى کنند تا ضمیرشان از نور هدایت روشن گردد و به سعادت واقعى دست یابند. اگر کسى به انگیزهى تعصب قومى یا برترى مالى یا اختلافات خانوادگى یا دیگر عواملى از این قبیل در سخنان پیمبر خدا فکر نکرد و بصیرت خود را به کار نگرفت، یا آنکه
فکر کرد و به صحت آن سخنان پى برد ولى به علت تعصبها و لجاجتها آیین حق را نپذیرفت، او همچنان کوردل و محروم از سعادت باقى خواهد ماند. این قبیل افراد در مکه معظمه پیش از آنکه نبى گرامى هجرت نماید بسیار بودند، دعوت پیشواى اسلام را اجابت نکردند و همچنان در نادانى باقى ماندند. خداوند در این باره به پیغمبر اسلام فرموده:
و ما انت بهادى العمى عن ضلالتهم.
تو نمىتوانى این کوردلان را از گمراهى و ضلالت بگردانى و آنان را هدایت نمایى، اینان مصمماند از بصیرت و بینش عقلى خود استفاده ننمایند و همچنان نابینا باقى بمانند.
براى آنکه افراد علاقمند به رستگارى و سعادت بتوانند از بصیرت خویش به درستى استفاده کنند و راه تعالى و تکامل را بیابند، باید به دعوت پیمبر الهى گوش فرادارند، سخنان او را با دقت بشنوند، شنیدهها را با نیروى عقل بسنجند و اگر ضمن بررسى به مطلبى برخوردند که نیاز به توضیح دارد، از علماى الهى سئوال کنند تا واقع بر آنان روشن شود و قانع گردند. اما باید متوجه باشند که سئوالشان به انگیزهى تعلم و فهمیدن مطلب باشد نه براى بلندپروازى و خودنمایى و نه به منظور معارضه و مجادله که این قبیل بحثها منشاء مراء و خصومت است و مایهى دشمنى و فساد.
قال على علیهالسلام لسائل ساله عن معضله: سل تفقها و لا تسال تعنتا فان الجاهل المتعلم شبیه بالعالم و ان العالم المتعسف شبیه بالجاهل المتعنت.
مردى از على (ع) سئوال مشکلى نمود و منظورش این بود که
امام را براى پاسخگویى در مشقت و زحمت قرار دهد. حضرت فرمود: براى فهمیدن و درک نمودن، سئوال کن نه براى ایجاد صعوبت و سرسختى. سپس فرمود: شخص جاهل که به منظور یادگیرى سئوال مىکند شبیه به عالم است و عالمى که ظالمانه پرسش مىنماید مانند جاهلى است که پاسخ گفتن به سئوالش مایهى مشقت و سختى است.
محرک و انگیزهى افرادى که مهیاى تحصیل علم مىشوند و از پى درس خواندن مىروند متفاوت است، بعضى درس مىخوانند براى آنکه بتوانند در مجالس، خود را از نظر لیاقت علمى بنمایانند، با این و آن بحث کنند و توجه مردم را به خود معطوف سازند. اینان در بحثها هدفشان فهم مطلب نیست، بلکه مىخواهند با مراء و جدال بر طرف مقابل خود غلبه کنند و تمایل برترىجویى و تفوقطلبى خود را اقناع نمایند. اسلام این قبیل بحثهاى خصومتانگیز را ناروا و غیر مشروع خوانده و اولیاى بزرگ اسلام پیروان خود را از آن برحذر داشتهاند. بعضى درس مىخوانند تا بین مردم ارزشى به دست آورند و مورد توجه واقع شوند، در مواقعى به صاحبان مال و مقام نزدیک مىگردند و با نظم و نثر، آنها را مدح مىکنند و تملق مىگویند تا از قدرت و مقامشان یا دارایى و ثروتشان بهرهمند گردند. گروهى علم را براى خودآگاهى و احیاى عقل فرامىگیرند و از تعالیم معنوى و تکامل روحى لذت مىبرند، اینان افرادى بزرگ و ارزشمندند، خودشان از معلومات و اطلاعاتى که فراگرفتهاند منتفع مىشوند و دگران را نیز بهرهمند مىسازند. امام صادق (ع) در حدیثى از این سه گروه نام برده و خصائص و ممیزات هر گروه را بیان فرموده و در اینجا به ذکر قسمت اول حدیث اکتفا مىشود:
عن ابى عبدالله علیهالسلام قال: طلبه العلم ثلاثه، فاعرفهم باعیانهم و صفاتهم، صنف یطلبه للجهل و المراء و صنف یطلبه للاستطاله
و الختل و صنف یطلبه للفقه و العقل.
امام صادق (ع) فرموده: کسانى که در طلب علم مىروند سه گروهاند: آنان را با ممیزات و صفاتشان شناسایى کن، صنف اول کسانى هستند که علم را براى جهل و بحثهاى عداوتبار تحصیل مىکنند، صنف دیگر درس مىخوانند تا به مردم نزدیک شوند و با خدعه و مکر از آنان منتفع گردند، و گروه سوم کسانى هستند که علم را براى فهمیدن و رشد عقل خود فرامىگیرند.
کسانى که مىخواهند با استفاده از بصیرت و بینش، راه سعادت را بیابند، به درستى آن را طى کنند، و به کمال انسانى نایل گردند لازم است در مواجهه با راهنمایان روحانى، حد خود را بشناسند و با آنان به منظور تعلم و یادگیرى سخن بگویند و در بحثها از مجادله و منازعهى جاهلانه و خلاف عقل پرهیز نمایند. اگر کسانى رعایت حدود را ننمایند و به نام شناخت راه حق با هادیان خود به نزاع و مراء پردازند، هدایتکنندگان ترکشان مىگویند و در بحثهاى خصومتآمیز آنان که خلاف شرع و عقل است وارد نمىشوند و در نتیجه تا پایان عمر کوردل مىمانند و کوردل از دار دنیا مىروند.
عن على علیهالسلام قال: من کثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق.
على علیهالسلام فرموده: کسى که نزاع و تشاجر جاهلانهاش بسیار باشد همیشه در شناخت راه حق، کوردل خواهد ماند.
عامل دیگرى که مىتواند چشم بصیرت را کور کند و آدمى را از شناخت راه رستگارى و سعادت محروم سازد نقشههاى مالیخولیایى و
تمنیات موهومى است که افراد نادان در سر مىپرورند و خود را به این توهمات دلخوش مىسازند. کسانى که به این درد مبتلا مىشوند از واقعبینى بازمىمانند، بصیرتشان که چراغ راهنماى حقیقت است خاموش مىگردد و دیگر نمىتوانند راه سعادت و صلاح خویش را تشخیص دهند و همواره با تیرهدلى زندگى مىکنند تا بمیرند.
عن على علیهالسلام قال: و الامانى تعمى اعین البصائر.
على (ع) فرموده است: تمنیات دروغ و موهوم، چشمهاى بصیرت را کور مىکند و آدمى را از مشاهدهى واقع و حقیقت بازمىدارد.
کبر سن از جملهى عواملى است که مىتواند به تدریج بصیرت را کاهش دهد و رفتهرفته بینش را زایل نماید و سرانجام آنچنان شود که خداوند در قرآن شریف فرموده:
لکیلا یعلم بعد علم شیئا.
از دانستهها اثرى به جاى نمىماند و آنچه در طول عمر یاد گرفته در پیرى نهایى فراموش مىشود.
دعاى امام سجاد (ع) در دو قسمتى که موضوع سخنرانى امروز است به ایام پیرى و دوران کبر سن نظر دارد. در جملهى اول عرض مىکند: و لا تبتلینى بالکسل عن عبادتک، بار الها! در کبر سن مرا همواره مورد عنایت و رحمت خود قرار ده و آنچنانم حمایت فرما که فرسودگى پیرى در عبادتم اثر نامطلوب به جاى نگذارد و از شوق و نشاط بندگیت بازنمانم و در پرستش تو به سستى و کسل مبتلا نشوم.
در قسمت دوم عرض مىکند:
و لا العمى عن سبیلک، بار الها! در پیمودن صراط مستقیمت آنچنان
مشمول فیضت گردان که تا آخر عمر بصیرتم به جا باشد، بینش خود را از دست ندهم و راه تو را همواره با آگاهى طى نمایم و از نابینایى چشم دل مصون و محفوظ باشم.
زایل شدن بینش در ایام پیرى بر اثر قضاى حکیمانهى حضرت بارىتعالى است، او اراده فرموده که قواى بدن در کبر سن واژگون شود و راه زوال بپیماید.
و من نعمره ننکسه فى الخلق.
آن را که عمر طولانى مىدهیم قواى بدنش را واژگون مىسازیم.
بنابراین افرادى که بر اثر کهولت و عمر طولانى بصیرت خویش را از دست مىدهند ، مورد تخطئه و توبیخ نیستند و دعاى امام که از نابینایى در راه حق سخن مىگوید به فقد بینش ایام پیرى نظر دارد.
اما چند گروهى که مذکور افتاد با اعمال نارواى خود بصیرت خویش را واپس زده و چشم حقبین را نابینا نمودهاند و در نتیجه از شناخت صراط مستقیم حق محروم گشتهاند استحقاق موآخذه دارند و به نسبت جرمى که مرتکب شدهاند مجازات مىگردند.